Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (6 milliseconds)
English	Persian
boring bit	چرخ دنده داخل گرد
Search result with all words
epicyclic transmission	یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
gearbox stud	محور کوچک داخل جعبه دنده
Other Matches
ungear	از دنده بیرون انداختن بی دنده کردن
ratline	عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
pinioning	دنده پینیون دنده لایتناهی
pinion	دنده پینیون دنده لایتناهی
pinions	دنده پینیون دنده لایتناهی
spur gear	دنده مهمیزی دنده خاردار
intercommand	داخل قسمت داخل یکان
nuclide	کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
rougher	دنده دنده کننده
island bases	پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
oil gear	جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
mortise dead lock	قفل داخل کار قفل داخل درب
sprocket	دنده چرخ زنجیرخور چرخ دنده
spare ribs	سر دنده
slat	دنده ها
stricter	یک دنده
dependum	ته دنده
strict	یک دنده
strictest	یک دنده
rib	دنده
slats	دنده ها
costa	دنده
drives	دنده
drive	دنده
geap	دنده
gears	دنده
geared	دنده
hard-nosed	یک دنده
gear	دنده
external thread	دنده خارجی
top radius	گردی سر دنده
transmission case	جعبه دنده
gearshift	دنده عوض کن
gearshift	میله دنده
gear case	جعبه دنده
gear cutter	دنده تراش
cross-rib	دنده ی قوس
stick shift	دسته دنده
gear box	جعبه دنده
toothed wheel	چرخ دنده
cogwheel	چرخ دنده
drive mechanism	جعبه دنده
pinioning	جرخ دنده
frame	دنده عرضی
gearshifts	دنده عوض کن
gearshifts	میله دنده
cramwheel	دنده مخروطی
pinion	جرخ دنده
pinions	جرخ دنده
stave	دنده بشکه
dependum angle	زاویه ته دنده
spareribs	گوشت دنده
french chop	گوشت دنده
rib	گوشت دنده
worm gear	دنده مارپیچی
worm gear	دنده مورب
gear	چرخ دنده
gearing	جعبه دنده
gear	جعبه دنده
geared	چرخ دنده
geared	جعبه دنده
gears	چرخ دنده
gears	جعبه دنده
gearbox	جعبه دنده
wheelwork	چرخ دنده
bendix	دنده بندیکس
rib	دنده میله
cog	دنده چرخ
cogs	دنده چرخ
thread	دنده پیچ
threads	دنده پیچ
transmission	جعبه دنده
transmissions	جعبه دنده
longitudinal	دنده طولی
cramwheel	دنده کرامویل
chop	گوشت دنده
bevel gear	دنده کرامویل
bevel gear	دنده مورب
bendix	دنده استارت
gearboxes	جعبه دنده
cogged wheel	چرخ دنده
ribbed	دنده دار
cog wheel	چرخ دنده
cog [cogwheel]	چرخ دنده
gearwheel	چرخ دنده
cogged wheels	چرخ دنده ها
ratchet	دنده جغجغه ای
planetary gear	دنده خورشیدی
steering gear	دنده سکان
sheaths	تیزی دنده
sheath	تیزی دنده
high speed	دنده سریع
steering gear	دنده فرمان
reverse gears	دنده معکوس
reverse gear	دنده معکوس
low gear	دنده کندکن
spur gear	دنده ملخی
gear wheel	چرخ دنده
jackshaft	دنده عقب
jackshaft	دنده دو در اتومبیل
timber	دنده عرضی
shifting lever	دسته دنده
pinwheel	چرخ دنده
gear level	دسته دنده
laticostate	دنده پهن
cogwheels	چرخ دنده ها
cog wheels	چرخ دنده ها
grooved	دنده دار
gearwheels	چرخ دنده ها
gear wheels	چرخ دنده ها
sprocket	دنده زنجیر
ratchets	ضامن چرخ دنده
