Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
Afro-
پیشنود به معنی آمریکایی که خانواده او از آفریقا آمده باشند.
Other Matches
asynchronous
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
Africa
آفریقا
the african savages
وحشی های آفریقا
rule the roost
<idiom>
عزیز خانواده بودن ،سوگلی خانواده
arrdwolf
[حیوانی شبیه کفتار بومی جنوب و شرق آفریقا]
colony
گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
zero compression
روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
acceptation
قبول معنی عرف معنی مصطلح
Hispano-Moresque
[سبک معماری ساختمان های شمال آفریقا در صده هشت تا پانزده میلادی]
signifying
معنی دادن معنی بخشیدن
signify
معنی دادن معنی بخشیدن
signifies
معنی دادن معنی بخشیدن
American football
فوتبال آمریکایی
[ورزش]
African American
نژاد آفریقایی آمریکایی
football fan
[American English]
طرفدار فوتبال آمریکایی
football cleats
کفش گل میخ دار فوتبال آمریکایی
Afro-American
نژاد آفریقایی آمریکایی
[عبارت قدیمی]
common bond
[دیوار چینی با آجر آمریکایی یا انگلیسی]
Spanish knot
گره اسپانیایی
[این گره بدور یک نخ تار زده شده و به آفریقا منسوب می باشد.]
Art Deco
هنر دکو
[سبک تزئینی آمریکایی اروپائی]
City Beautiful
[جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
ntsc
انجمن آمریکایی که استانداردها برای تلویزیون و ویدیو تعریف میکند
unstuck
ور آمده
COMPAQ
شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود
Aesthetic Movement
[جنبش هنرمندان آمریکایی و انگلیسی در احیای طراحی های باشکوه عصر ملکه ویکتوریا]
symmetric difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
I have prompted this .
این را من مایه آمده ام
updated edition
ویرایش به روز آمده
She has had a windfall . She has come into some easy money .
پول مفت گیرش آمده
Burglars have broken in.
دزد ها
[با زور]
آمده بودند تو.
equality
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
I have been down that path.
مزه اش را چشیده ام ( بسرم آمده است )
He is very primitive and uncuth .
مثل اینکه از پشت کوه آمده
to send home
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
The rental agreement has exprired.
تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
Except what is mentioned in paragraph 3.
باستثنای آنچه درپاراگراف 3 آمده است
to turn around
برگشتن
[به جایی که از آنجا آمده اند]
to turn back
برگشتن
[به جایی که از آنجا آمده اند]
to head back
برگشتن
[از جایی که دراصل آمده اند]
afro
نوعی مدل مو در میان آفریقایی آمریکایی های دهه هفتاد میلادی که مو در آن به شکل دایره بزرگی اصلاح می شود.
cowl-dormer
[پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
eyebrow window
[پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
dormer
[پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
A word spoken is an arrowlet fly.
<proverb>
سخنى که بر زبان آمده خدنگى است که رها گشته .
'The Catcher in the Rye'
[by Salinger / work title]
! ناطور دشت ! یا ! ناتور دشت !
[نام رمانی اثر نویسنده آمریکایی سالینجر]
The damage can't have been caused accidentally.
آسیب نمی تواند به طور تصادفی پیش آمده باشد.
nomograph
سیستم گرافیکی برای حل یک مقدا رکه از دوتای دیگر آمده است
nomogram
سیستم گرافیکی برای حل یک مقدا رکه از دوتای دیگر آمده است
ansi
سازمان آمریکایی که استانداردهای نرم افزاری و کامپیوتری را مشخص میکند که آنچه مربوط به زبانهای سطح بالای برنامه نویس میشود هم شامل آن است
football
توپ فوتبال آمریکایی
[توپ بیضوی]
Pope, Arthur Upham
آرتور پوپ
[که در ایران به پروفسور پوپ معروف می باشد یک کاشف و منتقد آمریکایی استکه در زمینه های مختلف هنر ایران سال ها تحقیق نموده.]
inference
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
inferences
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
averaging
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
averaged
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
averages
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
arrays
می باشند
the like of you
باشند
array
می باشند
family
خانواده
clans
خانواده
clan
خانواده
households
خانواده
household
خانواده
wife
خانواده
menage
خانواده
gens
خانواده
ilk
خانواده
families
خانواده
As mentioned below.
