English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (3 milliseconds)
English Persian
objectivity واقع بینی
realism واقع بینی
Search result with all words
pragmatic فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
postnasal واقع در یا مربوط به عقب بینی
pragmatics فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
Other Matches
intercostal واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
pug nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
septum حفرههای بینی پره بینی
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
guided propagation تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
anaglyph عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
anticipated stock losses تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
weather forecast پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
predicting interval فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
situate واقع در
bestead واقع
situating واقع در
situated or situate واقع
situates واقع در
indeed در واقع
postmortem پس از واقع
As it were در واقع
in reality در واقع
substantially در واقع
post mortem پس از واقع
occur واقع شدن
dichasial واقع در دو طرف
vega نسر واقع
occurred واقع شدن
transpontine واقع در انسوی پل
vanward واقع درجلو
simultaneous with each other با هم واقع شونده
occurs واقع شدن
initiatory واقع در اول
trumped-up خلاف واقع
postern واقع درعقب
nether واقع در پایین
nether واقع در زیر
realist واقع گرا
onshore واقع در ساحل
down to earth واقع بین
down-to-earth واقع بین
dereism واقع گریزی
initialed واقع در اغاز
trumped up خلاف واقع
shipside واقع در کنارکشتی
yonder واقع درانجا
realistically واقع گرایانه
flight from reality واقع گریزی
extreme position واقع درمنتهاالیه
sublunar واقع در زیرقمر
osculant واقع شونده
realists واقع گرا
realists واقع بین
realist واقع بین
procephalic واقع در جلو سر
subjacent واقع در زیر
situated واقع در جایگزین
situated واقع شده در
initials واقع در اغاز
extraception واقع نگری
initialling واقع در اغاز
initialled واقع در اغاز
superjacent واقع درفوق
initial واقع در اغاز
realistically واقع بین
hypodermal واقع در زیرپوست
hinder واقع درعقب
hindered واقع درعقب
hindering واقع درعقب
sinisteral واقع درسمت چپ
hinders واقع درعقب
realistic واقع گرایانه
realistic واقع بین
sincipital واقع در جلوی سر
to come to pass واقع شدن
situated or situate واقع شده
haemal واقع درسوی دل
lumbar واقع در کمر
to take place واقع شدن
take place واقع شدن
initialing واقع در اغاز
lie واقع شدن
precordial واقع در پیش دل
axile واقع درمحور
realism واقع گرایی
realism واقع گرائی
covenants واقع شود
covenant واقع شود
lied واقع شدن
it lies on the east of در خاور واقع
vertical واقع در نوک
alpha lyrae نسر واقع
intradermic واقع در زیرپوست
capsulate واقع درکپسول
lies واقع شدن
intradermal واقع در زیرپوست
set واقع شده
setting up واقع شده
limitrophe واقع در مرز
intervascular واقع در میان رگ ها
untrue خلاف واقع
located inside تو واقع شده
sets واقع شده
occurring واقع شدن
life like واقع نما
meanest واقع دروسط
intralogical واقع در حدودمنطق
centric واقع درمرکز
mean واقع دروسط
meaner واقع دروسط
intramontane واقع در کوهستان
worked موثر واقع شدن
critical واقع درمرحله انتقال
half way واقع در نیمه راه
premedian واقع در نیمه قدامی
pragmatic فعال واقع بین
to suffer wrong مظلوم واقع شدن
haemal واقع درسوی چپ سینه
nocturnal واقع شونده درشب
midmost واقع در عین وسط
terminals واقع در نوک پایان
prehepatic واقع در جلو جگر
hypogastric واقع در زیر شکم
hypogeal واقع در شکم خاک
terminal واقع در نوک پایان
to come in useful سودمند واقع شدن
midship واقع درمیان کشتی
intratelluric واقع در درون زمین
first world واقع دراروپای غربی
situated to the right واقع دردست راست
sublingual واقع درزیر زبان
interdigital واقع در میان انگشتان
acceptableness مقبول واقع شدن
endocardial واقع دردرون قلب
equinoctial واقع درنزدیکی خط استوا
etesian واقع شونده بطورسالیانه
southwest واقع در جنوب غربی
southwestern واقع در جنوب غربی
left handed واقع در سمت چپ ناشی
mediated درمیان واقع شدن
nodal واقع درنزدیک گره
mediating درمیان واقع شدن
subsolar واقع در نواحی گرمسیر
subcartilaginous واقع در زیر غضروف
extern فاهری واقع در خارج
laterad واقع درخط افقی
sublunary واقع در زیر ماه
suboceanic واقع درعمق اقیانوس
right-hand واقع در دست راست
moral realism واقع نگری اخلاقی
work موثر واقع شدن
it never occurred again دیگر واقع نشد
ectochondral واقع در سطح غضروف
murals واقع برروی دیوار
surfacer جسم واقع در سطح
mural واقع برروی دیوار
supraclavicular واقع دربالای ترقوه
above مافوق واقع دربالا
superlunary واقع بر بالای ماه
superlunar واقع دربالای ماه
left-hand واقع در سمت چپی
subsacral واقع درزیراستخوان خاجی
subocular واقع درزیر چشم
lobar واقع در قسمتهای ریه
pragmatics فعال واقع بین
ultramarine واقع در انسوی دریا
intermediate در میان واقع شونده
postcardinal واقع در پشت قلب
interscapular واقع در میان دو کتف
interplanetary واقع در بین سیارات
intermural واقع در میان دیوارها
intermundane واقع در میان دو جهان
intermontane واقع در میان دو کوه
intermaxillary واقع در میان ارواره ها
interjacent در میان واقع شونده
interfacial واقع در میان دورو
interdigitate واقع در میان انگشتان
post-natal واقع شونده پس از تولد
interdental واقع در میان دو دندان
post natal واقع شونده پس از تولد
downstairs واقع در طبقه زیر
caudate وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
head دربالا واقع شدن
ciecumoral واقع درگرداگرد دهن
interurban واقع در میان شهرها
cislunar واقع درجو قمر
intertribal واقع در میان قبیله ها
intervertebral واقع در میان مهره ها
pre ocular واقع در جلو چشم
mediates درمیان واقع شدن
lateral واقع درخط افقی
citied واقع شده در شهر
avail دردسترس واقع شدن
caudel وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
interseptal واقع در میان پره ها
interseptal واقع در میان جدارها
intra uterine واقع در درون زهدان
intercolumnar واقع در میان دو ستون
intercililary واقع در میان ابروها
hypogeous واقع در شکم خاک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com