English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 302 (14 milliseconds)
English Persian
clamping device وسایل قید و بست
clamping fixture وسایل قید و بست
Search result with all words
attachment وسایل وابسته
enhance تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance واسط استاندارد CPU و وسایل جانبی مثل درایوهای دیسک
enhanced تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced واسط استاندارد CPU و وسایل جانبی مثل درایوهای دیسک
enhances تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances واسط استاندارد CPU و وسایل جانبی مثل درایوهای دیسک
enhancing تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing واسط استاندارد CPU و وسایل جانبی مثل درایوهای دیسک
hard یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
harder یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hardest یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
poll سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polled سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polls سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
mesh که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
meshes که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
meshing که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
integrated ای که حاوی گرده وسایل جانبی است که با هم سیستم کامپیوتری را تشکیل می دهند
condition 1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
cable وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد
cabled وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد
floppy discs ترکیب وسایل سخت افزاری و نرم افزاری که عملیات خواندن / نوشتن را در دیسک درایوی کامپیوتر کنترل میکند
floppy disk ترکیب وسایل سخت افزاری و نرم افزاری که عملیات خواندن / نوشتن را در دیسک درایوی کامپیوتر کنترل میکند
floppy disks ترکیب وسایل سخت افزاری و نرم افزاری که عملیات خواندن / نوشتن را در دیسک درایوی کامپیوتر کنترل میکند
highway اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل جانبی منتقل میکند
highway باس ای که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل خارجی منتقل میکند
highways اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل جانبی منتقل میکند
highways باس ای که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل خارجی منتقل میکند
rack قفسه مهمات و وسایل
rack فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
racked قفسه مهمات و وسایل
racked فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
racks قفسه مهمات و وسایل
racks فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
wracked قفسه مهمات و وسایل
wracked فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
wracks قفسه مهمات و وسایل
wracks فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
allocation برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
allocations برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
charge مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charges مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
imperialism سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
layout ترتیب وسایل
layouts ترتیب وسایل
graphics ترمینال مخصوص با نمایش گرافیکی با resoleetion بالا و صفحه گرافیکی و سایر وسایل ورودی
equipment تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
equipment وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
fan 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
map نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
flexible استفاده از ماشین CNC , ربات یا سایر وسایل خودکار در تولید
queue روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
manifest فهرست بارها لیست وسایل
manifested فهرست بارها لیست وسایل
manifesting فهرست بارها لیست وسایل
manifests فهرست بارها لیست وسایل
facilities وسایل
subsistence وسایل زیست
hangover تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
furtherance تهیه وسایل
image [دو جدول تصویر که وسایل و فرآیندهای ورودی و خروجی را کنترل میکند.]
images دو جدول تصویر که وسایل و فرآیندهای ورودی و خروجی را کنترل میکند
stack جمع اوری و منظم کردن وسایل
stack ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacked جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacked ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacks جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacks ردیف کردن وسایل و تجهیزات
media وسایل
traffic رفت و امد وسایل نقلیه
trafficked رفت و امد وسایل نقلیه
trafficking رفت و امد وسایل نقلیه
traffics رفت و امد وسایل نقلیه
peripheral 1-وسایل جانبی که در کامپیوتر استفاده می شوند مثل چاپگر یا اسکنر. 2-
electronic پردازش داده با استفاده از وسایل الکترونیکی و کامپیوتر
electronic شخصی که متخصص کار روی وسایل الکترونیکی است
electronic میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
furnish تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishes تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishing تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
incommunicado بدون وسایل ارتباط
recoveries بازیابی اخراجات جمع اوری وسایل
recovery بازیابی اخراجات جمع اوری وسایل
provisions وسایل لازم توشه ها
convoy کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
Other Matches
prevention of stripping ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
excess property وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
bios توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
assets وسایل
plant وسایل
means وسایل
plants وسایل
furniture وسایل
accouterment وسایل
utensil وسایل اسباب
