English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
adjuster کارشناس در خسارت بیمه
Search result with all words
average adjuster کارشناس تعیین خسارت بیمه
average stater کارشناس تعیین خسارت بیمه
Other Matches
actuary کارشناس بیمه
actuaries کارشناس بیمه
averaged متوسط خسارت در بیمه
averages متوسط خسارت در بیمه
average متوسط خسارت در بیمه
averaging متوسط خسارت در بیمه
indemnify بیمه کردن جبران خسارت
average clause عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
total loss نابود شدن یا مسلوب المنفعه شدن کلی مال بیمه شده خسارت کلی
certificate of damage تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
self insurance بیمه شدگی توسط خویشتن بیمه شدن پیش خود
continuation clause مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
exclusion clause مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
excess loss cover بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
general average خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
accomodation line قبول یک نوع خطر به وسیله بیمه گزار وقتی با بیمه نامه های دیگری همراه است
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
reassurance بیمه اتکایی بیمه ثانوی
reassurances بیمه اتکایی بیمه ثانوی
policy بیمه نامه ورقه بیمه
policies بیمه نامه ورقه بیمه
indemnity تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnities تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
punitive damages خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
analyst کارشناس
experts کارشناس
expert کارشناس
analysts کارشناس
connoisseur کارشناس
judges کارشناس
au fait کارشناس
judging کارشناس
judged کارشناس
judge کارشناس
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
electric engineer کارشناس برق
electronic engineer کارشناس الکترونیک
technologist کارشناس تکنولوژیست
critics کارشناس خبره
critic کارشناس خبره
qualified کارشناس موصوف
experts متخصص کارشناس
volcanist کارشناس اتشفشانی
expert متخصص کارشناس
educationists کارشناس اموزش و پرورش
skilled witness کارشناس اهل خبره
technicians ذیفن کارشناس فنی
acoustician کارشناس علم اصوات
he posed as an expert خود را کارشناس وانمودکردن
educationalist کارشناس اموزش و پرورش
technician ذیفن کارشناس فنی
educationist کارشناس اموزش و پرورش
zoogeographer کارشناس جغرافیای حیوانی
educationalists کارشناس اموزش و پرورش
qualified person شخص واجد شرایط کارشناس متخصص
sanitarian کارشناس بهداشتی جانبدار بهداشت همگانی
financiers کارشناس علم مالیه متخصص مالی
financier کارشناس علم مالیه متخصص مالی
tasters کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
taster کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
zootechnician کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
harmed خسارت
harming خسارت
recompensing خسارت
recompensed خسارت
recompenses خسارت
harm خسارت
recompense خسارت
casualty خسارت
harms خسارت
lesions خسارت
detriment خسارت
casualties خسارت
lesion خسارت
average خسارت
averaged خسارت
scathe خسارت
averages خسارت
averaging خسارت
injury خسارت
depredations خسارت
smart money خسارت
damage خسارت
depredation خسارت
loss خسارت
reprise خسارت
recompensed رفع خسارت
recompenses رفع خسارت
do damage خسارت زدن
willful misconduct خسارت عمدی
recompense رفع خسارت
wreck خسارت وارداوردن
wrecks خسارت وارداوردن
costs خسارت دادرسی
redresses جبران خسارت
redressed جبران خسارت
redress جبران خسارت
wrecking خسارت وارداوردن
water damage خسارت اب دیدگی
recompensing رفع خسارت
damnify خسارت زدن
delayed payment penalty خسارت تاخیرتادیه
effective damage خسارت موثر
general damage خسارت عمومی
proceeding for damage دعوی خسارت
particular average خسارت جزئی
fractional damage خسارت جزئی
g/a خسارت عمومی
g/a خسارت کلی
particular average خسارت خاص
partial loss خسارت جزیی
general damage خسارت کلی
liquidated damages خسارت نقدی
material damage خسارت مادی
constructive total loss خسارت کلی
consequential damages خسارت تبعی
total loss خسارت کلی
to recover damages خسارت گرفتن
actual damage خسارت واقعی
swooper موجد خسارت
assumpsit ادعای خسارت
special damage خسارت مخصوص
solatium جبران خسارت
average adjustment تصفیه خسارت
award of damages جبران خسارت
backwardation خسارت دیرکرد
certificate of damage گواهی خسارت
civil injury خسارت مدنی
sea water damage خسارت اب دریا
claim of compensation ادعای خسارت
indemnification تضمین خسارت
consequential damages خسارت غیرمستقیم
moral damage خسارت معنوی
damage خسارت غرامت
tolls تحمل خسارت
average خسارت بحری
averaged خسارت بحری
averages خسارت بحری
averaging خسارت بحری
damaged خسارت دیده
tolling تحمل خسارت
blemishes خسارت واردکردن
blemished خسارت واردکردن
recuperation رفع خسارت
toll تحمل خسارت
recuperation جبران خسارت
injury اسیب خسارت
loss خسارت گمراهی
lesion جراحت خسارت
lesions جراحت خسارت
compensation جبران خسارت
compensations جبران خسارت
blemishing خسارت واردکردن
average clause بند یا ماده خسارت
sounding in damages دعوی خسارت مستدل
loss assessment ارزیابی میزان خسارت
fair damages [Law] جبران خسارت عادلانه
free of all average معاف از هرگونه خسارت
sued ادعای خسارت کردن
indemnity تاوان تضمین خسارت
indemnities تاوان تضمین خسارت
blemish خسارت وارد کردن
recuperation رفع خسارت کردن
damage feasant خسارت ناشی از حیوانات
compensate some one losses خسارت کسی را دادن
to sustain a loss متحمل خسارت شدن
consequential damage خسارت غیر مستقیم
average particular خسارت وارده بر کشتی
to redress danger جبران خسارت کردن
constructive total loss تخمین خسارت کل وارده
to bear a loss خسارت دیدن یاکشیدن
endamage خسارت وارد اوردن
recvperate جبران خسارت کردن
sues ادعای خسارت کردن
injured party طرف خسارت دیده
injured parties طرف خسارت دیده
liability for damages مسئولیت در برابر خسارت
with pwrticular average مشمول خسارت خاص
light damage خسارت جزئی یا سبک
damage in transit خسارت در هنگام ترانزیت
remedying وسائل جبران خسارت
sue ادعای خسارت کردن
scathe سبب خسارت شدن
demurrage خسارت بیکار ماندگی
late payment damages خسارت تاخیر تادیه
hurt خسارت رساندن اسیب
suing ادعای خسارت کردن
hurting خسارت رساندن اسیب
hurts خسارت رساندن اسیب
recuperation بهبود جبران خسارت
remedy وسائل جبران خسارت
remedied وسائل جبران خسارت
inflict casualty خسارت وارد کردن
damaged shipments محموله خسارت دیده
sue for dawages عرضحال خسارت دادن
damage threat احتمال تولید خسارت
remedies وسائل جبران خسارت
damage radius شعاع منطقه خسارت
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com