Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
English
Persian
stick
چوب بازی هاکی
shinney
چوب بازی هاکی
Search result with all words
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
shinny
نوعی بازی هاکی غیررسمی در صحرا و بیابان
speed a way
نوعی بازی شبیه هاکی
Other Matches
banana blade
چوب هاکی
sextet
تیم هاکی
sextets
تیم هاکی
ice hockey
هاکی روی یخ
skated
هاکی روی یخ
six
تیم هاکی
skates
هاکی روی یخ
iceman
هاکی باز
hockey
هاکی روی یخ
field hockey
زمین هاکی
skate
هاکی روی یخ
blue line
خط دفاعی هاکی
sixes
تیم هاکی
stanzas
بخشی ازبازی هاکی
bandi
نوعی هاکی روی یخ
stanza
بخشی ازبازی هاکی
field hokey
هاکی روی چمن
hurler
بازیگر هاکی ایرلندی
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
avco cup
جام جهانی انجمن هاکی
endboards
دیوارههای اخر زمین هاکی
floor hockey
هاکی روی یخ کودکان بدون اسکیت
eleven
تیم 11 نفره هاکی روی چمن
fielding
متوقف کردن و کنترل گوی هاکی
elevens
تیم 11 نفره هاکی روی چمن
stickhandler
شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
spearing
ضربه زدن به حریف با تیغه چوب هاکی
hurling
نوعی هاکی یا لاکراس بین دوتیم 51 نفره
stickside
سمتی از بدن دروازه بان باچوب هاکی
spear
ضربه زدن به حریف با تیغه چوب هاکی
speared
ضربه زدن به حریف با تیغه چوب هاکی
spears
ضربه زدن به حریف با تیغه چوب هاکی
street hockey
نوعی هاکی در زمین یا کوچه بدون کفش اسکیت
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
end zone
منطقه اخر زمین هاکی از خط ابی تادیوار پشت دروازه
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
broomball
نوعی هاکی روی یخ بدون کفش اسکیت با جارو و توپ فوتبال
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
assist
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assisted
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
slap shot
ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
assists
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assisting
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
face
قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج
faces
قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest)
<idiom>
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
blade
سطح ضربتی چوب هاکی سطح ضربتی چوب گلف تیغه کف کفش اسکیت
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
set the score
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
plays
بازی
partie
بازی
falconine
بازی
hopscotch
بازی لی لی
plain dealing
بازی
solitaire
تک بازی
openness
بازی
game
بازی
gaming
بازی
patulousness
بازی
dibasic
دو بازی
solitaires
تک بازی
grey hound
سگ بازی
watermanship
اب بازی
play
بازی
played
بازی
action
بازی
basic
بازی
basics
بازی
clearance
بازی
actions
بازی
home
بازی
playing
بازی
sportiveŠetc
بازی کن
slackness
بازی
fun
بازی
homes
بازی
Frisbee
بازی با فریزبی
half back
میان بازی کن
half time
نیمه بازی
legerdemain
حقه بازی
malversation
دغل بازی
child's play
بچه بازی
lusory
بازی کن خنده کن
let us play
بازی کنیم
miscast
بد بازی کردن
football game
بازی فوتبال
child's play
بازی کودکان
toy
بازی کردن
footballer
فوتبال بازی کن
gamesomeness
بازی گوشی
wordplay
بازی با لغات
game theory
تئوری بازی
game theory
نظریه بازی
game plan
استراتژی بازی
box score
حساب بازی
game cycle
دوره بازی
mountebankery
زبان بازی
game ball
توپ بازی
free handedness
دست بازی
play-acts
تو بازی رفتن
middle game
وسط بازی
game of chance
بازی قمار
footballers
فوتبال بازی کن
play-acts
بازی کردن
misplay
بازی اشتباه
toys
بازی کردن
toys
اسباب بازی
grandstand play
بازی مهیج
toy
اسباب بازی
free play
بازی ازاد
rink
میدان یخ بازی
indirection
دغل بازی
gimmickry
حقه بازی
paraphrasing
بازی با الفاظ
party politics
حزب بازی
paraphrases
بازی با الفاظ
hopscotch
بازی اکرودوکر
paraphrased
بازی با الفاظ
paraphrase
بازی با الفاظ
play-act
بازی کردن
ingenuousness
راست بازی
footballs
بازی فوتبال
holdouts
خودداری از بازی
rinks
میدان یخ بازی
holdout
خودداری از بازی
rinks
یخ بازی کردن
jiggery-pokery
حقه بازی
inning
یک دوره بازی
football
بازی فوتبال
job stick
دسته بازی
jugglery
شعبده بازی
rink
یخ بازی کردن
hocus pocus
ورودحقه بازی
hocus pocus
حقه بازی
play-acting
بازی کردن
twiddling
بازی کردن
basic dye
رنگینه بازی
Frisbees
بازی با فریزبی
hanky panky
روباه بازی
hanky panky
حقه بازی
halt back
میان بازی کن
twiddles
بازی کردن
hard game
بازی دشوار
play-act
تو بازی رفتن
headwork
با سر بازی کردن
headhunting
خشونت در بازی
knuckle bone
قاب بازی
play-acted
بازی کردن
twiddle
بازی کردن
play-acted
تو بازی رفتن
twiddled
بازی کردن
play-acting
تو بازی رفتن
charlatanism
زبان بازی
hustled
بازی هشیارانه
hustles
بازی هشیارانه
hustling
بازی هشیارانه
cage
بازی بسکتبال
cages
بازی بسکتبال
bosh
حقه بازی
bonefire
اتش بازی
rugby
بازی رگبی
factionalism
فرقه بازی
billiard
بازی بیلیارد
hustle
بازی هشیارانه
cogs
حقه بازی
cog
حقه بازی
charlatanism
چاچول بازی
golfing
بازی گلف
trick
شعبده بازی
centre game
بازی مرکزی
tricking
شعبده بازی
cats cradle
نخ بازی سرانگشت
sporting
بازی دوست
buggery
بچه بازی
handouts
نوبت بازی
polo
چوگان بازی
power game
بازی قدرتی
power games
بازی قدرتی
stanza
بخشی از بازی
actuble
بازی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com