Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
polyandric
چند شوهره وابسته بچند شوهر
polyandrous
چند شوهره وابسته بچند شوهر
Other Matches
brother in low
برادر شوهر شوهر خواهر باجناغ
brorher in law
برادر شوهر شوهر خواهر
uncles
شوهر عمه شوهر خاله
uncle
شوهر عمه شوهر خاله
trigmous
سه شوهره
bigamist
زن دو شوهره
bigamists
زن دو شوهره
mongamist
یک زنه یا یک شوهره
polyglot
متکلم بچند زبان
polyglots
متکلم بچند زبان
departmentalize
بچند قسمت کردن
polychotomous
تقسیم شده بچند قسمت
monolater
قائل بچند خداو پرستنده یکی
allotrope
جسمی که مستعدتبدیل بچند صورت یا ماده باشد
subdividable
قابل تقسیم بچند بخش بخشیزه پذیر
ducks and drakes
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
duck and drake
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
hubbies
شوهر
hubby
شوهر
couples
زن و شوهر
coupled
زن و شوهر
spouses
زن یا شوهر
husbands
شوهر
pair
زن و شوهر
discovert
بی شوهر
trigamist
زن سه شوهر
spouse
زن یا شوهر
bachelor
زن بی شوهر
bachelors
زن بی شوهر
couple
زن و شوهر
husband
شوهر
feme sole
زن بی شوهر
man
شوهر
mans
شوهر
wedded
زن و شوهر
hub or hub by
شوهر
espousing
شوهر دادن
wed
زن یا شوهر دادن
father-in-law
پدر شوهر
fathers-in-law
پدر شوهر
bigamous
دارای دو زن یا دو شوهر
monogamous
دارای یک زن یا یک شوهر
give in marriage
شوهر دادن
brother in law
شوهر خواهر
step son
پسرزن یا شوهر
monandrous
دارای یک شوهر
monandry
زندگی با یک شوهر
monandry
اعتیاد به یک شوهر
mothers-in-law
مادر شوهر
mother in low
مادر شوهر
brothers-in-law
شوهر خواهر
brother-in-law
شوهر خواهر
cuckolding
شوهر زن زانیه
espouses
شوهر دادن
cuckold
شوهر زن زانیه
matron
زن شوهر دار
polygamist
شوهر چند زن
father in law
پدر شوهر
marriageable
تنه شوهر
cuckolds
شوهر زن زانیه
marries
شوهر دادن
cuckolded
شوهر زن زانیه
mother-in-law
مادر شوهر
matrons
زن شوهر دار
stepfather
شوهر مادر
espoused
شوهر دادن
espouse
شوهر دادن
stepfathers
شوهر مادر
marry
شوهر دادن
married
شوهر دار
polyandrist
زن چند شوهر
segmentation
تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
mother in law
مادر شوهر نامادری
he got off his daughters
دخترهایش را شوهر داد
sister in law
خواهر شوهر زن برادر
nubility
تنه شوهر بودن
privacy between husband and wife
خلوت بین زن و شوهر
admetus
شوهر السس تیس
polygamous
چند شوهر ه چندگان
jointure
دارایی مشترک زن و شوهر
her much older husband
شوهر بسیار مسن تر از او
[زن]
judicial separaion
جدایی زن و شوهر از نظرحقوقی
step daughter
دختر اندر دخترزن یا شوهر
nephew
پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
her next was a merchant
شوهر بعدی وی بازرگان بود
nephews
پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
pin money
پول جیبی شوهر به همسرش
to wear breeches
بر شوهر خود مسلط بودن
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
to live like cat and dog
دائما با هم جنگ و دعوا داشتن
[زن و شوهر]
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
single a
زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
chaperon
زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
paraphernalia
دارایی شخصی زن که بعد ازمرگ شوهر علاوه بر جهیزیه و منضمات ان به وی می رسد
telegony
انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
wife's equity
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
The husband and wife got into an argument . The husband and wife had an acrimonious exchange .
زن و شوهر بگو مگوشان شد
[بگو مگو کردند]
associating
وابسته وابسته کردن
associate
وابسته وابسته کردن
associated
وابسته وابسته کردن
associates
وابسته وابسته کردن
pin money
وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
restitution of conjugal rights
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
tenant by curtesy
عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
quarantining
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantines
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantined
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
digamy
دو زن گیری دو شوهر گیری
hanger on
وابسته
aquatic
وابسته به اب
diphtheric
وابسته به
appurtenant
وابسته
israelitish
وابسته به
affiliating
وابسته
tuitionary
وابسته به
germane
وابسته
attendant
وابسته
relative
وابسته
belonging
وابسته ها
interdependent
وابسته
attributable
وابسته به
levitical
وابسته به
adjective
وابسته
adjectives
وابسته
akin
وابسته
pertianing
وابسته
febile
وابسته به تب
attendants
وابسته
elysian
وابسته به
plantar
وابسته به کف پا
dependent
وابسته
wedded
وابسته
of kin
وابسته
attached
وابسته
subordinating
وابسته
thereof
وابسته به ان
commissarial
وابسته به
sexual organs
وابسته به
monitorial
وابسته به
comprador
وابسته
relevant
وابسته
dependant
وابسته
dependants
وابسته
congenerous
وابسته
attache
وابسته
subordinated
وابسته
thereof=of that
وابسته به ان
cephalic
وابسته به سر
correspondents
وابسته
correspondent
وابسته
subordinates
وابسته
subordinate
وابسته
riverrine
وابسته به
related
وابسته
pertinent
وابسته
pyrexic
وابسته به تب
syncop
وابسته به غش
federates
وابسته
pertaining
وابسته
contingents
وابسته
federated
وابسته
affiliates
وابسته
messianic
وابسته به
federate
وابسته
contingent
وابسته
federating
وابسته
affiliated
وابسته
cantabrigian
وابسته به
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com