English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
dowse پی بردن به وجوداب یا منابع دیگر زیرزمینی بوسیله گمانه
Other Matches
renewable resources منابع تهی ناپذیر منابع تجدیدشدنی منابع قابل تجدید
bore hole گمانه شناسائی سوراخ گمانه
share سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
shared سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
shares سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
by no one else از [بوسیله] هیچ کسی دیگر
flume دره تنگ بوسیله مجرا یاناودان بردن
SMB که به کاربر امکان دسترسی به فایل ها و وسایل جانبی کامپیوتر دیگر روی شبکه را میدهد به طوری که مانند منابع محلی باشد
server که به کاربر امکان دستیابی به فایلهای کامپیوتر دیگر و وسایل جانبی روی شبکه میدهد به صورتی که گویی منابع محلی هستند
pneumatic disatch بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
cast pearls before swine <idiom> از بین بردن چیزی ارزشمندی بوسیله کسی که قدرش را نمی داند
hale سوی دیگر بردن
transpose بطرف دیگر معادله بردن
transposes بطرف دیگر معادله بردن
transposing بطرف دیگر معادله بردن
exhaustable resources منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
ferryboats قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
sifting روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
ferryboat قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
cut out وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
safety valve پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
tree سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
clandestine سازمان زیرزمینی نهضت زیرزمینی نهضت براندازی پنهانی
directory روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directories روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
telemark پیچ اسکی بجلو وجلو بردن ان از اسکی دیگر
trial hole گمانه
bores گمانه
bore گمانه
boring گمانه
sound گمانه زدن
bore hole گمانه زن شناسائی
bore hole چاه گمانه
sounded گمانه زدن
sounds گمانه زدن
soundest گمانه زدن
boring گمانه کنی
rotary drill گمانه زن گردشی
teasthole گمانه ازمایش
test hole چاه گمانه
dowsing گمانه زنی
probing گمانه زنی
percussion drill گمانه زن کوبشی
prospecting by boring گمانه زنی
speculation گمانه زنی
wand چوب گمانه
wands چوب گمانه
crash conversion تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
underground زیرزمینی
cellars زیرزمینی
subsurface water اب زیرزمینی
subsurface ice یخ زیرزمینی
cellar زیرزمینی
subterranean زیرزمینی
ground water اب زیرزمینی
underground water اب زیرزمینی
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
subbing ابیاری زیرزمینی
under ground survey برداشت زیرزمینی
under ground working استخراج زیرزمینی
mine راه زیرزمینی
mined راه زیرزمینی
ground water storage اب انباشت زیرزمینی
ground water trench بریدگی اب زیرزمینی
ground water table سطح اب زیرزمینی
fixed ground water اب زیرزمینی ماندگار
dug out پناهگاه زیرزمینی
earth house خانه زیرزمینی
ground water table سفره اب زیرزمینی
mines راه زیرزمینی
kobold غول زیرزمینی
subsoil drainage زهکشی زیرزمینی
tunnelled دالان زیرزمینی
ground water runoff جریان زیرزمینی
tunneling دالان زیرزمینی
tunneled دالان زیرزمینی
underground furnace کوره زیرزمینی
tunnel دالان زیرزمینی
grottos غار زیرزمینی
under ground mining استخراج زیرزمینی
underground cable کابل زیرزمینی
grottoes غار زیرزمینی
grotto غار زیرزمینی
underground شبکه زیرزمینی
underdrain زهکش زیرزمینی
subsoil irrigation ابیاری زیرزمینی
tunnels دالان زیرزمینی
burrowed سوراخ زیرزمینی
burrows سوراخ زیرزمینی
ground water ابهای زیرزمینی
mattamore انبار زیرزمینی
cavern حفره زیرزمینی
caverns حفره زیرزمینی
camouflet حفره زیرزمینی
ground water basin حوزه اب زیرزمینی
burrow سوراخ زیرزمینی
underground mine معدم زیرزمینی
burrowing سوراخ زیرزمینی
under ground راه اهن زیرزمینی
actual velocity of ground water سرعت واقعی اب زیرزمینی
hydrogeology بررسی ابهای زیرزمینی
hypogeum قسمت زیرزمینی بنا
underground راه اهن زیرزمینی
atomic underground burst ترکش زیرزمینی اتمی
rhizmatous دارای ساقه زیرزمینی
underground railway راه اهن زیرزمینی
kanat کانالهای زه کشی زیرزمینی
metro راه آهن زیرزمینی
fluctutaion of water table نوسان سفره اب زیرزمینی
metros راه آهن زیرزمینی
sources منابع
resources منابع
silo مخزن زیرزمینی غلات و غیره
endophagous تغذیه کننده از موادفاسد زیرزمینی
imbibing تحلیل بردن فرو بردن
imbibed تحلیل بردن فرو بردن
imbibe تحلیل بردن فرو بردن
imbibes تحلیل بردن فرو بردن
to push out پیش بردن جلو بردن
resource allocation تخصیص منابع
economic resources منابع اقتصادی
resource endowment منابع طبیعی
human resources منابع انسانی
allotment منابع اختصاصی
meanest منابع درامد
allotments منابع اختصاصی
fixed resources منابع ثابت
revenue sources منابع درامد
natural sources منابع طبیعی
overhead منابع حاشیهای
unused resources منابع بیکار
fixed inputs منابع ثابت
resource sharing اشتراک در منابع
scarce resources منابع کمیاب
sources law منابع حقوق
allocation of resources تخصیص منابع
military resources منابع نظامی
meaner منابع درامد
mean منابع درامد
complementary resources منابع مکمل
control of resources کنترل منابع
control of resources نظارت بر منابع
resource deallocation بازستانی منابع
sourcing منابع یابی
natural resources منابع طبیعی
culvert لوله مخصوص کابل برق زیرزمینی
culverts لوله مخصوص کابل برق زیرزمینی
magazine space زاغه زیرزمینی محل انبار مهمات
lateral افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
rhizomatous دارای ساقههای ریشه مانند زیرزمینی
retrench دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
conservationists طرفدارحفظ منابع طبیعی
conservationist طرفدارحفظ منابع طبیعی
depletion کاهش منابع طبیعی
nonrenewable resources منابع تمام شدنی
conservation programs برنامههای حفافت منابع
sourcing of suppliers یافتن منابع فروش
conservation حفظ منابع طبیعی
optimum allocation of resources تخصیص مطلوب منابع
software resources منابع نرم افزار
efficient allocation of resources تخصیص کارای منابع
resources منابع اماد ذخایر
inputs عوامل تولید منابع
misallocation of resources تخصیص نادرست منابع
exhaustable resources منابع تمام شدنی
hardware resources منابع سخت افزاری
unused resources منابع استفاده نشده
intrapermafrost water ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
apparatus شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
masochism لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
economic mobilization بسیج منابع اقتصادی باصرفه
mobility انتقال اسان منابع تولید
water utilization project پروژه بهره برداری از منابع اب
nonrenewable resources منابع غیر قابل تجدید
production resource planning برنامه ریزی منابع تولید
gathered دریافت داده از منابع مختلف
gather دریافت داده از منابع مختلف
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
molehills توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
keyth rope system شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید
accross the slope system شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند
molehill توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
irm Resourese Informationمدیر منابع اطلاعاتی anager
complexity اندازه منابع سیستم در یک عمل یا کار
collections عمل دریافت داده از منابع مختلف
collection عمل دریافت داده از منابع مختلف
complexities اندازه منابع سیستم در یک عمل یا کار
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
dowse گمانه زدن میل زدن
To pool resources to gether . کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
babble اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
resource تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
departmental LAN چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com