مذکور درزیر
[آنچه درزیر آمده است]
emerging traffic
جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
flavonal dyes
فلاون
[مجموعه ای از رنگینه های زرد که از گیاهان مختلفی همچون زردچوبه، میمون و اسپرک بدست آمده و ریشه آنها از ترکیب کیتون می باشد.]
shearling
چیده باشند
implication
B درست باشند
implications
B درست باشند
inclusion
B درست باشند
computer family
خانواده کامپیوتر
penates
خدایان خانواده
lanthanide series
خانواده لانتانیدها
patronymic family
خانواده پدرنامی
familial
مربوط به خانواده
turnicidae
خانواده بلدرچین
clansman
عضو خانواده
strips
موسس خانواده
turnix
خانواده بلدرچین
family planning
تنظیم خانواده
schizogenic family
خانواده اسکیزوفرنی زا
mustelidea
خانواده سمور
sheik
رئیس خانواده
paterfamilias
سالار خانواده
motorola 000 family
خانواده موتورولا
paterfamilias
بزرگ خانواده
to maintain one's family
خانواده خود را
apiaceae
خانواده چتریان
the girls
دخترهای یک خانواده
zinnia
خانواده گل اهاری
conjugal family
خانواده زن و شوهری
patriarchate
ریاست خانواده
clannishness
خانواده پرستی
nuclear families
خانواده هستهای
bring home the bacon
<idiom>
نانآور خانواده
royalties
از خانواده سلطنتی
royalty
از خانواده سلطنتی
nuclear family
خانواده هستهای
citrus
خانواده مرکبات
circuit family
خانواده مداری
crustacean
خانواده خرچنگ
crustaceans
خانواده خرچنگ
matronymic family
خانواده مادرنامی
member of a family
عضو خانواده
batrachia
خانواده غوکان
type font
خانواده حروف
font family
خانواده فونت
subfamily
خانواده فرعی
horseflesh
خانواده اسب
arachnida
خانواده کارتنه
patriarchs
رئیس خانواده
broken home
خانواده گسیخته
broken homes
خانواده گسیخته
actinide series
خانواده اکتینیدها
accipitres
خانواده لاشخوران
patriarch
رئیس خانواده
culex
خانواده پشه
sheiks
رئیس خانواده
sheikhs
رئیس خانواده
sheikh
رئیس خانواده
culicidae
خانواده پشه
nations
خانواده طایفه
nation
خانواده طایفه
home visit
بازدید خانواده
gas family
خانواده گاز
family structure
ساخت خانواده
family therapy
خانواده درمانی
ecomania
بیزاری از خانواده
family doctors
پزشک خانواده
matriarch
رئیسه خانواده
matriarchs
رئیسه خانواده
consanguine family
خانواده هم خون
goodman
بزرگ خانواده
family doctor
پزشک خانواده
family law
حقوق خانواده
extended family
خانواده گسترده
family budget
بودجه خانواده
family of computers
خانواده کامپیوترها
cruciferae
خانواده چلیپاییان
crustacea
خانواده خرچنگ
crustaceous
خانواده خرچنگ
family expenditure
هزینه خانواده
to be tuned in to a channel
کانالی را گرفته باشند
to be of the opinion that ...
به این عقیده باشند که ...
mangroves
خانواده شاه پسند
salicaceous
وابسته به خانواده بید
pyralidid
خانواده بزرگی ازپروانه ها
family planning
برنامه ریزی خانواده
saltbush
خانواده گیاهان قازایاغی
family man
مرد خانواده - دوست
urticaceous
وابسته به خانواده گزنه
viverrine
خانواده گربه زباد
materfamilas
مادر خانواده کدبانو
to return to the fold
[family]
به خانواده خود برگشتن
ganoidei
خانواده سگ ماهی مینافلسان
apiaceous
وابسته به خانواده چتریان
mangrove
خانواده شاه پسند
patriarchs
رئیس خانواده یا طایفه
napoleonic
وابسته به خانواده ناپلئون
nabidae
خانواده کک و ساس و حشرات
family size
تعداد افراد خانواده
acarina
خانواده کرم جرب
nabid
خانواده کک و ساس و حشرات
family planning programs
برنامههای تنظیم خانواده
patriarch
رئیس خانواده یا طایفه
acalephe
خانواده گزنه دریایی
cycas
گیاه از خانواده سیکاس
cetaceous
وابسته به خانواده بال
born in the purpule
عضو خانواده سلطنتی
royalty
اعضای خانواده سلطنتی
wear the pants in a family
<idiom>
رئیس خانواده بودن
lady beetle
سوسک خانواده Coccinellidae
canine
وابسته به خانواده سگ سگ مانند
royalties
اعضای خانواده سلطنتی
He left his family in Europe .
خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
lady bird
سوسک خانواده Coccinellidae
family men
مرد خانواده - دوست
lobelia
خانواده گیاهان لوبلیا
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
they are t of their doctrines
موافب اصول خودمی باشند
corporation
که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporations
که دارای شخصیت حقوقی باشند
silver inwrought with gold
سیمینهای که زردر ان کارکرده باشند
cradle scythe
داسی که درچهارچوب کارگذاشته باشند
draught beer
ابجوی که درچلیک شیردارریخته باشند
beer on draught
ابجوی که درچلیک شیردارریخته باشند
spinning wheel
چرخ ریسندگی
[این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
stuart
خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
cimex
سرخک خانواده ساس وسرخک
crocodilian
وابسته به خانواده تمساح یانهنگ
tudor
خانواده سلطنتی تودور درانگلیس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com