Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
How many times do I have to tell you that …
چند بار باید به شما بگویم که ...
Search result with all words
You have to listen to me.
شما باید به من گوش بکنید
[ببینید چی می خواهم بگویم]
.
Other Matches
i cannot say him nay
بگویم
i scarcely know what to say
نمیدانم چه بگویم
iam inclined to think
میخواهم بگویم
i beg leave to say
اجازه میخواهم بگویم
permit me to say
اجازه دهید بگویم
i wish i might speak
کاش می توانستم سخن بگویم
I dont wish ( want ) to malign anyone .
میل ندارم بد کسی را بگویم
The exam was too easy for words .
امتحان آنقدر آسان بود که چه بگویم
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
double coincidence of wants
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
the f. of a table
باید
outh
باید
must
باید
should
باید
to have to
باید
in due f.
باید
there is a rule that...
که باید.....
shall
باید
ought
باید
maun
باید
i ought to go
باید بروم
i must go
باید بروم
you must know
باید بدانید
how shall we proceed
چه باید کرد
We have to go as well.
ما هم باید برویم .
It must be granted that …
باید تصدیق کر د که …
i ougth to go
باید بروم
i ougth to go
باید رفت
ought
باید وشاید
it is to be noted that
باید دانست که
it is necessary for him to go
باید برود
it is necessary to go
باید رفت
as it deserves
چنانکه باید
one must go
باید رفت
we must winnow away the refuse
اشغال انرا باید
you might have come
باید امده باشید
prettily
بخوبی چنانکه باید
One must suffer in silence.
باید سوخت وساخت
You should have told me earlier.
باید زودتر به من می گفتی
chicane
مانعی که باید دور زد
comme il faut
چنانکه باید وشاید
Let us see how it turns out.
باید دید چه از آب در می آید
he needs must go
ناچار باید برود
I must leave at once.
باید فورا بروم.
Water must be stopped at its source .
<proverb>
آب را از سر بند باید بست .
you must go
شما باید بروید
enow
بسنده انقدرکه باید
to do a thing the right way
کاری راچنانکه باید
to d. what to say
اندیشیدن که چه باید گفت
the needful
انچه باید کرد
it is to be noted that
باید ملتفت بود که
it is to be noted that
باید توجه کردکه
shall i go?
ایا باید بروم
meetly
چنانکه باید و شاید
he must have gone
باید رفته باشد
What can't be cured must be endured.
<idiom>
باید سوخت و ساخت.
It must be quiet.
باید ساکت و آرام باشد.
One must take time by the forelock .
وقت را باید غنیمت شمرد
Two witnesses should testify.
دو شاهد باید شهادت بدهند
Every day that you go unheeded, you need to count on that day
هر روز که بیفتید، باید در آن روز حساب کنید
I must make do with this low salary. I must somehow manage on this low salary.
بااین حقوق کم باید بسازم
I must be going now.
الان دیگه باید بروم
You have to go back to ...
شما باید به طرف ... برگردید.
I have some letters to write .
چند تا کاغذ باید بنویسم
I've got to watch what I eat.
باید مواظب رژیمم باشم.
load
کاری که باید انجام شود
loads
کاری که باید انجام شود
One must draw the line somewhere.
<proverb>
هر کس باید ید و مرزش را مشخص کند .
parting of the ways
جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
What must be must be .
<proverb>
آنچه باید بشود خواهد شد .
You must make allowances for his age .
باید ملاحظه سنش را بکنی
some one must stay here
یک کسی باید اینجا بماند
it needs to be done carefully
باید بدقت کرده شود
There must be some mistakes.
باید اشتباهی شده باشد.
if i know what to do
اگر میدانستم چه باید کرد
One must tackle it in the right way.
هرکاری را باید از راهش وارد شد
to which side do I have to turn?
به کدام طرف باید بپیچم؟
We must find a basic solution.
باید یک فکر اساسی کرد
We had to queue
[line]
up for three hours to get in.
ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
how shall we proceed
چگونه باید اقدام کرد
One must keep up with the times.
باید با زمان آهنگ بود
i must answer for the damages
ازعهده خسارت ان باید برایم
do the necessary
انچه باید کرد بکنید
I must take the kid to school .
باید بچه راببرم مدرسه
backlogs
کاری که باید انجام شود
backlog
کاری که باید انجام شود
you shoud rinse it in lukewarm water.
در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
he is much to be pitted
بحالش باید رحم کرد
There must be a catch(trick)in it.
باید حقه ای درکار باشد
Protocol must be observed.
تشریفات باید رعایت شود
She must be at least 40.
او
[زن]
کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
There must be some mistakes.
باید اشتباهی روی داده باشد.
operand
که باید توسط عملگرا اجرا شود
you ought to know better
شما باید بهتر از این بدانید
you must know this
شما باید این مطلب را بدانید
Do I have to change trains?
آیا باید قطار عوض کنم؟
why need he say that
چرا باید این سخن را بگوید
actions
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
i know how to do it
میدانم چطور باید اینکار را کرد
We must settle the price first.
اول باید قیمت راطی کرد
The football field must be marked out.
زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
A bitter pI'll to swallow.
چیز تلخ وناخوشایندی که باید پذیرفت
We should be leaving now.
باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
You must account for every penny.
باید تا دینار آخر حساب پس بدهی
One must take the bad with the good .
باید خوب وبدش راقبول کرد
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it .
کلکی درکار باید باشد ( هست )
It must have a solid foundation.
اساس کار باید محکم باشد
You must have respect for your promises.
باید بقول خودتان احترام بگذارید
You will need to spend some money on it.
تو باید برایش پول خرج بکنی.
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs).
باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید
It must be put up to the prime minister .
باید بعرض نخست وزیر برسد
integrand
جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
today of all days
از همه روزها امروز
[باید باشد]
Only dead fish swim with the flow
[stream]
.
<proverb>
در زندگی باید بجنگیم.
[ضرب المثل]
I should bring you round to my way of thinking .
باید تو راهم با خودم همفکر کنم
disclosing
یات چیزی که باید مخفی می ماند
disclose
یات چیزی که باید مخفی می ماند
unauthorized
آنچه باید مجوز داشته باشد
Why should I take the blame?
چرا من باید تقصیر را به گردن بگیرم؟
a bitter pill to swallow
<idiom>
یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
discloses
یات چیزی که باید مخفی می ماند
Do I have to change busses?
آیا باید اتوبوس عوض کنم؟
blankest
فضایی در فرم که باید کامل شود
How can you ask?
این باید واضح باشد برای تو
blank
فضایی در فرم که باید کامل شود
task
کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
i will t. you for the book
شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
I don't know what to do with that.
من نمی دونم باهاش چه کار باید بکنم.
to have to bite the bullet
<idiom>
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت
I must think things over.
باید راجع به این چیز ها فکر کنم
wicket
دروازههای فلزی کوتاه که گوی باید از ان بگذرد
tasks
کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
executory contract
قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
a stitch in time saves nine
<proverb>
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
wickets
دروازههای فلزی کوتاه که گوی باید از ان بگذرد
reportable incident
اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
you must a for that conduct
باید از این طرز رفتار پوزش بخواهید
You really ought to take better care of yourself.
شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
Every crisis should be viewed
[seen]
as an opportunity.
هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
current liabilities
بدهیهایی که باید در اینده نزدیک پرداخت شوند
We must inquire into this matter.
درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
The craps should match the curtains.
پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
You must stick to your guns . You must take a firm stand in this matter.
پای این کار باید محکم بایستی
loads
تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
strike while the iron is hot
تا تنور گرم است باید نان پخت
qualifying shares
سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
load
تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
previous examination
نخستین امتحانی که درجه A.B در کمبریج باید داد
make hay while the sun shines
تا تنور گرم است باید نان راپخت
Where do I change for ... ?
برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟
Do I have to pay a supplement?
آیا من چیزی اضافه باید پرداخت کنم؟
notify party
فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
I must get hold of her at all costs.
بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
now this man was lying
باید دانست که این مرد دروغ میگفت
if
[when]
it comes to the crunch
<idiom>
وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت
[اصطلاح]
I'd
مخفف should I و Iwouldبمعنی من میبایستی و Ihadبمعنی من باید و من داشتم
Those who lose must step out.
هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
jobs
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
job
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
Now, of all times!
از همه وقتها حالا
[باید پیش بیاید]
!
round vowel
حرف صدایی که درتلفظ ان باید دهان یا لب را گرد کرد
Does it have to be today (of all days)?
این حالا باید امروز باشد
[از تمام روزها]
؟
scale of weights
جدول وزنهایی که اسب مسابقه باید تحمل کند
You have to change at London.
شما باید در لندن قطار تان را عوض کنید.
makeweight
مقدار کمبودی که باید به وزن چیزی اضافه شود
Babies should be classified as antidepressants.
نوزادان را باید در گروه داروهای ضد افسردگی قرار داد.
You can't refuse me that !
این
[درخواست یا پیشنهاد مرا]
را باید قبول کنید!
proportional tax
مالیات که هرفرد بدون توجه به مقداراموالش باید بپردازد
he should better to led than
باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
operation
مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
initialled
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialling
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
overhead
کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
vertical
تعداد خط وط که پیش از شروع چاپ مجدد باید رد کرد
I must make an early morning start.
باید صبح زود راه بیافتم ( حرکت کنم )
initialing
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialed
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
You will have to pay duty on this.
شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
Where do I change for ... ?
برای رفتن به ... کجا باید مترو را عوض کنم؟
entry
موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
initial
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initials
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
We ought to (should)examineit in all itsaspects.
باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
fractional reserve banking
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
I must make a special note of that.
من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
Christmas comes but once a year.
<proverb>
جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
I've got to watch what I eat.
من باید مواظب به آنچه می خورم باشم.
[که چاق نشوم]
multiple
نتیجه و محل دستور بعدی که باید اجرا شود
processes
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
process
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
demurrage
جهت این تاخیر مسبب ان باید خسارت بپردازد
One must avoid three things: crumbling walls, vicious dogs, and harlots
از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه
He feels he must have the last word.
او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
They must give not less than 2 weeks' notice.
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
Any reform of the insurance law must be left to the future.
هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
You went in a black veil, but must come out in a w.
<proverb>
با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
transformational rules
مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
Funstionalism
[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com