Total search result: 203 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
inquisitorial |
وابسته به رسیدگی |
investigatory |
وابسته به رسیدگی |
|
|
Search result with all words |
|
inquisitional |
وابسته به تحقیق یا رسیدگی تحقیقی |
Other Matches |
|
to verify the accounts |
رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن |
defferential assets |
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها |
phallic |
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب |
olympian |
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک |
syzygial |
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم |
bureaucratic |
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری |
subglacial |
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان |
telepathic |
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر |
dialectological |
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی |
choral |
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی |
sothic |
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی |
phylar |
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد |
vehicular |
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر |
lexicographic |
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری |
puritanical |
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان |
rectal |
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ |
erotic |
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros |
kinetic |
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه |
cliquey |
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه |
cliquy |
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه |
monarchic |
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت |
supervisory |
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری |
lithic |
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم |
frontal |
وابسته به پیشانی وابسته بجلو |
sister services |
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته |
zygose |
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی |
cassation |
رسیدگی |
examination |
رسیدگی |
puberty |
رسیدگی |
controlment |
رسیدگی |
conizance |
حق رسیدگی |
probes |
رسیدگی |
examinations |
رسیدگی |
investigation |
رسیدگی |
handling |
رسیدگی |
consideration |
رسیدگی |
ripeness |
رسیدگی |
matureness |
رسیدگی |
investigations |
رسیدگی |
considerations |
رسیدگی |
inquiry |
رسیدگی |
adjustments |
رسیدگی |
adjustment |
رسیدگی |
inquiries |
رسیدگی |
verification |
رسیدگی |
audits |
رسیدگی |
service |
رسیدگی به |
oyer |
رسیدگی |
audited |
رسیدگی |
auditing |
رسیدگی |
probe |
رسیدگی |
probed |
رسیدگی |
attentions |
رسیدگی |
attention |
رسیدگی |
audit |
رسیدگی |
serviced |
رسیدگی به |
examine |
رسیدگی کردن |
attendances |
رسیدگی تیمار |
verifiable |
قابل رسیدگی |
deal with |
رسیدگی کردن |
attendance |
رسیدگی تیمار |
stock taking |
رسیدگی به موجودی |
verify |
رسیدگی کردن |
verifying |
رسیدگی کردن |
to look in to |
رسیدگی کردن |
to see about |
رسیدگی کردن |
assistance |
موافبت رسیدگی |
revisions |
رسیدگی ثانوی |
revision |
رسیدگی ثانوی |
storekeeping |
رسیدگی به انبار |
inquests |
بازجویی رسیدگی |
verifies |
رسیدگی کردن |
to see to |
رسیدگی کردن |
inquest |
بازجویی رسیدگی |
verified |
رسیدگی کردن |
go into |
رسیدگی کردن |
examining |
رسیدگی کردن |
auditor |
مامور رسیدگی |
auditors |
مامور رسیدگی |
scrutiny |
رسیدگی مداقه |
investigator |
رسیدگی کننده |
investigators |
رسیدگی کننده |
examining |
با into رسیدگی کردن |
examines |
با into رسیدگی کردن |
examines |
رسیدگی کردن |
tendentious |
رسیدگی کننده |
quest |
تحقیق و رسیدگی |
quests |
تحقیق و رسیدگی |
examine |
با into رسیدگی کردن |
inspects |
رسیدگی کردن |
examined |
رسیدگی کردن |
examined |
با into رسیدگی کردن |
inspect |
رسیدگی کردن |
inspected |
رسیدگی کردن |
inspecting |
رسیدگی کردن |
mellowness |
نرمی رسیدگی |
investigation in the supreme court |
رسیدگی فرجامی |
tries |
رسیدگی کردن |
investigates |
رسیدگی کردن |
consider |
رسیدگی کردن |
cassation |
رسیدگی فرجامی |
auditing |
بازرسی رسیدگی |
auditing |
رسیدگی کردن |
attends |
رسیدگی کردن |
attend |
رسیدگی کردن |
examination |
رسیدگی معاینه |
examinations |
رسیدگی معاینه |
considers |
