Total search result: 202 (37 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
swab |
پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره |
swabs |
پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره |
|
|
Other Matches |
|
waxing cork |
چوب پنبه برای پولیش کردن اسکی |
swob |
چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن |
To open somebodys eyes to something. |
چشم وگوش کسی را باز کردن |
linter |
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است |
drylot |
محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره |
distaff |
فرموک [وسیله ای برای رسیدن پشم و پنبه به روش سنتی و دستی] |
To glean information . To nose around . |
سر وگوش آب دادن |
tallow |
پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود |
catgut |
روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود |
willowware |
بشقاب دارای نقاشی بید وغیره برای تزئین اطاق |
marquetry |
تزئین باچوب وگوش ماهی |
marqueterie |
تزئین باچوب وگوش ماهی |
bay |
یک بخش برای کار ویژه [مانند سرویس یا انبار یا هواپیما وغیره] |
asbestos |
پنبه نسوز پنبه کوهی |
tryout |
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش |
joggled |
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره |
joggling |
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره |
joggles |
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره |
joggle |
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره |
gin |
پنبه را پاک کردن |
gins |
پنبه را پاک کردن |
scutch |
پنبه زنی کردن پهن کردن |
uncork |
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن |
uncorking |
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن |
uncorks |
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن |
uncorked |
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن |
stow away |
مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره |
taxidermist |
ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره |
twiddles |
باساعت مچی وغیره بازی کردن وررفتن |
twiddle |
باساعت مچی وغیره بازی کردن وررفتن |
twiddling |
باساعت مچی وغیره بازی کردن وررفتن |
twiddled |
باساعت مچی وغیره بازی کردن وررفتن |
To turn on the light(radio, T. V). |
چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن |
To turn off the lights. (T. V. ,radio). |
چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن |
to listen with rapt attention |
با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره |
lotions |
محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون |
lotion |
محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون |
indexing |
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن |
vat dyeing |
رنگرزی خمی [روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.] |
steeve |
خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک |
tune |
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره |
tunes |
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره |
willy |
ماشین حلاجی پشم و پنبه حلاجی یا پاک کردن |
shingle |
توفال چوبی یاسیمانی وغیره توفال کوبی کردن |
to scramble for something |
هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی] |
auto |
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط |
autos |
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط |
personal |
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر |
bread and point |
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است |
potatoes and point |
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است |
liberal education |
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای |
intubation |
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان |
diagnostics |
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن |
turnaround time |
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است |
weight belt |
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر |
conferencing |
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن |
skimming |
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش |
ikon |
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع |
cotton yarn |
نخ پنبه |
collodion |
پنبه |
carder |
پنبه زن |
cottons |
پنبه |
cotton |
پنبه |
time |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
timed |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
times |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
crunch |
صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره |
crunches |
صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره |
crunched |
صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره |
bullies |
پهلوان پنبه |
absorbent cotton |
پنبه هیدروفیل |
cotton plant |
بوته پنبه |
asbestos |
پنبه نسوز |
cotton plant |
درخت پنبه |
asbestos |
پنبه کوهی |
asbestus |
پنبه نسوز |
asbestus |
پنبه کوهی |
asbestus |
سنگ پنبه |
cork |
چوب پنبه |
abiston |
پنبه نسوز |
bully |
پهلوان پنبه |
bullied |
پهلوان پنبه |
cotton wool |
لایی پنبه |
oxide zine |
پنبه روی |
corks |
چوب پنبه |
stopper |
چوب پنبه |
cotton wool |
پنبه لایی |
bravado |
پهلوان پنبه |
stoppers |
چوب پنبه |
bullying |
پهلوان پنبه |
floers of zinc |
پنبه روی |
abiston |
پنبه کوهی |
cash crops |
پنبه وتنباکو |
To cut ones head with cotton . <proverb> |
با پنبه سر بریدن . |
floss |
پنبه ابریشمی |
miuntain flax |
سنگ پنبه |
paper tiger |
پهلوان پنبه |
cotton waste |
ضایعات پنبه |
cotton seed |
تخم پنبه |
nitro cotton |
باروت پنبه |
miuntain flax |
پنبه کوهی |
guncotton |
باروت پنبه |
feeding cloth |
پنبه رسان |
phellem |
چوب پنبه |
Egyptian cotton |
پنبه مصری |
pyrocotton |
پنبه باروتی |
lint |
ضایعات پنبه |
pyrocellulose |
پنبه باروتی |
cards |
پنبه زنی |
paper tigers |
پهلوان پنبه |
cottonseed |
پنبه دانه |
cottonseed |
تخم پنبه |
pod |
قوزه پنبه |
pods |
قوزه پنبه |
cotton seed |
پنبه دانه |
boll [cotton gin] |
غوزه پنبه |
floated |
چوب پنبه |
cotton plantation |
پنبه زار |
floats |
چوب پنبه |
asbeston |
پنبه نسوز |
bobber |
چوب پنبه |
cotton plantation |
پنبه کاری |
card |
پنبه زنی |
float |
چوب پنبه |
earth flax |
پنبه کوهی |
rock cork |
پنبه کوهی |
bunged |
چوب پنبه بشکه |
bunging |
چوب پنبه بشکه |
stopper |
باچوب پنبه بستن |
mountain cork |
یکجور پنبه کوهی |
loggerhead |
نوعی افت پنبه |
kapok |
چوب پنبه سبک |
stoppers |
باچوب پنبه بستن |
bungs |
چوب پنبه بشکه |
cotton cake |
کنجاره پنبه دانه |
corked |
چوب پنبه دار |
bung |
چوب پنبه بشکه |
batting |
پنبه حلاجی شده |
comber |
ماشین پنبه زنی |
tampon |
پنبه یا کهنه قاعدگی |
asbestos cement |
سیمان پنبه نسوز |
maco |
پنبه درجه یک مصری |
asbestine |
مانند پنبه نسوز |
cork oak |
درخت چوب پنبه کش |
cotton-mills |
کارخانه ریسندگی پنبه ای |
cork borer |
چوب پنبه سوراخ کن |
tampons |
پنبه یا کهنه قاعدگی |
pourpoint |
لحاف پنبه دار |
mallow |
پنیرک پنبه ایرانی |
cotton gin |
ماشین پنبه پاک کن |
cottonseed oil |
روغن پنبه دانه |
ginning |
پنبه پاک کنی |
cotton-waste |
آشغال و ضایعات پنبه |
asbestos cement |
سیمان پنبه کوهی |
basic crops |
پنبه تنباکو و برنج |
to send round the hat |
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن |
asbestos mica |
عایق پنبه نسوز و میکا |
gin |
ماشین پنبه پاک کنی |
bundle |
بقچه کلاف پشم یا پنبه |
angola yarn |
نوعی نخ مخلوط از پنبه و پشم |
cotton grade |
درجه پنبه بر اساس مرغوبیت |
quilting |
پنبه دار پارچه لحافی |
gins |
ماشین پنبه پاک کنی |
seed wool |
پنبه خام یاپاک نکرده |
phellogen |
لایه چوب پنبه ساز |
the cork went off with apop |
چوب پنبه در رفته تپ صداکرد |
peasecod |
جلونیم تنه پنبه دار |
subereous |
از چوب پنبه گرفته شده |
vegetable fiber |
الیاف سلولزی [مثل پنبه و کنف] |
cellulose |
الیاف سلولز [در پنبه کنف و غیره] |
absorption |
میزان جذب آب توسط پنبه یا پشم |
corks |
بافت چوب پنبه درخت بلوط |
pyroxilin |
یکجور باروت پنبه که در الکل اب میشود |
to bung up |
با چوب پنبه [یا متوقف کننده] بستن |
cloop |
صدای کشیدن چوب پنبه ازشیشه |
suberin |
ماده مومی یا چرب چوپ پنبه |
pourpoint |
لباس لایه داریا پنبه دار |
he undid what i had done |
انچه من رشته بودم او پنبه کرد |
To pay no heed . To be inattentive . |
پنبه درگوش گذاشتن ( بی توجه بودن ) |
mildew |
کپک و قارچ بر روی الیاف پنبه |
to bung |
با چوب پنبه [یا متوقف کننده] بستن |
cork |
بافت چوب پنبه درخت بلوط |
et cetera |
وغیره |
And so on and so forth. Etcetera et cetera . |
وغیره وغیره |
etcaetera |
وغیره |
B register |
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود |
leaders |
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود |
leader |
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود |
kiosks |
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم |
kiosk |
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم |
natural fiber |
الیاف طبیعی [مثل پشم، پنبه و ابریشم] |
willows |
درخت بید دستگاه پنبه پاک کنی |
gossypol |
رنگدانه سمی پنبه دانه O 03H 03C |
snowsuit |
لباس پنبه دار وزمستانی مخصوص بچه |
willow |
درخت بید دستگاه پنبه پاک کنی |
kapok |
الیاف ابریشمی درخت پنبه یادرخت ابریشم |
deleting |
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن |
delete |
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن |
deleted |
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن |
deletes |
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن |