English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
flagellant کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
Other Matches
soliloquist کسیکه باخود حرف میزند
soliloquizer کسیکه باخود حرف میزند
pone کسیکه ورق بازی رابر میزند
smatterer کسیکه از روی بی اطلاعی حرف میزند
wisecracker کسیکه حرف کنایه داریا شوخی امیز میزند
land shark کسیکه ملوانان رادردریاغارت میکندیابمال انها انگل میشود
smatterer کسیکه بریده بریده حرف میزند
overslaugh بخشودگی از کاری برای انجام کار بزرگتر
cat استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
cats استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
obstructionist کسیکه برای جلوگیری
There are no tickets available for tonight . بلیط برای امشب موجود نیست
vouchee کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
metabolisms تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
metabolism تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
analog مدارهای موجود در PCB برای تبدیل خروجی دیجیتال به آنالوگ
itemizer کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
yard man کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
paragraphist کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
analogues مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
analog مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
mock-ups مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
analogue مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
sizes محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
mock-up مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
size محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
share پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shares پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shared پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
provisor کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
fashionist کسیکه برای خوش ایندمردم لباس وعادات خودرابسبک روزدرمیاورد
crammer کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
analogue مدارهای PCB موجود در کامپیوتر برای تبدیل داده خروجی دیجیتال به حالت آنالوگ
analogues مدارهای PCB موجود در کامپیوتر برای تبدیل داده خروجی دیجیتال به حالت آنالوگ
polymorph عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
mediaevalist کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
penny a liner کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد
cilium تاژک
cirrus تاژک
flagellum تاژک
current ratio نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
Pentium Pro قوی ترین پردازنده موجود سافت Intel. که جایگزین Pentium میشود برای PCهای با کارایی بالا
flagellar تاژک دار
flagellation تشکیل تاژک
ciliolate تاژک دار
polymastigote دارای چند تاژک
flagellated تاژک دار شدن
flagellating تاژک دار شدن
flagellate تاژک دار شدن
cirrose تاژک دار مضرس
flagellates تاژک دار شدن
cirhose تاژک دار مضرس
upward compatible طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upwards compatible طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
best fit 1-آنچه که تط ابق بیشتری با یک نیاز دارد 2-تابعی که کوچکترین تصادفی موجود در حافظه اصلی را انتخاب میکند برای یک صفحه مجازی در خواست شده
implied malice سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
stripper کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
bituminous paint رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
systems analysis 1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
releases بخشودگی
dispensations بخشودگی
concession بخشودگی
dispensation بخشودگی
exemption [from] بخشودگی [از]
release بخشودگی
remission بخشودگی
released بخشودگی
impunity بخشودگی
forgiveness بخشودگی
menu لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
menus لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
immunity بخشودگی معافیت
tax concession بخشودگی مالیاتی
exemption استثناء بخشودگی
absolution عفو بخشودگی
acquittance رهایی بخشودگی
valid سیگنال روی باس کنترل برای بیان اینکه روی باس آدرس ,آدرسی موجود است
indemnity جبران زیان بخشودگی
indemnities جبران زیان بخشودگی
bassist کسی که ویلون سل میزند
server بازیکنی که توپ را میزند
he rows 0 to the minute او دقیقهای سی پارو میزند
it stings the conscience وجدان را نیش میزند
rounder کسی که دور میزند
roundsman کسی که گشت میزند
he does nothing but talk فقط حرف میزند
the horse refuses the fence اسب از پر چین عقب میزند
It makes my stomach turn [over] . <idiom> دلم را به هم میزند. [اصطلاح روزمره]
he coins money گویی پول سکه میزند
cruiser کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
milk walk گشتی که شیر فروش میزند گشت
cruisers کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
winging گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
get what's coming to one <idiom> هرکسی نوع رفتار را خودش رقم میزند
wing گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
gold digger زنی که با افسونهای زنانه مردان را تیغ میزند
sprays ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spraying ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprayed ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
that is an offences to moralit لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
formed 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
forms 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
card sharps قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
iam impatient to go دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
card sharp قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
obstruction guard میله جلو لوکوموتیوکه موانع را از روی ریلهاپس میزند
malingerer سربازیاملوانی که خود رابناخوشی میزند و از زیر کارشانه خالی میکند
malingerers سربازیاملوانی که خود رابناخوشی میزند و از زیر کارشانه خالی میکند
talk someone's ear off <idiom> آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده [اصطلاح روزمره]
satellite انگل
satellites انگل
hanger on انگل
sponging انگل
sponged انگل
sponge انگل
parasites انگل
parasite انگل
sycophants انگل
sycophant انگل
parastite انگل
hangers-on انگل
hanger-on انگل
parasital انگل
raff انگل
tagalong انگل
hosted انگل دار
host انگل دار
haematozoon انگل خونی
zany ادم انگل
engels law قانون انگل
epizoon انگل برونی
wide-angle واید انگل
wide angle واید انگل
zooparasite انگل حیوانی
anaclisis انگل وارگی
inquiline انگل کم ازار
hosting انگل دار
secondary planet انگل قمر
parasitology انگل شناسی
endoparasite انگل داخلی
engel's law قانون انگل
free rider آدم انگل
parasitically انگل وار
entophyte انگل درونی
parasiticide ماده انگل کش
parasitize انگل شدن بر
hosts انگل دار
foliicolous انگل برگ
footlicker انگل طفیلی
parasitologist انگل شناس
stray current جریان انگل
sponging انگل شدن
ectoparasite انگل برون زی
guest انگل خارجی
autoecious انگل یک میزبانی
zooparasite حیوان انگل
idle rich ثروتمندان انگل
plasmodium انگل مالاریا
to sponge [on] انگل شدن
sponge انگل شدن
guests انگل خارجی
sponged انگل شدن
ectoparasite انگل خارجی
anaclitic depression افسردگی انگل واره
hemoflagellate تاژکداران انگل خون
anglian زبان قوم انگل ها
endamoeba امیب انگل روده
leeches خفاش خون اشام انگل
leech خفاش خون اشام انگل
gonococcus انگل یا میکرب سوزاک گونوکوک
heterophyte گیاه انگل گیاهان دیگر
trichinous مربوط به کرم انگل گوشت خوک
wheatworm کرم کوچک انگل گندم و علوفه
wheat eel کرم کوچک انگل گندم و علوفه
juke joint رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
microparasite انگلهای کوچک وذره بینی ریز انگل
roundworm انواع کرم های گرد انگل روده
plasmodium نوعی از پلاسمودیدها که انگل یاختههای خون میشوند
horsewhip شلاق
scourge شلاق
lashed شلاق
lashes شلاق
the lash شلاق
flagellum شلاق
lash شلاق
horsewhipped شلاق
whip شلاق
whipped شلاق
whips شلاق
horsewhips شلاق
scourage شلاق
whiplash شلاق
gad شلاق
knout شلاق
whiplashes شلاق
horsewhipping شلاق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com