ratchet	ضامن چرخ دنده
it serves him right	دنده اش هم نرم شود
gear box	جعبه دنده گیرباکس
controlled stick steering	دسته دنده خودکار
sawtooth wave	موج دنده ارهای
tumble gear	چرخ دنده واسطه
tricostate	سه دندهای دارای سه دنده
wracked	چرخ دنده دار
bevel gearing	گیربکس دنده مخروطی
bevel gear drive	جعبه دنده مخروطی
bevel gear	چرخ دنده مخروطی
precostal	واقع در پیش دنده ها
wracks	چرخ دنده دار
gears	پوشش دنده دار
racks	چرخ دنده دار
racked	چرخ دنده دار
rack	چرخ دنده دار
quick change gearbox	جعبه دنده نورتون
rachet	ضامن چرخ دنده
reduction gear	چرخ دنده کاهنده
planetary gear	چرخ دنده سیارهای
worm wheel	چرخ دنده حلزونی
geared	پوشش دنده دار
magnetic gear shift	دسته دنده مغناطیسی
get up on the wrong side of the bed <idiom>	از دنده چپ بلند شدن
riblet	انتهای دنده گوسفند
spare ribs	گوشت دنده با استخوان
pair of gears	زوج چرخ دنده
planetary gear	جعبه دنده خورشیدی
worm wheel	دنده کرمی شکل
gear	پوشش دنده دار
pinions	چرخ دنده جناحی
nut	چرخ دنده ساعت
pinioning	چرخ دنده جناحی
pinioning	دنده هرزه گرد
sun gear	چرخ دنده خورشیدی
gearbox position	وضعیت جعبه دنده
grub screw	میله دنده دار
step up gear	چرخ دنده افزاینده
he broke his rib or something	دنده منده اش شکست
helical gear	چرخ دنده حلزونی
spiral gear	چرخ دنده حلزونی
four gear drive	گیربکس چهار دنده
high gear	دنده قوی خودرو
gear transmission ratio	نسبت دنده گیربکس
pinion	دنده هرزه گرد
gear ratio	نسبت چره دنده ها
gear friction	اصطکاک چرخ دنده
gear cutting	دنده تراشی [مهندسی]
cross-springer	[دنده اریب در طاق]
gear in	درگیری دو چرخ دنده
gear shift	دسته دنده اتومبیل
gear change box	جعبه تعویض دنده
gear case	پوسته جعبه دنده
gear lever	دسته دنده اتومبیل
gear stick	دسته دنده اتومبیل
gear assembly	مجموعه چرخ دنده ها
gear quadrant	ماهک جعبه دنده
pinion	چرخ دنده جناحی
eight speed gear drive	گیربکس هشت دنده
crown gear	چرخ دنده محدب
rib	هرچیز شبیه دنده
steering gear	جعبه دنده فرمان
worm gear	چرخ دنده حلزونی
rib	دنده دار کردن
compasition gear	چرخ دنده مرکب
transmission oil	روغن جعبه دنده
starter gear ring	چرخ دنده استارتر
contact backlash	دنده کور تماس
transmission gear	چرخ دنده انتقال
transmission grease	گریس جعبه دنده
inside thread	دنده داخلی قلاویز
hoisting gear	چرخ دنده بالابر
driving gear	چرخ دنده محرک
pinions	دنده هرزه گرد
pull gear	چرخ دنده بالابر
short ribs	گوشت با استخوان دنده
differential gear	دنده عقب اتومبیل
reduction gear	جعبه دنده تبدیل سرعت
reduction gear	جعبه دنده کاهنده سرعت
gear grinder	ماشین پرداخت چرخ دنده
transmission oil pump	پمپ روغن جعبه دنده
worm transmission	گیربکس با چرخ دنده حلزونی
speed reduction gear	جعبه دنده کاهنده سرعت
speedometer multiplier	چرخ دنده سرعت سنج
aircraft arresting gear	جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
gear blank	چرخ دنده کار نکرده
gear friction losses	تلفات اصطکاکی جعبه دنده

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com