Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
capital ship
کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
Other Matches
turret guns
توپهایی که کالیبر انها بیش از 6 اینچ است
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
convoy
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
broadside
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
broadsides
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
gun
توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
guns
توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
warships
کشتی جنگی ناو جنگی
warship
کشتی جنگی ناو جنگی
Kbyte
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
kb
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
kilo
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilos
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
two thousand tonner
کشتی دو هزار تنی
carload shipment
حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
privateer
کشتی مسلح
howitzer
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
tonnage
فرفیت کشتی
war vessel
کشتی جنگی
war ship
کشتی جنگی
navy
کشتی جنگی
battleships
کشتی جنگی
navies
کشتی جنگی
battleship
کشتی جنگی
combatant vessel
کشتی جنگی
portage
کرایه فرفیت کشتی
armement
مهمات کشتی جنگی
man of war
کشتی جنگی رزمناو
ship of the line
کشتی جنگی بزرگ
orlop deck
عرشه زیرین کشتی جنگی
ward room
اطاق افسران در کشتی جنگی
orlop
عرشه زیرین کشتی جنگی
tonner
کشتی دارای تعداد معینی فرفیت
trireme
کشتی جنگی روم و یونان باستان
dromond
کشتی جنگی یا بازرگانی قرون وسطی
revenue cutter
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
convalescent center
یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
prizes
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizing
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
kabal
قبال
[نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
knot density
چگالی گره
[تراکم تعداد گره در مساحتی مشخص از فرش می باشد که اغلب بصورت متر مربع و یا اینچ مربع محاسبه می گردد.]
throughput capacity
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
hush ship
کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
large scale computer
که میتواند به حافظه با فرفیت بالا دستیابی داشته باشد و نیز وسایل پشتیبان مثل کاربران چندتایی
acrostolium
[قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
mini-
اینچ و معمولا به اینچ
over shipment
ارسال بار بیش از حد فرفیت کشتی بارگیری بیش از حد
large ship
کشتی که بیش از 731 مترطول داشته باشد
gopher wood
چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد
slip rope
مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
Loo sanpra
[منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
berthing capacity
فرفیت تخلیه بار لنگرگاه فرفیت اسکله
escry
فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
armed services
قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
holdees
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
valence
واحد فرفیت فرفیت شیمیایی
battle drill
مشق جنگی تمرین جنگی
caliber
کالیبر
calibres
کالیبر
calibers
کالیبر
grooves
کالیبر
groove
کالیبر
calibre
کالیبر
preceding pass
کالیبر مقدماتی
wire rod pass
کالیبر سیم
blooming pass
کالیبر شمشه
dull finish
کالیبر مرده
diamond pass
کالیبر الماسی
roll pass
کالیبر نورد
breaking down pass
کالیبر شکست
cogging pass
کالیبر شمشه
blind pass
کالیبر کور
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
milfoil
بومادران هزار برگ هزار برگ
pullover gaging
کالیبر سنجی کردن
small arms
سلاحهای کالیبر کوچک
wire rod mill
کالیبر نورد سیم
subcaliber
توپهای کالیبر کوچک
small bore
جنگ افزار کالیبر کوچک
small arms
جنگ افزارسبک یا کالیبر کوچک
thirty thirty
تفنگ با فشنگ کالیبر 03 باباروت 03
bore
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
bores
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
caliber
قطرگلوله قطردهانه تفنگ یا توپ کالیبر
deer refle
تفنگ کالیبر بزرگ برای شکاربزرگ
inching
اینچ
inches
اینچ
pollex
یک اینچ
point size
اینچ
mini-
اینچ
by inches
اینچ اینچ
inched
اینچ
inch
اینچ
inch by inch
اینچ اینچ
big bore
اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
inches per second
اینچ بر ثانیه
microfloppy
اینچ دیسک
dots per inch
نقطه در هر اینچ
square inch
اینچ مربع
trackes per inch
شیار در اینچ
character per inch
دخشه در اینچ
in.
مخفف اینچ
typeface
نقط ه در اینچ
typefaces
نقط ه در اینچ
dpi
نقطه در هر اینچ
opportune lift
فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
pound per square inch
پوند بر اینچ مربع
RPI
[row per inch]
رجشمار نسبت به اینچ
uncia
یک دوازدهم یک اینچ یک اونس
tpi
تعداد شیار در هر اینچ
ounce per inch square
اونس اینچ مربع
bpi
تعداد بایت در هر اینچ
live fire
تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
printed
معمولا با معیار نقط ه در اینچ
print
معمولا با معیار نقط ه در اینچ
cpi
Inch Per Character دخشه در اینچ
bytes per inch
تعداد بایت ها در یک واحد اینچ
prints
معمولا با معیار نقط ه در اینچ
pitch
تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
pitches
تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
character pitch
تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
cubit
مقیاس قدیمی طول معادل 81 تا 22 اینچ
I measure 30 inches round the waist .
اندازه دوز کمرم 30 اینچ است
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
micronlitre
یک لیتر گاز درفشار یک میلیونیم اینچ جیوه
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
pica
نوعی نوشتن در چاپگر که ده حرف در اینچ چاپ میکند
elite type
یک اندازه تحریر که دوازده کاراکتر را در هر اینچ تحریرقرار میدهد
cpi
تعداد حروف چاپ شده که در فضای یک اینچ جا می گیرد
kpsi
[واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
grid anode capacity
فرفیت بین شبکه و اند فرفیت بین شبکه و پلاک
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
bpi
تعداد بیتهایی که در یک اینچ از رسانه ذخیره سازی قابل ضبط است
tracks
تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
tracked
تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
track
تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
one thousand
یک هزار
thousandth
یک هزار
million
هزار در هزار
thousands
هزار
millions
هزار در هزار
myriad
ده هزار
multiped
هزار پا
mil
هزار
thousand
هزار
per mil
در هزار
per mill
در هر هزار
per mill
در هزار
milleped
هزار پا
myriads
ده هزار
labyrinthine fret
هزار تو
ten thousand
ده هزار
thousandths
یک هزار
milliped
هزار پا
enhances
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhance
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhancing
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhanced
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
kilos
معادل هزار
thousand and one
هزار ویک
kilocycle
هزار چرخه
spline
هزار خار
grand
هزار دلار
grander
هزار دلار
chiliad
هزار ساله
polypody
هزار پایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com