English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
English Persian
ground tackle وسیله مهار کردن قایق
Other Matches
mooring نقطه مهار کردن قایق به ساحل
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
cable طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
aircraft arresting reset unit وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
tie down وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
uncleat بازکردن طناب مهار قایق ازساحل
fender بالشتک حایل بین طناب و محل مهار یا قایق دیگر
blocking and chocking مهار بار روی وسیله ترابری
arresting system purchase element وسیله ضربه گیر سیستم مهار هواپیما
scull حرکت قایق در اب به وسیله پارو
sculled حرکت قایق در اب به وسیله پارو
sculls حرکت قایق در اب به وسیله پارو
crafts کشتی وسیله سرگرمی هنر دستی قایق
craft کشتی وسیله سرگرمی هنر دستی قایق
ties متصل کردن مهار کردن مهار
tie متصل کردن مهار کردن مهار
cargo tie down point محل مهار بار روی وسیله محل بستن محمولات
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
marlinespike وسیله نوک تیزی برای جداکردن رشتههای طناب قایق
sea anchor وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
canopy روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
connectivity توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
simulating کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
clamping مهار کردن
chucks مهار کردن
clamped مهار کردن
chucked مهار کردن
chuck مهار کردن
clamp مهار کردن
clamps مهار کردن
chucking مهار کردن
restraining نگهداشتن مهار کردن
restrains نگهداشتن مهار کردن
chucking automatic مهار کردن خودکار
restrain نگهداشتن مهار کردن
bolster plate صفحه برای مهار کردن
bindings مهار کردن بار در روی پالت
binding مهار کردن بار در روی پالت
triple team سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
stanchion مهار یامحدودکردن تیر دار کردن
strings attached <idiom> تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
controlling کنترل کردن مهار کردن
control کنترل کردن مهار کردن
controls کنترل کردن مهار کردن
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
anchor block بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
antiwithdrawal device وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
tack سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
barge با قایق حمل کردن
broached سوراخ کردن قایق
broach سوراخ کردن قایق
boat قایق رانی کردن
barges با قایق حمل کردن
capsizing واژگون کردن قایق
capsize واژگون کردن قایق
capsized واژگون کردن قایق
capsizes واژگون کردن قایق
barged با قایق حمل کردن
broaches سوراخ کردن قایق
swamping غرق کردن قایق
swamp غرق کردن قایق
broaching سوراخ کردن قایق
swamped غرق کردن قایق
boats قایق رانی کردن
swamps غرق کردن قایق
ship water نفوذ کردن اب بداخل قایق
scow با قایق چهارگوش حمل کردن
cast off باز کردن طناب قایق
bail عمل خارج کردن اب قایق
charter اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
lighters با قایق باری کالا حمل کردن
lighter با قایق باری کالا حمل کردن
steamboat قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
head down دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
foldboat قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
port بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
head off دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
boat space فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
spill wind سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
crawler وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawlers وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contentions وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contention وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
bull گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bulls گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
calibrating تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
calibrated تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
anneal نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
built-in نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
devices کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
daisy chain روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
fans 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
add insult to the injury <idiom> [بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
disassembly order دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
traveler میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
arm 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
trainers وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
showboat قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
lasers وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
spanning مهار
chainage مهار
guide rope مهار
restraint مهار
halters مهار
restraints مهار
span مهار
spanned مهار
halter مهار
spans مهار
make fast مهار
unbridle بی مهار
guy مهار
anchor مهار
anchorage مهار
anchoring مهار
chucking مهار
guys مهار
brace مهار
braced مهار
anchorages مهار
anchors مهار
controls مهار
controlling مهار
bond مهار
belaying pin مهار
frenum مهار
bearing rein مهار
control مهار
outputs اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
uncontrolled مهار نشده
bollard میله مهار
angle-tie مهار گوشه
angle-tie مهار قطری
stayed تکیه مهار
guy wire سیم مهار
stayband حلقه مهار
sagrod مهار عرضی
gripping jaw فک مهار کننده
sag rod مهار عرضی
controlled مهار شده
mooring buoy بویه مهار
bollards میله مهار
tawie سست مهار
martingale مهار جلو
mooring line سیم مهار
anchor rod میل مهار
anchor pole دیرک مهار
mooring pendant سیم مهار
mooring ring حلقه مهار
raker تیر مهار
mooring rope طناب مهار
bollard تیر مهار
arresting sheave پل مهار هواپیما
tie rod میل مهار
mooring swivel مدور مهار
wiring harness مهار سیم
foot trap مهار توپ با کف پا
cross brace مهار عرضی
drogue مهار چتری
prony brake مهار پرونی
bridles زنجیر مهار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com