Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
tracked vehicle
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
Other Matches
transhipment
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
transhipment
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
piggyback trafic
حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
piggy back traffic
حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
crawler
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
conveyances
وسیله نقلیه
transport car
وسیله نقلیه
vehicle
وسیله نقلیه
conveyance
وسیله نقلیه
conveying appliance
وسیله نقلیه
transporting
وسیله نقلیه
transports
وسیله نقلیه
steeds
وسیله نقلیه
vehicles
وسیله نقلیه
transport
وسیله نقلیه
transported
وسیله نقلیه
steed
وسیله نقلیه
conveyance
وسیله نقلیه ابلاغ
six by six
وسیله نقلیه شش چرخه
conveyances
وسیله نقلیه ابلاغ
traction motor
موتور وسیله نقلیه
traction battery
باطری وسیله نقلیه
motor vehicle
وسیله نقلیه موتوری
space vehicle
وسیله نقلیه فضایی
articulated vehicle
وسیله نقلیه مفصلی
power plants
محرکه وسیله نقلیه
utility vehicle
وسیله نقلیه عمومی
utility car
وسیله نقلیه عمومی
vehicle chain
زنجیر وسیله نقلیه
power plant
محرکه وسیله نقلیه
refrigerator vehicle
وسیله نقلیه یخچال دار
motorcar
وسیله نقلیه موتوری اتومبیل
utility vehicle
وسیله نقلیه عام المنفعه
to alight from a vehicle
پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
shuttled
وسیله نقلیه با مسیر مشخص
shuttle
وسیله نقلیه با مسیر مشخص
slot charter
اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
to catch the connection
وسیله نقلیه رابط را گرفتن
shuttles
وسیله نقلیه با مسیر مشخص
pay load
فرفیت مفید وسیله نقلیه
amphibian vehicle
وسیله نقلیه برای خشکی و اب
bale cubic capacity
تناژ وسیله نقلیه از نظرحجمی
bare boat charter
اجاره دربست وسیله نقلیه
deadweight tonnage
حداکثر تناژ وسیله نقلیه
crawl drive
محرک وسیله نقلیه خزنده
crawl type vehicle
وسیله نقلیه نوع خزنده
intermodal transport
حمل با چند نوغ وسیله نقلیه
multi purpose vehicle
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
transshipment
انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری
on board computer
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
intermodal transport
حمل با چند نوع وسیله نقلیه
free on board
بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
trasship
بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
to set out for England
به سوی انگلیس رهسپار شدن
[با وسیله نقلیه]
time charter
اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
travois
ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا
running down case
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
sag wagon
وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
on board
<idiom>
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
embarking
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
axle stub
اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
vehicle stopping distance
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
plotter
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
time charter
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
combination vehicle
خودروی بکسل کننده و بکسل شونده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
asynchronous
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
loop
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
built-in
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
devices
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
daisy chain
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
tie down
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
immersion proof
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainer
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainers
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
exerciser
آزمایش کننده یک وسیله
blasting machine
وسیله منفجر کننده
output
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
outputs
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
means of transport
وسائط نقلیه
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
cleanser
وسیله یا ماده تمیز کننده
launcher
حمله کننده وسیله پرتاب
cleansers
وسیله یا ماده تمیز کننده
smokey the bear
وسیله تولید کننده دود
conductors
وسیله هادی اجرا کننده
conductor
وسیله هادی اجرا کننده
Other means of transport
سایر وسایل نقلیه
right of way
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
rights of way
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
ejector
وسیله پرتاب کننده پوکه به خارج
automotive
تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری
automotive
مربوط به وسایل نقلیه خودرو
meetings
تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
meeting
تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
amaxophobia
هراس ازمسافرت با وسایل نقلیه
traffic
عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic
رفت و امد وسایل نقلیه
trafficking
رفت و امد وسایل نقلیه
traffick
عبو ومرور وسائط نقلیه
traffics
عبو ومرور وسائط نقلیه
dead storage
انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
traffics
رفت و امد وسایل نقلیه
trafficking
عبو ومرور وسائط نقلیه
trafficked
رفت و امد وسایل نقلیه
trafficked
عبو ومرور وسائط نقلیه
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
from pillar to post
ازیک وسیله به وسیله دیگر
corrector
وسیله تصحیح کننده ماسوره وسیله تصحیح ماسوره
gyroscopes
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
externals
ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
external
ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
gyroscope
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
handshakes
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
high beam
نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه
stoplights
چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
stoplight
چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
caterpillar bulldozer
بولدوزر
[ساخت و ساختمان]
[وسایل نقلیه]
hijack
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
motor traffic
رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
hijacked
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacks
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
high jack
دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
dozer
[colloquial]
[bulldozer]
بولدوزر
[ساخت و ساختمان]
[وسایل نقلیه]
traffic signal
علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
tractive force
نیروی کشش وسایل نقلیه موتوری
earthmover
[bulldozer]
بولدوزر
[ساخت و ساختمان]
[وسایل نقلیه]
interserviceable
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycled
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demand
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
dangerous goods by road agreement
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
demanded
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
check-points
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
trailerite
ساکن اتاقهای متحرک بوسیله وسائط نقلیه
checkpoints
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
road test
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
speedograph
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
black box
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
tachograph
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
phased
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phase
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phases
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
dilly
وسائط نقلیه مختلف از قبیل ارابه و کامیون و غیره
fare dodger
کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
trailer camp
محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
radar prediction
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
antiwithdrawal device
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
trailer court
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer park
محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
motor pool
گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
inbound traffic
مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
synchronous
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
concentrator
وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
radar tracking
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
devices
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com