Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
tarlatan
پارچه نخی ساده بافت
Search result with all words
faille
نوعی پارچه ساده بافت
plain weave
پارچه ساده بافت
Soumak
بافت سوماک
[سوماخ]
[این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
Other Matches
plain weave
بافت ساده زیر و رو
[معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
plain weave
بافت ساده
balanced plain weave
بافت ساده یک رو یک زیر
regular weave
[plain]
بافت معمولی و ساده
regattas
پارچه نخی سفت بافت
regatta
پارچه نخی سفت بافت
cotton duke
بافت ساده پنبهای یا کتانی
flat weave
بافت ساده و بدون پرز
to pace the web
پارچه بافته را به نسبت تندی بافت به نوردپیچیدن
bunting
پارچه سست بافت پرچمی خطابی دوستانه
Cicim
جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش
weft-face pattern
[بافت پود نما که بیشتر در پارچه و گلیم بکار می رود.]
twill weave
بافت ساده حصیری
[که گاه در جاجیم و و گلیم و پتو بافی استفاده می شود.]
nainsook
پارچه نخی و سبک وزن ساده لباسی و پردهای
mixd weave
بافت ترکیبی
[هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
sizing
آهارزنی
[گاه جهت استحکام و یکنواختی نخ های تار، قبل از چله کشی آنها را با نشاسته و چسب شستشو می دهند. اینکار در پارچه بافی مرسوم است ولی در بافت فرش نیز استفاد می شود.]
simple design
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
geometric design
طرح هندسی
[این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
board weave
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
compound weave
بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
biased fabric
پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
bleacher
کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
gig mill
ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
tartan
یکجور پارچه پشمی شطرنجی پارچه پیچازی
canvases
پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
canvas
پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
motif
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
basics
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
greige carpet
فرش خود رنگ
[فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
sarsenet
پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
sarcenet
پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
Sarouk
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab
سراب
[حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
mirror carpet
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structuring
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
textures
بافت
grain
بافت
contexture
بافت
knitted
بافت
of a loose texture
شل بافت
of a loose textture
شل بافت
knit goods
کش بافت
gold tisane
زر بافت
texture
بافت
tissues
بافت
tissue
بافت
contexts
بافت
fiber
بافت
context
بافت
loose texture
بافت شل
neurine
بافت پی
gross
درشت بافت
grosser
درشت بافت
sennet
بافت حصیری
grosses
درشت بافت
selvedge
گرد بافت
grossed
درشت بافت
grossing
درشت بافت
interlocking
بافت با قلاب
close-knit
ریز بافت
grossest
درشت بافت
sclerenchyma
بافت زنبوری
plain weave
بافت حصیری
knotless
بافت شل و آزاد
knotless
بافت تقلبی
selvage
گرد بافت
chain stitch
بافت زنجیری
stroma
بافت بنیادی
cellular
بافت سلولی
biopsy
بافت برداری
xylem
بافت چوبی
woofs
دست بافت
welknit
خوش بافت
vascular tissue
بافت هادی
web
بافت یا نسج
webs
بافت یا نسج
vascular tissue
بافت اوندی
woof
دست بافت
adipose tissue
بافت چربی
stroma
بافت نمدی
necrosis
بافت مردگی
in vivo
بافت زنده
direction
سمت بافت
phloem
