Total search result: 204 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
crawl type vehicle |
وسیله نقلیه نوع خزنده |
|
|
Search result with all words |
|
crawler |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
crawlers |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
crawl drive |
محرک وسیله نقلیه خزنده |
Other Matches |
|
tracked vehicle |
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش |
transhipment |
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
transhipment |
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
piggy back traffic |
حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر |
piggyback trafic |
حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر |
steeds |
وسیله نقلیه |
transporting |
وسیله نقلیه |
conveying appliance |
وسیله نقلیه |
transport car |
وسیله نقلیه |
transports |
وسیله نقلیه |
transported |
وسیله نقلیه |
steed |
وسیله نقلیه |
transport |
وسیله نقلیه |
vehicle |
وسیله نقلیه |
conveyance |
وسیله نقلیه |
conveyances |
وسیله نقلیه |
vehicles |
وسیله نقلیه |
vehicle chain |
زنجیر وسیله نقلیه |
motor vehicle |
وسیله نقلیه موتوری |
articulated vehicle |
وسیله نقلیه مفصلی |
utility vehicle |
وسیله نقلیه عمومی |
utility car |
وسیله نقلیه عمومی |
traction motor |
موتور وسیله نقلیه |
traction battery |
باطری وسیله نقلیه |
conveyance |
وسیله نقلیه ابلاغ |
conveyances |
وسیله نقلیه ابلاغ |
six by six |
وسیله نقلیه شش چرخه |
power plants |
محرکه وسیله نقلیه |
space vehicle |
وسیله نقلیه فضایی |
power plant |
محرکه وسیله نقلیه |
utility vehicle |
وسیله نقلیه عام المنفعه |
amphibian vehicle |
وسیله نقلیه برای خشکی و اب |
bare boat charter |
اجاره دربست وسیله نقلیه |
bale cubic capacity |
تناژ وسیله نقلیه از نظرحجمی |
slot charter |
اجاره قسمتی از وسیله نقلیه |
to catch the connection |
وسیله نقلیه رابط را گرفتن |
to alight from a vehicle |
پیاده شدن از وسیله نقلیه ای |
shuttles |
وسیله نقلیه با مسیر مشخص |
refrigerator vehicle |
وسیله نقلیه یخچال دار |
pay load |
فرفیت مفید وسیله نقلیه |
motorcar |
وسیله نقلیه موتوری اتومبیل |
shuttle |
وسیله نقلیه با مسیر مشخص |
deadweight tonnage |
حداکثر تناژ وسیله نقلیه |
shuttled |
وسیله نقلیه با مسیر مشخص |
on board computer |
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است |
transshipment |
انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری |
multi purpose vehicle |
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون |
intermodal transport |
حمل با چند نوغ وسیله نقلیه |
intermodal transport |
حمل با چند نوع وسیله نقلیه |
to set out for England |
به سوی انگلیس رهسپار شدن [با وسیله نقلیه] |
trasship |
بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن |
free on board |
بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه |
travois |
ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا |
time charter |
اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین |
running down case |
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است |
sag wagon |
وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند |
on board <idiom> |
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن |
embarking |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embarked |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embark |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embarks |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
axle stub |
اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی |
vehicle stopping distance |
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو |
creeping |
خزنده |
groveler |
خزنده |
crawly |
خزنده |
groveller |
خزنده |
creeper |
خزنده |
creepers |
خزنده |
reptilian |
خزنده |
reptant |
خزنده |
chain |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
chains |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
decumbent |
گیاه خزنده |
reptile |
حیوان خزنده |
hidden inflation |
تورم خزنده |
creeping inflation |
تورم خزنده |
crawlingly |
خزنده وار |
creeping move |
حرکت خزنده |
kingcup |
الاله خزنده |
creeping schizophrenia |
اسکیزوفرنی خزنده |
herpetology |
خزنده شناسی |
reptiles |
حیوان خزنده |
worm |
خزنده خزیدن |
wormed |
خزنده خزیدن |
worms |
خزنده خزیدن |
creeping mine |
مین خزنده دریایی |
crawler type tractor |
تراکتور نوع خزنده |
herpetologist |
متخصص خزنده شناسی |
sensor |
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده |
pyxie |
بوته خزنده وهمیشه بهار |
zoysia |
چمن خزنده پایای نواحی گرمسیر |
time charter |
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین |
awn |
الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها |
fet |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
sea skimmer |
موشکی که در روی سطح اب سینه مال حرکت میکند موشک خزنده |
asynchronous |
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند |
looped |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
loop |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
peripheral |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |
contention |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
contentions |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
loops |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
connectivity |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
devices |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
device |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
built-in |
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است |
simulate |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulating |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
tie down |
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن |
simulates |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
daisy chain |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
trainers |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
trainer |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
immersion proof |
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب |
daisy chain |
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت |
communication |
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود |
lasers |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
laser |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
plotter |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
plotters |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
outputs |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
output |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
means of transport |
وسائط نقلیه |
devices |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
device |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
rights of way |
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه |
right of way |
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه |
Other means of transport |
سایر وسایل نقلیه |
trafficking |
عبو ومرور وسائط نقلیه |
traffic |
رفت و امد وسایل نقلیه |
trafficked |
عبو ومرور وسائط نقلیه |
dead storage |
انبار وسایط نقلیه و تجهیزات |
traffick |
عبو ومرور وسائط نقلیه |
automotive |
تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری |
automotive |
مربوط به وسایل نقلیه خودرو |
trafficked |
رفت و امد وسایل نقلیه |
amaxophobia |
هراس ازمسافرت با وسایل نقلیه |
traffics |
عبو ومرور وسائط نقلیه |
meetings |
تلاقی وسائط نقلیه برخوردها |
traffics |
رفت و امد وسایل نقلیه |
meeting |
تلاقی وسائط نقلیه برخوردها |
trafficking |
رفت و امد وسایل نقلیه |
traffic |
عبو ومرور وسائط نقلیه |
communication |
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
dual capable |
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد |
from pillar to post |
ازیک وسیله به وسیله دیگر |
handshaking |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshake |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshakes |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
hijacked |
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان |
dozer [colloquial] [bulldozer] |
بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه] |
hijacks |
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان |
hijack |
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان |
stoplight |
چراغ علامت توقف وسائط نقلیه |
stoplights |
چراغ علامت توقف وسائط نقلیه |
motor traffic |
رفت و امد وسایل نقلیه موتوری |
high beam |
نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه |
traffic signal |
علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه |
tractive force |
نیروی کشش وسایل نقلیه موتوری |
high jack |
دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان |
earthmover [bulldozer] |
بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه] |
caterpillar bulldozer |
بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه] |
interserviceable |
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی |
cycles |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
cycled |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
cycle |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
demand |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
demanded |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
demands |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
dangerous goods by road agreement |
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است |
touches |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
touch |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
road test |
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت |
black box |
سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو] |
tachograph |
سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو] |
trailerite |
ساکن اتاقهای متحرک بوسیله وسائط نقلیه |
checkpoints |
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله |
checkpoint |
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله |
speedograph |
سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو] |
check-points |
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله |
tranship |
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری |
phased |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
phase |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
phases |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
trailer camp |
محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه |
fare dodger |
کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود |
dilly |
وسائط نقلیه مختلف از قبیل ارابه و کامیون و غیره |
radar prediction |
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار |
antiwithdrawal device |
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره |
device |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
devices |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
trailer court |
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه |
trailer park |
محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه |
fastest |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fasts |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fasted |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fast |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
inbound traffic |
مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور |