Dictiornary-Farsi | چشم بسته از او اطاعت می کند | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
She obeys him blindly.	چشم بسته از او اطاعت می کند


Other Matches

packets	بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packet	بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
obedience	اطاعت
subjugation	اطاعت
biddability	اطاعت
subordination	اطاعت
obeys	اطاعت کردن
he warned them to obey	اطاعت کنند
submission	فرمانبرداری اطاعت
law abidingness	اطاعت ازقانون
disobedience	عدم اطاعت
passive obedience	اطاعت صرف
achieves	اطاعت کردن
achieving	اطاعت کردن
obedienlv	از روی اطاعت
achieved	اطاعت کردن
obey	اطاعت کردن
hears	اطاعت کردن
hear	اطاعت کردن
in obdience to	برای اطاعت
disobeys	اطاعت نکردن
disobeying	اطاعت نکردن
disobeyed	اطاعت نکردن
disobey	اطاعت نکردن
obeying	اطاعت کردن
aye aye	اطاعت میشود
obeyed	اطاعت کردن
achieve	اطاعت کردن
to keep under	د رفرمان یا اطاعت خودداشتن
packaging	ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
o bey your parents	والدین خودرا اطاعت کنید
He obeyed from fear.	ازروی ترس اطاعت کرد
in obdience to	برای اطاعت از موافق امر
serviced	اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
service	اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
obedientia est legis essentia	اطاعت اصل و روح قانون است
child window	پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap	بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
multicast packet	بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
slated items	مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
corked	بسته
uncrossed	بسته
packet	بسته
clotted	بسته
parcel	بسته
trusser	بسته
kit	بسته
clotty	بسته
parcels	بسته
solid	بسته
kits	بسته
strikebound	بسته
solids	بسته
crossed cheque	چک بسته
package	بسته
curdy	بسته
barred	بسته
pack box	بسته
shook	بسته
connected	بسته
interdependent	به هم بسته
grumous	بسته
ice bound	یخ بسته
datagram	یچ بسته
packets	بسته
packages	بسته
fardel	بسته
pent	بسته
crossed chaque	چک بسته
packaged	بسته
imperforate	بسته
logical	یچ بسته
packed	بسته ای
bagful	یک بسته
stacked	بسته
stacks	بسته
bunged up	بسته
pinioned	کت بسته
bundling	بسته
pack	بسته
packs	بسته
bundle	بسته
stack	بسته
bundles	بسته
fronted	صف بسته
shutting	بسته
shut	بسته
shuts	بسته
jellied	بسته
closed	بسته
dumber	زبان بسته
kits	بسته لوازم
closed universe	جهان بسته
homogamy	زناشویی بسته
closed file	ستون بسته
icebound	یخ بند یخ بسته
dumbest	زبان بسته
closed file	فایل بسته
closed fist	مشت بسته
flat pack	بسته مسطح
food packet	بسته غذایی
van	کامیون سر بسته
vans	کامیون سر بسته
grume	خون بسته
kit	بسته لوازم
closed game	بازی بسته
closed shop	سیستم بسته
closed system	سازگان بسته
close column	ستون بسته
closed traverse	پیمایش بسته
blind fold	با چشم بسته
case numbers	شماره بسته ها
blocked opening	درگاه بسته
box trail	سهم بسته
bound charge	بار بسته
closed area	منطقه بسته
dogs	دفاع بسته
dogging	دفاع بسته
closed economy	اقتصاد بسته
closed circuits	مدار بسته
aleatory	بسته به بخت
application package	بسته کاربردی
closed circuit	مدار بسته
as the case may be	بسته بمورد
dog	دفاع بسته
package	بسته بندی
dumb	زبان بسته
blindfolded	چشم بسته
cruor	خون بسته
coagulum	خون بسته
closed system	سیستم بسته
packages	بسته بندی
closed system	نظام بسته
tongue-tied	زبان بسته
coil of rope	بسته طناب
closed shops	سیستم بسته
blindfolding	چشم بسته
blindfolds	چشم بسته
congealable	بسته شدنی
closed subroutine	زیرروال بسته
packaged	بسته بندی
disk pack	گرده بسته
disk pack	بسته دیسک
disk pack	گروه بسته
closed variation	واریاسیون بسته
dunnage	بسته بندی
finite universe	جهان بسته
shook	بسته کردن
assumed	بخود بسته
closed loop	حلقه بسته
closed society	جامعه بسته
closed routine	روال بسته
closed network	شبکه بسته
blindfold	چشم بسته
bound electron	الکترون بسته
closed mind	ذهن بسته
closed group	گروه بسته
shut in personality	شخصیت بسته
packer	بسته بند
packers	بسته بند
survival pack	بسته نجات
to shut down	بسته شدن
tongue tied	زبان بسته
packaging	بسته بندی
armfuls	یک بغل یک بسته
armful	یک بغل یک بسته
shut down	بسته شدن
packet	بسته کوچک
barricaded <adj.> <past-p.>	بسته شده
package holiday	گشت بسته ای
barred <adj.> <past-p.>	بسته شده
gelidity	بسته شدگی
packets	بسته کوچک
set in	بسته شدن
closures	بسته شدن
young ice	یخ تازه بسته
unopened	بسته - بازنشده
all-expense tour	گشت بسته ای
drafted	بسته کالا
closed	محرمانه بسته
shutting	بسته شدن
shuts	بسته شدن
shut	بسته شدن
drafts	بسته کالا
post	بسته پستی
post-	بسته پستی
posted	بسته پستی
package tour	گشت بسته ای
draft	بسته کالا
cover	بسته بندی
coverings	بسته بندی
closure	بسته شدن
clogging	بسته شدن
covers	بسته بندی
close-fisted <adj.>	دست بسته
tied up <adj.>	دست بسته
manacled <adj.>	دست بسته
posts	بسته پستی
program package	بسته برنامه
blocked <adj.> <past-p.>	بسته شده