Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
ensconce
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconced
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconces
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconcing
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
Other Matches
to hide one's head
ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
defilade
درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
refuge
پناه دادن پناه بردن
harboured
پناه دادن پناه بردن
harbour
پناه دادن پناه بردن
harbored
پناه دادن پناه بردن
harbouring
پناه دادن پناه بردن
harbours
پناه دادن پناه بردن
refuges
پناه دادن پناه بردن
harboring
پناه دادن پناه بردن
take reffuge
پناه اوردن پناه بردن
harbors
پناه دادن پناه بردن
cover one's tracks
<idiom>
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
embedment
جادادن
infix
جادادن
embeds
جادادن
intercalate
جادادن
embed
جادادن
accomodate
جادادن
placement
جادادن
inserts
جادادن
houses
جادادن
receive
جادادن
house
جادادن
accommodates
جادادن
accommodated
جادادن
housed
جادادن
receives
جادادن
to work in
جادادن
insert
جادادن
inserting
جادادن
placements
جادادن
inns
درمسافرخانه جادادن
inn
درمسافرخانه جادادن
engraft
نشاندن جادادن
spatchcock
با شتاب جادادن
barracked
درسربازخانه جادادن
barracking
درسربازخانه جادادن
barrack
درسربازخانه جادادن
installing
سوار کردن جادادن
installs
سوار کردن جادادن
fixes
جادادن چشم دوختن به
install
سوار کردن جادادن
fix
جادادن چشم دوختن به
pavilion
درکلاه فرنگی جادادن
pavilions
درکلاه فرنگی جادادن
intromit
جادادن منصوب کردن
to fix up
مرتب کردن جادادن
interleave
در میان چیزی جادادن
embower
درداربست جادادن در سایبان نشاندن
to lay down wine
شراب را انبار کردن یا جادادن
to insert a letter in a word
حرفی را در میان واژهای جادادن
to put up
زنانه درست کردن جادادن
carrot and stick
<idiom>
قول تنببیه وتشویق رایک جادادن
wine cooper
کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
bulwark
پناه
coverture
پناه
bulwarks
پناه
open
بی پناه
opened
بی پناه
sconce
پناه
opens
بی پناه
exposed
بی پناه
blind
پناه
blinded
پناه
shelterless
بی پناه
refuge
پناه
blinds
پناه
harbourage
پناه
fenceless
بی پناه
safeguard
پناه
safeguards
پناه
safeguarding
پناه
safeguarded
پناه
defenseless
بی پناه
grith
پناه
guardless
بی پناه
erfuge
پناه
unsheltered
<adj.>
بی پناه
refuges
پناه
guards
پناه
guarding
پناه
guard
پناه
harbourless
بی پناه
defenceless
بی پناه
ambushed
پناه گاه
ambushes
پناه گاه
ambushing
پناه گاه
shelter
جان پناه
shelter
پناه دادن
sheltered
پناه دادن
sheltered
جان پناه
ambush
پناه گاه
traverse
جان پناه
traversed
جان پناه
traverses
جان پناه
gorget
گلو پناه
traversing
جان پناه
quarter
پناه بردن به
Good gracious ! Good heaven ! My god !
پناه برخدا
to seek shelter
پناه جستن
to seek refuge
پناه جستن
dismounted defilade
جان پناه
Good grief!
پناه برخدا !
sheltering
جان پناه
sheltering
پناه دادن
harbours
پناه بردن
mantelet
جان پناه
parapets
جان پناه
lee side
سمت پناه
cestus
مشت پناه
harbor
پناه بردن
defilade
جان پناه
ear cap
گوش پناه
ear tab
گوش پناه
embower
پناه دادن
erfuge
پناه گاه
fire in the hole
به جان پناه
guard rail
جان پناه
hand rail
جان پناه
harbours
پناه دادن
harbouring
پناه بردن
shelters
جان پناه
shelters
پناه دادن
harbored
پناه دادن
harbored
پناه بردن
harboring
پناه دادن
harboring
پناه بردن
harbors
پناه دادن
harbors
پناه بردن
parapet
جان پناه
harbour
پناه دادن
harbour
پناه بردن
harboured
پناه دادن
harboured
پناه بردن
shelterer
پناه دهنده
harbouring
پناه دادن
harbor
پناه دادن
expose
بی پناه گذاشتن
trenches
جان پناه
trench
جان پناه
bunkers
جان پناه
bunker
جان پناه
awning
پناه پناهگاه
awnings
پناه پناهگاه
turrets
جان پناه
turret
جان پناه
exposing
بی پناه گذاشتن
exposes
بی پناه گذاشتن
incorporating
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
ensconced
پوشاندن پناه دادن
ensconce
پوشاندن پناه دادن
they took refuge in a cave
بغاری پناه بردند
shelters
پناه گرفتن سرپناه
To shelter someone .
به کسی پناه دادن
house of refuge
پناه گاه بی نوایان
approach parapets
جان پناه دیوار
ante-mural
[e]
جان پناه دفاعی
lodged
به لانه پناه بردن
lodge
به لانه پناه بردن
shelters
پناهگاه پناه بردن
sheltering
پناهگاه پناه بردن
sheltering
پناه گرفتن سرپناه
flight into sickness
پناه بردن به بیماری
sheltered
پناهگاه پناه بردن
sheltered
پناه گرفتن سرپناه
to hunker down in a place
در جایی پناه بردن
shelter
پناهگاه پناه بردن
shelter
پناه گرفتن سرپناه
lairs
بلانه پناه بردن
lair
بلانه پناه بردن
ensconces
پوشاندن پناه دادن
ensconcing
پوشاندن پناه دادن
lee
سمت پناه دار
tree
بدرخت پناه بردن
take cover
جان پناه گرفتن
lee shore
سمت پناه دارکشتی
bombproof
پناه دهنده ازاثربمب
lodges
به لانه پناه بردن
To seek refuge ( shelter).
پناه آوردن ( بردن )
fence
خاکریز پناه دادن
lee helm
سکان سمت پناه
stockades
جان پناه چوبی
stockade
جان پناه چوبی
protective cover
جان پناه دفاعی
fences
خاکریز پناه دادن
pis aller
اخرین پناه چاره
benching
جان پناه خاکی
perdu or due
پنهان
perdue
پنهان
occult
پنهان
latent
پنهان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com