Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 226 (10 milliseconds)
English
Persian
veritable
واقعی
real
واقعی
objective
واقعی
objectives
واقعی
right
واقعی
righted
واقعی
righting
واقعی
virtual
واقعی
literal
واقعی
very
واقعی
essential
واقعی
essentials
واقعی
factual
واقعی
factually
واقعی
lifelike
واقعی
veracious
واقعی
actual
واقعی
positive
واقعی
actuals
واقعی
ex post
واقعی
ex post saving
واقعی
true life
واقعی
unfeigned
واقعی
veridical
واقعی
card-carrying
واقعی
McCoy
واقعی
Other Matches
cambridge equation
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
architecture proper
معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
concrete
: واقعی
actual saving
پس انداز واقعی
actual damage
خسارت واقعی
practical
واقعی کارازموده
actual self
خود واقعی
actual velocity
سرعت واقعی
life-size
اندازه واقعی
actual cost
هزینه واقعی
actual price
قیمت واقعی
real
واقعی موجود
practicals
واقعی کارازموده
actual expenses
مخارج واقعی
actual address
نشانی واقعی
actual income
درامد واقعی
actual key
کلید واقعی
actual load
بار واقعی
actual loss
زیان واقعی
actual parameter
پارامتر واقعی
life size
اندازه واقعی
actualize
واقعی کردن
never-never land
غیر واقعی
real sector
بخش واقعی
real storage
انباره واقعی
real value
ارزش واقعی
real wage
مزد واقعی
real address
آدرس واقعی
real anxiety
اضطراب واقعی
real capital
سرمایه واقعی
real costs
هزینههای واقعی
real earnings
درامدهای واقعی
real fluid
سیال واقعی
real income
درامد واقعی
real memory
حافظه واقعی
real score
نمره واقعی
true complement
متمم واقعی
true complement
مکمل واقعی
never-never
غیر واقعی
airy-fairy
غیر واقعی
historical costs
هزینه واقعی
incidental expenses
هزینههای واقعی
real numbers
اعداد واقعی
jisen
مبارزه واقعی
true vertical
قائم واقعی
true slump
نشست واقعی
true power
توان واقعی
objective data
دادههای واقعی
objective value
ارزش واقعی
out of pocket expenses
هزینه واقعی
true form
فرم واقعی
real assets
دارائیهای واقعی
real mode
حالت واقعی
put into practice
واقعی کردن
realized
واقعی کردن
carry ineffect
واقعی کردن
down-to-earth
حقیقی واقعی
insubstantial
غیر واقعی
truest
واقعی حقیقی
bring inbeing
واقعی کردن
accomplish
واقعی کردن
truer
واقعی حقیقی
true
واقعی حقیقی
actual argument
نشانوند واقعی
down to earth
حقیقی واقعی
put into effect
واقعی کردن
bring into being
واقعی کردن
matter-of-fact
بطور واقعی
make a reality
واقعی کردن
fulfill
[American]
واقعی کردن
actualise
[British]
واقعی کردن
execute
واقعی کردن
carry out
واقعی کردن
actualize
واقعی کردن
implement
واقعی کردن
put ineffect
واقعی کردن
realizing
واقعی کردن
carry into effect
واقعی کردن
nominal
غیر واقعی
make something happen
واقعی کردن
unrealistic
غیر واقعی
unrealistically
غیر واقعی
unreal
غیر واقعی
true north
شمال واقعی
matter of fact
بطور واقعی
realising
واقعی کردن
realize
واقعی کردن
realizes
واقعی کردن
realises
واقعی کردن
realised
واقعی کردن
put inpractice
واقعی کردن
very
واقعی فعلی
genuine
واقعی حقیقی
real will
نظریه اراده واقعی
no par
بدون ارزش واقعی
true meridian
نصف النهار واقعی
real national income
درامد ملی واقعی
real money supply
عرضه واقعی پول
real interest rate
نرخ بهره واقعی
pepper corn rent
اجاره غیر واقعی
pragmatize
واقعی نشان دادن
real balance effect
اثر مانده واقعی
real purchasing power
قدرت خرید واقعی
real rate of interest
نرخ بهره واقعی
in the p sense of the word
بمعنی واقعی کلمه
conductance
مقدار هدایت واقعی
objectively
بطور واقعی یا خارجی
actual instruction
دستور العمل واقعی
actual velocity of ground water
سرعت واقعی اب زیرزمینی
actual investment
سرمایه گذاری واقعی
real investment
سرمایه گذاری واقعی
false
ساختگی غیر واقعی
unreal
غیر واقعی خیالی
actual neurosis
روان رنجوری واقعی
inesse
دارای هستی واقعی
index of real wages
شاخص دستمزدهای واقعی
ideals
مطابق نمونه واقعی
ideal
مطابق نمونه واقعی
in the clouds
<idiom>
دور از زندگی واقعی
home whistle
امتیاز واقعی یا فرضی
real McCoy
<idiom>
چیز واقعی واصیل
to look like the real thing
مانند چیزی واقعی بودن
real gross national product
تولید ناخالص ملی واقعی
actual decimal point
نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
abstracts
جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
actual carrier
موسسه حمل و نقل واقعی
entitative
واقعی مربوط بوجودخارجی چیزی
abstract
جوهرگرفتن از عاری از کیفیات واقعی
abstracting
جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
sterling
فاهر وباطن یکی واقعی
substantive
دارای ماهیت واقعی حقیقی
incidence
تعلق واقعی مالیات مشمولیت
undervaluation
تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
abstractionism
مکتبی که از کیفیات واقعی هنر دوراست
undervaluing
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
psych out
<idiom>
پیی بردن به انگیزه واقعی (شخص)
undervalues
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
abstraction
ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
over estimate
بیش ازاندازه واقعی بها گذاشتن بر
overcapitalize
بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
to put it on
پیش از اندازه واقعی نشان دادن
abstractions
ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
see things
<idiom>
چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
underlet
کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
undervalue
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
rectification
تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
It was filmed on location.
صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
that was a quasi war
جنگ واقعی نبود- چیزی مانندجنگ بود
foreshortening
نمایش خطوط واقعی شکلی بصورت کوچک تر
declination
مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
underrating
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrates
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrated
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrate
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
nominal value
قیمت واقعی سهم که روی ان نوشته شده
to overcapitalize a company
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
characteristic strength
مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
virtual
شبیه سازی محیط دنیای واقعی توسط کامپیوتر
overrating
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrates
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
hot test
تست استاتیک موتور راکت که در ان احتراق واقعی صورت میگیرد
overrated
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrate
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
roman a clef
داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
tolerances
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerance
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
field
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
fielded
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
fields
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
true track
تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
yard marker
خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard line
خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
hands on
تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
desktop
در یک GUI فضای کاری که نمایش گرافیک از میز کار واقعی ای با نشانههای تلفن
employment gap
مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
hands-on
تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
bears
سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
bear
سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
lively description
شرح روشن یا واقع نما شرحی که حالت واقعی یااصلی رانشان دهد
presentationism
عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
wavetable
حافظه در کارت صوتی که حاوی دستگاه ضبط دستگاههای موسیقی واقعی که اجرا می شوند است
vindictive damages
مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
real
ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real representative
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
simulator
برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
simulators
برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
interactive video
سیستمی که از اتصال کامپیوتری به دیسک خوان اسفاده میکند تا توان پردازش و تصاویر واقعی و متحرک را ایجاد کند
serfs
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
hi res graphics
graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود
Sophrosyne
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
serf
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
virtual
مشخصات ترمینال ایده آل که به عنوان مدل ترمینال واقعی به کارمی رود
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
shadow memory
جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
reserve factor
نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
shadow page
جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
demand paging
در سیستم ذخیره مجازی انتقال یک صفحه از حافظه به حافظه واقعی به هنگام نیازمندی است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com