Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
free stroke
کشیدن ساده سیم گیتار
[کلاسیک]
[انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
Other Matches
rest stroke
کشیدن سیم گیتار
[کلاسیک]
[انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
guitars
گیتار گیتار زدن
guitar
گیتار گیتار زدن
simple design
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
cittern
گیتار
gittern
گیتار
cithern
گیتار
cithren
گیتار
guitarfish
ماهی گیتار
steel guitar
گیتار هاوایی
stroke
[guitar]
زدن
[گیتار]
[موسیقی]
He has a delightful touch on the guitar .
گیتار را با پنجه گرمی می نوازد
basic
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
ukulele
یک نوع الت موسیقی شبیه گیتار
balalaikas
بالالایکا یکنوع الت موسیقی شبیه گیتار
balalaika
بالالایکا یکنوع الت موسیقی شبیه گیتار
mirror carpet
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structures
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
bouse
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
snuffling
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinges
درد کشیدن تیر کشیدن
twinge
درد کشیدن تیر کشیدن
agonise
زحمت کشیدن درد کشیدن
drags
کشیدن بزور کشیدن
dragged
کشیدن بزور کشیدن
drag
کشیدن بزور کشیدن
plainer
ساده
simplistic
ساده
plain
ساده
unsophisticated
ساده
innocent
<adj.>
ساده دل
simple-hearted
<adj.>
ساده دل
frugal
ساده
unassuming
ساده
homespun
ساده
simple minded
ساده دل
incomplex
ساده
plainest
ساده
idiot
ساده
unmeaning
ساده
idiots
ساده
explicit
ساده
unceremoniously
ساده
unceremonious
ساده
fructose
ساده
freestanding
ساده
plain hearted
ساده دل
daff
ساده دل
free spoken
ساده گو
taffetized
ساده
naif
ساده
charmless
ساده
incomposite
ساده
fraudless
ساده
unaadorned
ساده
plains
ساده
naive
ساده
fanciless
ساده
seemly
<adj.>
ساده دل
simpler
ساده
simpler
ساده دل
simplest
ساده
simplest
ساده دل
simpleminded
ساده دل
simplex
ساده
clodhoppers
ساده
clodhopper
ساده
simple hearted
ساده دل
good-humored
ساده دل
unaffected
ساده
slickest
ساده
slick
ساده
simple
ساده
simple
ساده دل
clean
ساده
cleaned
ساده
cleanest
ساده
expansive
<adj.>
ساده دل
conversable
<adj.>
ساده دل
semplice
ساده
artless
ساده
inexpensive
ساده
downright
ساده
sheepish
ساده دل
sheepishly
ساده دل
positive
ساده
cleans
ساده
baldly
ساده
baldest
ساده
balder
ساده
bald
ساده
untutored
ساده
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
in plain english
به انگلیسی ساده
naive
ساده لوح
king post truss
خرپای ساده
open and shut
ساده واضح
candid
صاف و ساده
simplex channel
مجرای ساده
simple parry
دفاع ساده
lamblike
ساده لوح
lamblkin
ساده لوح
martin
ساده لوح
ingenue
دختر ساده
infrugal
غیر ساده
simple truss
خرپای ساده
oafs
ساده لوح
sementem
معنی ساده
oaf
ساده لوح
soft headed
ساده لوح
simple-minded
ساده لوح
noddy
ساده لوح
simple stress
تنش ساده
simpleminded
ساده لوح
simplifications
ساده سازی
reducible
ساده شدنی
simple schizophrenia
اسکیزوفرنی ساده
simple shear
برش ساده
simplification
ساده سازی
simple structure
ساخت ساده
plain-clothes
ساده پوش
simple correlation
همبستگی ساده
single entry
حسابداری ساده
plain clothes
ساده پوش
simple compression
فشار ساده
smpleton
ساده لوح
soft eye
چشمی ساده
sot
ساده لوح
primary cell
پیل ساده
credulous
ساده لوح
single bond
پیوند ساده
single bevel but weld
جوش لب به لب "وی " ساده
simplifier
ساده کننده
simple magnet
مغناطیس ساده
simple mean
میانگین ساده
simple oscillator
نوسانگر ساده
simple minded
ساده لوح
simple fraction
کسر ساده
simple eye
چشم ساده
simplex transmission
مخابره ساده
simple distillation
تقطیر ساده
simplifcation
ساده سازی
simple bending
خمش ساده
simple beam
تیر ساده
overhand knot
گره ساده
natively
بطور ساده
simple attack
حمله ساده
naivete
ساده لوحی
fall guy
ساده لوح
ingenuous
صاف و ساده
reduction
ساده سازی
open-and-shut
ساده واضح
perfect gazes
گازهای ساده
phoneme
صدای ساده
simple beam
تیره ساده
plain weave
بافت ساده
plain rib
تیغه ساده
plain paper
کاغذ ساده
plain flap
فلپ ساده
fall guys
ساده لوح
simple average
میانگین ساده
pick wickian
ساده بی تکلف
phonemes
صداهای ساده
reductions
ساده سازی
clean bill
برات ساده
lamb
ادم ساده
deck hand
ملوان ساده
deck hands
ملوان ساده
simplistic
ساده طبع
In simple (plain) English.
به انگلیسی ساده
nincompoops
ساده لوح
nincompoop
ساده لوح
credulousness
ساده لوحی
credulity
ساده لوحی
penny whistles
نی لبک ساده
lambs
ادم ساده
plainly
بطور ساده
cats paw
ساده لوح
two time
دو حرکت ساده
booby
ساده لوح
underhand service
سرویس ساده
basic circuit
مدار ساده
unfigured
بی صورت ساده
unskilled worker
کارگر ساده
simple interest
سود ساده
simplified
ساده شده
penny whistle
نی لبک ساده
reduces
ساده کردن
simplifies
ساده کردن
(a) snap
<idiom>
خیلی ساده
simplifies
ساده سازی
take it easy
<idiom>
ساده بگیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com