Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
radojet
وسیله تخلیه هوا بافشار
Other Matches
diffusion
تخلیه کردن بافشار
dustoff
وسیله تخلیه و حمل مجروحینی که روی هلی کوپتر نصب میشود
cargo outturn message
پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation
تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
barometric
بافشار هوا
propulsion
بجلوراندن بافشار
flush
اب را بافشار ریختن
flushing
اب را بافشار ریختن
flushes
اب را بافشار ریختن
froissement
حرکت بافشار
hydromatic
دستگاهی که بافشار روغن کار میکند
clearing
تخلیه محل تخلیه بیماران
clearings
تخلیه محل تخلیه بیماران
pneumatic
بافشار گاز وسایلی که با فشارگاز یا هوا کار می کنند
purge valve
لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
legg press
تمرین تقویت عضلههای پا بافشار دادن وزنه به بالا با پاخوابیده به پشت
die casting
روشی که در ان فلز مذاب بافشار هیدرولیکی به داخل قالبهایی رانده میشود
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
pitot tube
لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
aeromedical unit
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
asynchronous
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawlers
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
looped
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contention
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
devices
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
daisy chain
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
tie down
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
immersion proof
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainer
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainers
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
cargo outturn report
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
devices
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
from pillar to post
ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshaking
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycle
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
dangerous goods by road agreement
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
demands
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
phases
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phased
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phase
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
antiwithdrawal device
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
devices
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
radar prediction
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
unstuffing
تخلیه
discharged
تخلیه
unloading
تخلیه
exhausts
تخلیه
evacuates
تخلیه
evacuating
تخلیه
LSD
تخلیه
evacuation
تخلیه
disembarkation
تخلیه
discharges
تخلیه
exhaust
تخلیه
evacuate
تخلیه
landing, storage, delivery
تخلیه
discharge
تخلیه
depletion
تخلیه
evacuated
تخلیه
stripping
تخلیه
emptying
تخلیه
synchronous
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
concentrator
وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
main discharge
تخلیه اصلی
non self maintained discharge
تخلیه وابسته
neural discharge
تخلیه عصبی
sluiceway
دهانه تخلیه
evacuates
تخلیه کردن
disembarked
تخلیه کردن
exhaust chute
ناودان تخلیه
exhaust stroke
مرحله تخلیه
medical evacuation
تخلیه پزشکی
medical evacuation
تخلیه بهداری
medical recovery
تخلیه پزشکی
surging discharge
تخلیه نوشی
evacuating
تخلیه کردن
drains
تخلیه کردن
draining
تخلیه کردن
drained
تخلیه کردن
drain
تخلیه کردن
flaming discharge
تخلیه مشتعل
escape channel
مجرای تخلیه اب
site clearance
تخلیه کارگاه
disembark
تخلیه کردن
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
discharges
تخلیه بار
road clearance
تخلیه جاده
depopulation
تخلیه جمعیت
vacates
تخلیه کردن
residual discharge
تخلیه مانده
discharges
تخلیه الکتریکی
relief well
چاه تخلیه
discharge
تخلیه بار
catharsis
تخلیه هیجانی
discharge
تخلیه الکتریکی
point discharge
تخلیه نقطهای
vacate
تخلیه کردن
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
evacuate
تخلیه کردن
internal discharge
تخلیه داخلی
rotary discharger
تخلیه گر گردان
impulse discharge
تخلیه ضربهای
glow discharge
تخلیه تابناک
glow discharge
تخلیه تابنده
self maintained discharge
تخلیه ناوابسته
lightning discharge current
جریان تخلیه
lightning discharge
تخلیه اتمسفری
disembarking
تخلیه کردن
disembarks
تخلیه کردن
evacuated
تخلیه کردن
oscillating discharge
تخلیه مواج
high rate discharge
تخلیه شدید
undulatory discharge
تخلیه مواج
medical evacuation
تخلیه بیماران
sluices
دریچه تخلیه
sluiced
دریچه تخلیه
ozone depletion
تخلیه اوزون
sluice
دریچه تخلیه
vacated
تخلیه کردن
discharge chute
سرسره تخلیه
depletion barrier
ناحیه تخلیه
depletion area
ناحیه تخلیه
dejecta
تخلیه مدفوع
defecation
تخلیه شکم
debarkation net
تور تخلیه
unloaded
تخلیه کردن
unload
تخلیه کردن
depletion zone
ناحیه تخلیه
disembarkation
تخلیه کردن
drain cock
لوله تخلیه
discahrge pipe
لوله تخلیه
depletion layer
ناحیه تخلیه
corona discharge
تخلیه کورونا
corona discharge
تخلیه الکتریکی
air evacuation
تخلیه هوایی
battlefield evacuation
تخلیه پزشکی
clearing out
[of a place]
تخلیه
[فضایی]
bank sluice
دریچه تخلیه
vacating
تخلیه کردن
quit
تخلیه خانه
quitting
تخلیه خانه
blow off
شیر تخلیه
to offload
تخلیه کردن
corollary discharge
تخلیه تبعی
cooling water discharge
تخلیه اب سرد
coefficient of discharge
ضریب تخلیه
unloads
تخلیه کردن
chain of evacuation
سیستم تخلیه
abreaction
تخلیه هیجانی
brush discharge
تخلیه جارویی
area evacuation
تخلیه منطقهای
discharge recorder
تخلیه نگار
discharge pressure
فشار تخلیه
discharge velocity
سرعت تخلیه
evacuant
تخلیه کننده
discharge resistance
مقاومت تخلیه
discharge spout
ناودانه ی تخلیه
discharge valve
سوپاپ تخلیه
tipper
تخلیه کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com