رسیدگی کردن |
claims handling |
رسیدگی به شکایات |
court of iquiry |
دادگاه رسیدگی |
investigated |
رسیدگی کردن |
try |
رسیدگی کردن |
investigative |
مبنی بر رسیدگی |
audits |
بازرسی رسیدگی |
audits |
رسیدگی کردن |
audited |
بازرسی رسیدگی |
audited |
رسیدگی کردن |
audit trail |
اثر رسیدگی |
to llok |
رسیدگی کردن |
attention key |
کلید رسیدگی |
scope |
دامنه رسیدگی |
to go into |
رسیدگی کردن |
investigate |
رسیدگی کردن |
audit |
بازرسی رسیدگی |
audit |
رسیدگی کردن |
attending |
رسیدگی کردن |
the investigation of accounts |
رسیدگی بحساب |
look into |
رسیدگی کردن |
investigable |
قابل رسیدگی |
investigating |
رسیدگی کردن |
trial on merits |
رسیدگی ماهوی |
trial on technicalities |
رسیدگی شکلی |
to do for |
رسیدگی کردن به |
trial on procedural matters |
رسیدگی شکلی |
investigatory |
تحقیقی مبنی بر رسیدگی |
hearings |
رسیدگی بمحاکمه گزارش |
hearing |
رسیدگی بمحاکمه گزارش |
master in lunacy |
مامور رسیدگی به دیوانگی ها |
tick off |
نشان رسیدگی و مقابله |
inquiry |
پرسش بازجویی رسیدگی |
inquiries |
پرسش بازجویی رسیدگی |
i will see sbout it |
من به ان رسیدگی خواهم کرد |
to take into consideration |
مورد رسیدگی قراردادن |
look into <idiom> |
رسیدگی یا وارسی کردن |
attends |
توجه یا رسیدگی کردن |
trial court |
دادگاه رسیدگی به امورموضوعی |
attending |
توجه یا رسیدگی کردن |
think over <idiom> |
با دقت رسیدگی کردن |
attend |
توجه یا رسیدگی کردن |
to go through |
رسیدگی کردن گذشتن از |
attendances |
ملازمت مراقبت رسیدگی |
attendance |
ملازمت مراقبت رسیدگی |
handlers |
رسیدگی کننده مربی |
handler |
رسیدگی کننده مربی |
continuous stock taking |
رسیدگی مستمر موجودی |
audits |
ممیزی رسیدگی کردن |
auditing |
ممیزی رسیدگی کردن |
audited |
ممیزی رسیدگی کردن |
audit |
ممیزی رسیدگی کردن |
venues |
محل رسیدگی به جرم |
venue |
محل رسیدگی به جرم |
adjournment |
احاله رسیدگی به جلسه بعد |
adjournments |
احاله رسیدگی به جلسه بعد |
prejudging |
بدون رسیدگی قضاوت کردن |
prejudges |
بدون رسیدگی قضاوت کردن |
prejudged |
بدون رسیدگی قضاوت کردن |
prejudge |
بدون رسیدگی قضاوت کردن |
to go into the matter |
به این مطلب رسیدگی کردن |
practice court |
دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت |
expertism |
تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی |
will not hear of <idiom> |
رسیدگی ویا اجازه ندادن |
to go to |
رسیدگی کردن انجام دادن |
prejudication |
صدور رای پیش از رسیدگی |
to check up |
درست رسیدگی یاحساب کردن |
cut both ways <idiom> |
به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن |
to w up a company |
امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن |
account executive |
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها |
prejudicate |
بی رسیدگی رای دادن در باره |
spot check |
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن |
pray consider my case |
خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید |
think better of <idiom> |
رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر |
traffic court |
دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی |
grand inquisitor |
رئیس دادگاه رسیدگی دربرخی کشورها |
spot checks |
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن |
morphic |
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود |
hermitical |
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین |
Neanderthal |
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه |
appose |
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن |
to revisit a criminal case [judicial proceedings] |
یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن |
dut of court |
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید |
to check off |
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن |
equities |
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند |
equity |
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند |
e. of pleas |
دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود |
associates |
وابسته وابسته کردن |
associated |
وابسته وابسته کردن |
associate |
وابسته وابسته کردن |
associating |
وابسته وابسته کردن |
overseer of the poor |
ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند |
concurrent jurisdiction |
رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان |