Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
he has a rushing business
کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
Other Matches
he was p in his business
خوب بود کارش رونق گرفته بود
he prospered in his business
در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
he drives a roaring trade
کارش خوب گرفته است
fastest
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fast
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fasted
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fasts
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
he is on his legs
کارش دایراست
He is attentive to his work .
متوجه کارش است
he prospered in his business
کارش بالا گرفت
He is completely absorbed by his business.
کاملاجذب کارش است
Let the secretary get on with it .
بگذارید منشی کارش را بکند
He eventually landed in prison .
عاقبت کارش بزندان کشید
He is unpredicateble. He acts haphazardly.
کارش حساب وکتابی ندارد
get off one's butt
<idiom>
سرش شلوغه کارش شروع شده
I have no fault to find with his work .
از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
melodramatist
کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
wine cooper
کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
boat train
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
boat trains
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
He'll never get anywhere.
او
[مرد]
هیچوقت موفق نمی شود.
[در زندگیش یا کارش]
i overpaid him for his work
مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
dynamic
زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
chimney sweep
کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
to get in somebody's way
مانع کردن کسی
[چیزی]
که بتواند کارش را انجام دهد
pawn broker
کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
chimney sweeps
کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
ringman
کسیکه دراسب دوانی کارش شرط بندی بامردم است
paintress
زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
dynamically
زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
bill posters
کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
the inquisition
دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
piecer
درنخ ریسی کسیکه کارش بهم پیوستن نخهای گسیخته است
quantum meruit
هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
bill poster
کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
industrial union
اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
crammer
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
He'll never amount to anything.
<idiom>
او
[مرد]
هیچوقت موفق نمی شود.
[در زندگیش یا کارش]
[اصطلاح روزمره]
air man
کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
daemon
در سیستم unix برنامهای که کارش را بدون دانستن کاربر خودکار انجام میدهد
First come first served.
هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
knife boy
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
Bounty hunter
جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
rattening
محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
The car is on fire.
اتومبیل آتش گرفته (دارد می سوزد )
it is wringing
خیلی تراست یا اب دارد
It is much sought after
خیلی طالب دارد.
it is of frequent
خیلی مورد دارد
he has much merit
خیلی قابلیت دارد
She is too damned fussy
خیلی ادا واطوار دارد
He takes ( heels) much interest in politics.
به سیاست خیلی علاقه دارد
beau
مردیکه خیلی بزن توجه دارد
This food is very nourshing .
این غذا خیلی قوت دارد
galbanum
نوعی صمغ زرد رنگ که از گیاهی شبیه انقوزه گرفته میشود و مصرف طبی دارد
wrought
اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
She is a bit too copy .
خیلی ناز دارد ( ناز میکند )
Joshegan
جوشقان
[این منطقه در مرکز ایران از قرن دوازدهم هجری قالیبافی با طرح بندی لوزی معروف بوده است. لوزی ها از انواع گل ها بهره گرفته و گاه حالت یک ترنج بزرگ دارد.]
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
patinated
جرم گرفته کبره گرفته
she has a well poised head
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner
<idiom>
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns
<idiom>
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilms
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
lustreer
رونق
prosperity
رونق
upswing
رونق
boomed
رونق
boom
رونق
up-and-coming
رو به رونق
recoveries
رونق
recovery
رونق
booms
رونق
booming
رونق
very low frequency
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
boomed
رونق شدید
booming
رونق شدید
economic prosprity
رونق اقتصادی
animators
رونق دهنده
boom
رونق شدید
boomed
رونق گرفتن
boom
رونق گرفتن
business prosperty
رونق سوداگری
recovery phase
مرحله رونق
bullish market
بازار رو به رونق
animator
رونق دهنده
upswing
رونق گرفتن
booms
رونق شدید
booms
رونق گرفتن
revivals
اغاز رونق
quick recovery
رونق سریع
juice up
رونق دادن به
revival
اغاز رونق
economic prosperity
رونق اقتصادی
booming
رونق گرفتن
golden age
دوران رونق و رفاه
business prosperty
رونق کسب و کار
golden ages
دوران رونق و رفاه
prosper
رونق یافتن موفق شدن
prospering
رونق یافتن موفق شدن
prospered
رونق یافتن موفق شدن
revivification
تجدید حیات رونق تازه
prospers
رونق یافتن موفق شدن
thrive
رونق یافتن کامیاب شدن
thrived
رونق یافتن کامیاب شدن
thriving
رونق یافتن کامیاب شدن
thrives
رونق یافتن کامیاب شدن
rattling
خیلی تند خیلی خوب
ponderous
خیلی سنگین خیلی کودن
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
emergencies
خیلی خیلی فوری
emergency
خیلی خیلی فوری
jim dandy
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
duller
گرفته
choky
گرفته
chock full
گرفته
dulling
گرفته
folded in mist
مه گرفته
heartsore
دل گرفته
pokey
گرفته
accustomed
خو گرفته
low-spirited
گرفته
dull
گرفته
thickest
گرفته
mistful
مه گرفته
comate
مه گرفته
dulled
گرفته
dullest
گرفته
thick
گرفته
dulls
گرفته
thicker
گرفته
darksome
گرفته
fogbound
مه گرفته
sombrous
گرفته
rancid
بو گرفته
brumous
مه گرفته
fusty
بو گرفته
fustiest
بو گرفته
fustier
بو گرفته
gruff
گرفته
addicted
خو گرفته
muzzy
گرفته
muggy
گرفته
clouded
گرفته
air less
گرفته
adopted
گرفته
bunged up
قی گرفته
hoarse
گرفته
hoarser
گرفته
hoarsest
گرفته
low spirited
گرفته
uptight
گرفته
mity
کزم گرفته
dulls
کندشدن گرفته
on the panel
جزوصورت گرفته
dulling
کندشدن گرفته
smoky
دود گرفته
eerie
ترساننده گرفته
resolved that ......
تصمیم گرفته شد که
aeruginous
زنگ گرفته
Are you kidding ? Are you being funny?
شوخیت گرفته ؟
divorcees
زن طلاق گرفته
divorcee
زن طلاق گرفته
derivatives
گرفته شده
airless
گرفته یا دم کرده
in mourning
چرک گرفته
mistful
میغ گرفته
verminous
شپش گرفته
fondest
انس گرفته
fonder
انس گرفته
poky
گرفته دلگیر
patinous
کبره گرفته
fond
انس گرفته
drippy
هوای گرفته
patinated
زنگار گرفته
leaded
سرب گرفته
derivative
گرفته شده
rheumatic
رماتیسم گرفته
to d. itself
گرفته شدن
solemn
گرفته موقرانه
reposing upon
قرار گرفته بر
began
دست گرفته
cerated
موم گرفته
filmier
غبار گرفته
filmiest
غبار گرفته
caught
گرفته شده
filmy
غبار گرفته
triste
گرفته محزون
measly
کرم گرفته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com