English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
adapter sleeve پوسته تطبیق دهنده
Other Matches
adapter تطبیق دهنده
acoustic coupler تطبیق دهنده صوتی
impedance comparator تطبیق دهنده امپدانس
adapter bearing یاطاقان تطبیق دهنده
adapter boards برد تطبیق دهنده
channel adapter تطبیق دهنده کانال
adapters تطبیق دهنده ماسوره
adapter booster غلاف تطبیق دهنده
adapter flange فلانژ تطبیق دهنده
adapter toolholder ابزارگیر تطبیق دهنده
adaptor تطبیق دهنده ماسوره
adaptors تطبیق دهنده ماسوره
adapter arbor میله تطبیق دهنده
fire support coordinator تطبیق دهنده اتشها
adaptation kit جعبه وسایل تطبیق دهنده
banjo axle پوسته اکسل عقب اتومبیل که پوسته دیفرانسیل ان در وسط قرار دارد
exfoliation پوسته پوسته شدن لایههای بتن یا سنگ در اثر حرارت محیط همجوار
flake جرقه پوسته پوسته شدن
flaked جرقه پوسته پوسته شدن
flaking جرقه پوسته پوسته شدن
pelliculate پوسته پوسته شامه دار
slough پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
scabs پوسته پوسته شدن
scab پوسته پوسته شدن
exfoliate پوسته پوسته شدن
desquamate پوسته پوسته شدن
scabrous زبر پوسته پوسته
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor امانت دهنده کفیل دهنده
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
conglutinative التیام دهنده جوش دهنده
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
matches تطبیق
check تطبیق
checked تطبیق
checks تطبیق
harmonies تطبیق
comparison تطبیق
comparisons تطبیق
matching تطبیق
confirmation تطبیق
adjustment تطبیق
adjustments تطبیق
adaptation تطبیق
accommodating تطبیق
conformation تطبیق
harmony تطبیق
match تطبیق
collations تطبیق
collation تطبیق
adaptations تطبیق
fire coordination تطبیق اتش
adjustments تنظیم تطبیق
adjusts تطبیق دادن
coincidences تطبیق برخورد
conform تطبیق کردن
conformed تطبیق کردن
conforming تطبیق کردن
conforms تطبیق کردن
coordinator تطبیق کننده
identification تطبیق تمیز
adjusability قابلیت تطبیق
accommodates تطبیق نمودن
accommodated تطبیق دادن
adjusting تطبیق دادن
adjust تطبیق دادن
versatility تطبیق پذیری
alignment تطبیق دادن
alignments تطبیق دادن
adapted تطبیق شده
certificate of compliance گواهی تطبیق
inapplicable تطبیق نکردنی
reconciling تطبیق کردن
reconciles تطبیق کردن
reconcile تطبیق کردن
fire support coordination تطبیق اتش
checks تطبیق کردن
matched تطبیق یافته
accommodates تطبیق دادن
check تطبیق کردن
template matching تطبیق الگوها
accommodate تطبیق دادن
collation تطبیق دستخط ها
accommodations تطبیق موافقت
accommodation تطبیق موافقت
gibes تطبیق کردن
jibe تطبیق کردن
collations تطبیق دستخط ها
jibed تطبیق کردن
jibes تطبیق کردن
match تطبیق تطابق
completeness check تطبیق کامل
matches تطبیق تطابق
reconcilement التیام تطبیق
adapter تطبیق کننده
stock adjustment تطبیق موجودی
adaptation تطبیق اقتباس
coincidence تطبیق برخورد
adaption تطبیق اقتباس
compare with تطبیق کردن
adjustable قابل تطبیق
accommodate تطبیق نمودن
comparison تطبیق سنجش
accommodated تطبیق نمودن
comparisons تطبیق سنجش
concordance تطبیق نامه
accomodate تطبیق کردن
concordances تطبیق نامه
checked تطبیق کردن
maladjustment عدم تطبیق
maladjustments عدم تطبیق
verification وارسی تطبیق
dark adaptation تطبیق با تاریکی
jibing تطبیق کردن
adaptations تطبیق اقتباس
irreconcilable غیر قابل تطبیق
adaptation kit جعبه ابزار تطبیق
idealization تطبیق یا تطابق با تصور
application of low to instances تطبیق قانون با موارد
inapplicably بطوریکه تطبیق ننماید
inapplicability عدم تناسب یا تطبیق
adaptive قابل تطبیق توافقی
inventory reconciliation تطبیق اسناد موجودی
tally تطبیق کردن مطابق بودن
tallies تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies تطبیق کردن مطابق بودن
tally تطبیق کردن حساب نگهداشتن
versatile چندسو گرد تطبیق پذیر
tallying تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying تطبیق کردن مطابق بودن
reconcilability التیام پذیری قابلیت تطبیق
orients روانه کردن تطبیق دادن
orienting روانه کردن تطبیق دادن
sliding scales جدول قابل تطبیق با در امدافراد
orient روانه کردن تطبیق دادن
sliding scale جدول قابل تطبیق با در امدافراد
tallied تطبیق کردن مطابق بودن
tallied تطبیق کردن حساب نگهداشتن
single skinned یک پوسته
shuck پوسته
cortex پوسته
incrustment پوسته
membrance پوسته
flaky پوسته پوسته
incrustation پوسته
cod پوسته
skins پوسته
cortices پوسته
cryosphere یخ پوسته
skinning پوسته
skinned پوسته
skin پوسته
shelly پوسته پوسته
scurf پوسته
shells پوسته
patagium پوسته
shell پوسته
shelling پوسته
chaff پوسته
putamen پوسته
crusts پوسته
crust پوسته
sludge پوسته یخ
leprose پوسته پوسته
earth crust پوسته
mantles پوسته
mantle پوسته
filmed پوسته
film پوسته
flaking پوسته
bushing پوسته
dishes پوسته
case پوسته
cases پوسته
dish پوسته
flaked پوسته
encrustation پوسته
upper crust پوسته
flake پوسته
stator پوسته
layers پوسته
testa پوسته
membrane پوسته
layer پوسته
membranes پوسته
esquillage پوسته
wythe پوسته
sleeve پوسته
encrustations پوسته
sleeves پوسته
to align oneself with somebody خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
ticked نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
accomodation تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
harmonist موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
ticks نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com