بافت لیفی
collenchyma
بافت کلانشیم
knit goods
کالای کش بافت
texture
بافت تاروپود
textures
بافت تاروپود
homespun
بافت خانگی
flat weave
تخت بافت
cellular tissue
بافت زنبوری
soil texture
بافت خاک
basket weave
بافت حصیری
nerve tissue
بافت عصبی
texture of soil
بافت خاک
sclerosis
تصلب بافت
slip
خطا در بافت
finespun
ریز بافت
hand knitted
دست بافت
hand knife
خوش بافت
weaves
ساختن بافت
histoloysis
بافت خواری
slit weave
بافت چاکدار
style
سبک بافت
texture
ترکیب بافت
basket-weave
بافت حصیری
typical
<adj.>
بافت معمولی
typical
<adj.>
بافت عادی
weaving draft
نقشه بافت
histology
بافت شناسی
fiber
بافت لیف
fibre
بافت لیف
fibres
بافت لیف
fibrosis
تصلب بافت ها
histogenesis
بافت سازی
histogen
بافت ساز
weave
ساختن بافت
wire netting
بافت توری سیمی
contextual architecture
معماری بافت گرایی
gauze
نوعی بافت توری
fabrics
سبک بافت اساس
mesophyll
بافت درونی برگ
metal gauze
بافت توری فلزی
lymphomatoid
دارای بافت لنفی
building steel lathing
بافت ساختمان فولادی
myoma
غده بافت ماهیچه
commissure
بافت عصبی رابط
fabric
سبک بافت اساس
blemish
[mistake]
عدم تقارن در بافت
lymphomatous
دارای بافت لنفی
woodiness
بافت چوبی وفوردرخت
sequestrum
قسمت بافت مرده
histological
وابسته به بافت شناسی
histology
علم بافت شناسی
epithelialize
بافت پوششی شدن
fibrosis
افزایش بافت لیفی
histologic
وابسته به بافت شناسی
anterior commissure
بافت رابط قدامی
suber
بافت چوب پنبهای
reticulum
بافت نگاهدارنده اعصاب
lymphopoiesis
تشکیل بافت لنفی
epithelize
بافت پوششی شدن
collenchyma
بافت لانه زنبوری
histologist
متخصص بافت شناسی
soil separates
اجزاء بافت خاک
homespun
بافت میهنی وطنی
hypoxemia
کاهش اکسیژن بافت
neuroglia
بافت حافظ عصب
taffetized
دارای بافت تافته
knotless
بافت بدون گره
phelloderm
بافت چوب پنبهای
tightly weave
بافت پرتراکم و سفت
warp
نخ تار
[در طول بافت]
steel fabric
بافت فولاد ساختمانی
homemade
خانگی خانه بافت
hypoxia
کاهش اکسیژن بافت
of a coarse fibre
درشت بافت زمخت
reticulum
بافت همبند و مشبک
sclerenchyma
بافت سخت سلولی
match
قرینه سازی در طرح یا بافت
aceratosis
نارسی و نابالغی بافت شاخی
suberous
دارای بافت چوب پنبهای
textures
دارای بافت ویژهای نمودن
suberose
دارای بافت چوب پنبهای
commissurotomy
برداشتن بافت عصبی رابط
neurogenic
ایجاد کننده بافت عصبی
biopsy
ازمایش میکروسکپی بافت زنده
dyed-in-the-wool
پیش از بافت رنگرزی شده
anomalous weave
بی نظمی و عدم تقارن در بافت
suberic
دارای بافت چوب پنبهای
texture
دارای بافت ویژهای نمودن
intervenium
بافت میان رگهای برگ
scar tissue
بافت همبند جای زخم
adenoidal
منسوب به بافت غدهای و لنفاوی
lymphoma
غده مرکب از بافت لنفاوی
parenchyma
مغز غده بافت اصلی
suberize
تبدیل به بافت چوب پنبهای شدن
frostbite
یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
cork
بافت چوب پنبه درخت بلوط
adenoma
ورم خوش خیم بافت غدهای
albumens
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
suberization
ایجاد بافت چوب پنبهای درچوب
conceit
[بافت عجیب و مطبوع گلکاری باغچه]
gray matter
ماده خاکستری بافت عصبی مغز
fibrocyte
سلول دوکی شکل بافت همبندی
corks
بافت چوب پنبه درخت بلوط
albumen
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
necrotic
دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
Urban tissue sites
سایت های بافت فرسوده شهری
welknit
سخت بافت دارای بنیه محکم و قوی
endodermis
داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه
homograft
پیوند زنی از بافت وجودی مشابه باخود
phlegmon
اماس بافت اگینی که یکجوران دنبل است
adenoid
شبیه غده منسوب به بافت غدهای ولنفاوی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com