auxiliary equipment وسایل کمکی
bedding وسایل خواب
auxiliary equipment وسایل یدکی
accessory equipment وسایل یدکی
artificial aids وسایل کمکی
artificial suporters وسایل محافظتی
mnemonics وسایل یادیار
fabricator سازنده وسایل
cryptodevice وسایل رمز
cryptomaterial وسایل رمز
communication channels وسایل ارتباطی
check out equipment وسایل ازمایشگاهی
utensils وسایل اسباب
chaffing gear وسایل ضد سایش
dust collection equipment وسایل گردگیری
chaffing gear وسایل ضد ساییدگی
captured material وسایل اغتنامی
cable accessory وسایل کابل
building plant وسایل ساختمان
erosion فرسایش وسایل
sundry items وسایل متفرقه
fitments وسایل نصب
fitment وسایل نصب
tools of research وسایل تحقیقات
test equipment وسایل ازمایش
tentage وسایل چادرها
tentage وسایل چادرزنی
tentage وسایل چادر
salvages وسایل اسقاطی
sonic equipment وسایل اوازی
salvaged وسایل اسقاطی
war material وسایل جنگی
means استطاعت وسایل
utility وسایل رفاهی
essential elements وسایل ضروری
scuba diving غواصی با وسایل
salvage وسایل اسقاطی
sonic equipment وسایل اوایی
push botton وسایل خودکار
install از کارانداختن وسایل
means of production وسایل تولید
pool equipment وسایل تعمیرگاه
rigging warrant فهرست وسایل
salvaging وسایل اسقاطی
installing از کارانداختن وسایل
mess gear وسایل غذاخوری
scuba diver غواص با وسایل
installs از کارانداختن وسایل
Home appliances وسایل خانگی
loading facilities وسایل بارگیری
mess kit وسایل غذاخوری
apparatus اسباب و وسایل ژیمناستیک
processes و وسایل کنترل و پشتیبانی
process و وسایل کنترل و پشتیبانی
smoker وسایل رفاهی ناو
spins ماهیگیری با وسایل چرخان
spin ماهیگیری با وسایل چرخان
smokers وسایل رفاهی ناو
characteristics مشخصات ومختصات وسایل
mass media وسایل ارتباط جمعی
check out equipment وسایل بازدید محل
splint وسایل شکسته بندی
plugs ورودی که به وسایل مختلف
gates وسایل ورود ورودیه
gadgetry وسایل کوچک مکانیکی
plugging ورودی که به وسایل مختلف
plug ورودی که به وسایل مختلف
salvaging اوراق کردن وسایل
salvages اوراق کردن وسایل
accommodation منزل وسایل راحتی
accommodations منزل وسایل راحتی
bank مجموعهای از وسایل مشابه
banks مجموعهای از وسایل مشابه
salvaged اوراق کردن وسایل
pictorial وسایل تصویری یا تصویرنهایی
salvage اوراق کردن وسایل
gate وسایل ورود ورودیه
two pin plug دو شاخه وسایل برقی
twin plug دو شاخه وسایل برقی
fracturing مو برداشتن قطعات و وسایل
stockage وسایل موجودی در انبار
servicae life عمر خدمتی وسایل
salvage group گروه بازیابی وسایل
sail locker انبار وسایل ملوانی
pool equipment وسایل پارک موتوری
penetration aids وسایل تولید نفوذ
pararaft وسایل نجات چتربازی
on hand وسایل موجود درانبار
navigational aids وسایل کمک ناوبری
utensil plug دو شاخه وسایل برقی
unaccommodated بدون وسایل راحتی
incoming traffic جاده وسایل که می آیند
Other means of transport سایر وسایل نقلیه
trade something in <idiom> تعویض وسایل کهنه
gimmickry وسایل اغفال یا تقلب
gasmen مکانیک وسایل گازسوز
gasman مکانیک وسایل گازسوز
motorsports ورزشهای با وسایل موتوری
mess gear وسایل نظافت نهارخوری
means are not a وسایل فراهم نیست
condensation trail مجموعه وسایل انجماد
care and handling مراقبت و دستکاری وسایل
caddy حامل وسایل بازیگر
authentication equipment وسایل تعیین نشانی
authentication equipment وسایل تعیین معرف
attack size استعداد وسایل درگیر در تک
attachment plug دوشاخه وسایل برقی
athletic suporters وسایل محافظتی ورزشکار
assembly order دستور مونتاژ وسایل
aircraft arresting complex وسایل مهار هواپیما
coupler plug دوشاخه وسایل الکتریکی
cryptodevice وسایل رمز کردن
materiel readiness امادگی رزمی وسایل
light armor وسایل زرهی سبک
individual reserves وسایل ذخیره انفرادی
high lift device وسایل برای زیاد
hi fi وسایل ایجاد صدا
gun bag کیسه وسایل توپ
gripping appliance وسایل بست و مهارکنندگی
golf bag کیف وسایل گلف
drawing instrument وسایل رسم فنی
drawing instrument وسایل نقشه کشی
demolition kit جعبه وسایل تخریب
deck load وسایل روی پل کشتی
aids to navigation وسایل کمک ناوبری
fracture مو برداشتن قطعات و وسایل
mounting سوار کردن وسایل
caddying حامل وسایل بازیگر
fractured مو برداشتن قطعات و وسایل
caddied حامل وسایل بازیگر
aided کمک وسایل کمکی
caddies حامل وسایل بازیگر
tackle وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackled وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackles وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackling وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
caddie حامل وسایل بازیگر
fractures مو برداشتن قطعات و وسایل
aid کمک وسایل کمکی
place settings وسایل میز غذاخوری
place setting وسایل میز غذاخوری
communication مراوده وسایل ارتباطی
aiding کمک وسایل کمکی
camouflaged پنهان کردن وسایل جنگی
provision اذوقه تدارکات وسایل لازم
excess listing لیست وسایل انفرادی مازاد
motor tool ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
jettison پرتاب وسایل ازناو به خارج
hoists بلند کردن وسایل سنگین
camouflaging پنهان کردن وسایل جنگی
jettisons پرتاب وسایل ازناو به خارج
jettisoned پرتاب وسایل ازناو به خارج
jettisoning پرتاب وسایل ازناو به خارج
spares اقلام اضافی وسایل یدکی
juryrig سوار کردن موقت وسایل
camouflage پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages پنهان کردن وسایل جنگی
personnel کارکنان یاخدمه وسایل جنگی
quartermaster فروشگاه وسایل سررشته داری
accomodation وسایل آسایش واستراحت جا و مکان
adaptation kit جعبه وسایل تطبیق دهنده
adapter دوشاخهای که به وسایل با ورودیهای مختلف
center of buoyancy مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
captured material وسایل گرفته شده از دشمن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com