Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
inquisitorial
وابسته به رسیدگی
investigatory
وابسته به رسیدگی
Search result with all words
inquisitional
وابسته به تحقیق یا رسیدگی تحقیقی
Other Matches
to verify the accounts
رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
defferential assets
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
cassation
رسیدگی
examination
رسیدگی
puberty
رسیدگی
controlment
رسیدگی
conizance
حق رسیدگی
probes
رسیدگی
examinations
رسیدگی
investigation
رسیدگی
handling
رسیدگی
consideration
رسیدگی
ripeness
رسیدگی
matureness
رسیدگی
investigations
رسیدگی
considerations
رسیدگی
inquiry
رسیدگی
adjustments
رسیدگی
adjustment
رسیدگی
inquiries
رسیدگی
verification
رسیدگی
audits
رسیدگی
service
رسیدگی به
oyer
رسیدگی
audited
رسیدگی
auditing
رسیدگی
probe
رسیدگی
probed
رسیدگی
attentions
رسیدگی
attention
رسیدگی
audit
رسیدگی
serviced
رسیدگی به
examine
رسیدگی کردن
attendances
رسیدگی تیمار
verifiable
قابل رسیدگی
deal with
رسیدگی کردن
attendance
رسیدگی تیمار
stock taking
رسیدگی به موجودی
verify
رسیدگی کردن
verifying
رسیدگی کردن
to look in to
رسیدگی کردن
to see about
رسیدگی کردن
assistance
موافبت رسیدگی
revisions
رسیدگی ثانوی
revision
رسیدگی ثانوی
storekeeping
رسیدگی به انبار
inquests
بازجویی رسیدگی
verifies
رسیدگی کردن
to see to
رسیدگی کردن
inquest
بازجویی رسیدگی
verified
رسیدگی کردن
go into
رسیدگی کردن
examining
رسیدگی کردن
auditor
مامور رسیدگی
auditors
مامور رسیدگی
scrutiny
رسیدگی مداقه
investigator
رسیدگی کننده
investigators
رسیدگی کننده
examining
با into رسیدگی کردن
examines
با into رسیدگی کردن
examines
رسیدگی کردن
tendentious
رسیدگی کننده
quest
تحقیق و رسیدگی
quests
تحقیق و رسیدگی
examine
با into رسیدگی کردن
inspects
رسیدگی کردن
examined
رسیدگی کردن
examined
با into رسیدگی کردن
inspect
رسیدگی کردن
inspected
رسیدگی کردن
inspecting
رسیدگی کردن
mellowness
نرمی رسیدگی
investigation in the supreme court
رسیدگی فرجامی
tries
رسیدگی کردن
investigates
رسیدگی کردن
consider
رسیدگی کردن
cassation
رسیدگی فرجامی
auditing
بازرسی رسیدگی
auditing
رسیدگی کردن
attends
رسیدگی کردن
attend
رسیدگی کردن
examination
رسیدگی معاینه
examinations
رسیدگی معاینه
considers
رسیدگی کردن
claims handling
رسیدگی به شکایات
court of iquiry
دادگاه رسیدگی
investigated
رسیدگی کردن
try
رسیدگی کردن
investigative
مبنی بر رسیدگی
audits
بازرسی رسیدگی
audits
رسیدگی کردن
audited
بازرسی رسیدگی
audited
رسیدگی کردن
audit trail
اثر رسیدگی
to llok
رسیدگی کردن
attention key
کلید رسیدگی
scope
دامنه رسیدگی
to go into
رسیدگی کردن
investigate
رسیدگی کردن
audit
بازرسی رسیدگی
audit
رسیدگی کردن
attending
رسیدگی کردن
the investigation of accounts
رسیدگی بحساب
look into
رسیدگی کردن
investigable
قابل رسیدگی
investigating
رسیدگی کردن
trial on merits
رسیدگی ماهوی
trial on technicalities
رسیدگی شکلی
to do for
رسیدگی کردن به
trial on procedural matters
رسیدگی شکلی
investigatory
تحقیقی مبنی بر رسیدگی
hearings
رسیدگی بمحاکمه گزارش
hearing
رسیدگی بمحاکمه گزارش
master in lunacy
مامور رسیدگی به دیوانگی ها
tick off
نشان رسیدگی و مقابله
inquiry
پرسش بازجویی رسیدگی
inquiries
پرسش بازجویی رسیدگی
i will see sbout it
من به ان رسیدگی خواهم کرد
to take into consideration
مورد رسیدگی قراردادن
look into
<idiom>
رسیدگی یا وارسی کردن
attends
توجه یا رسیدگی کردن
trial court
دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
attending
توجه یا رسیدگی کردن
think over
<idiom>
با دقت رسیدگی کردن
attend
توجه یا رسیدگی کردن
to go through
رسیدگی کردن گذشتن از
attendances
ملازمت مراقبت رسیدگی
attendance
ملازمت مراقبت رسیدگی
handlers
رسیدگی کننده مربی
handler
رسیدگی کننده مربی
continuous stock taking
رسیدگی مستمر موجودی
audits
ممیزی رسیدگی کردن
auditing
ممیزی رسیدگی کردن
audited
ممیزی رسیدگی کردن
audit
ممیزی رسیدگی کردن
venues
محل رسیدگی به جرم
venue
محل رسیدگی به جرم
adjournment
احاله رسیدگی به جلسه بعد
adjournments
احاله رسیدگی به جلسه بعد
prejudging
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudges
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudged
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudge
بدون رسیدگی قضاوت کردن
to go into the matter
به این مطلب رسیدگی کردن
practice court
دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
expertism
تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
will not hear of
<idiom>
رسیدگی ویا اجازه ندادن
to go to
رسیدگی کردن انجام دادن
prejudication
صدور رای پیش از رسیدگی
to check up
درست رسیدگی یاحساب کردن
cut both ways
<idiom>
به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
to w up a company
امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
account executive
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
prejudicate
بی رسیدگی رای دادن در باره
spot check
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
pray consider my case
خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
think better of
<idiom>
رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
traffic court
دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
grand inquisitor
رئیس دادگاه رسیدگی دربرخی کشورها
spot checks
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
appose
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
to revisit a criminal case
[judicial proceedings]
یک پرونده جنایی
[رسیدگی قضائی]
را بازدید کردن
dut of court
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
to check off
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
equities
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equity
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
e. of pleas
دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
associates
وابسته وابسته کردن
associated
وابسته وابسته کردن
associate
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
overseer of the poor
ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
concurrent jurisdiction
رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com