English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (6 milliseconds)
English Persian
edge کناره تیزی
edges کناره تیزی
Other Matches
prongs تیزی چنگال تیزی دندان
prong تیزی چنگال تیزی دندان
chamfer گرفتن تیزی تیزی
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
keenness تیزی
trenchancy تیزی
verjuice تیزی
edges تیزی
edge تیزی
acridity تیزی
acumination تیزی
acuteness تیزی
sharpness تیزی
pointedness تیزی
shrillness تیزی
poignancy تیزی
tartness تیزی
sheath تیزی دنده
sheaths تیزی دنده
visual acuity تیزی بینایی
cup point تیزی حلقوی
knoll تیزی یابرامدگی خاک از اب
bevel تیزی لبه را گرفتن
knolls تیزی یابرامدگی خاک از اب
angle تیزی یا گوشه هر چیزی
tip تیزی نوک چیزی
tipping تیزی نوک چیزی
angles تیزی یا گوشه هر چیزی
crests نوک تیزی راس خاکریز
crest نوک تیزی راس خاکریز
cresting نوک تیزی راس خاکریز
You are a smart cookie. [American E] شما آدم باهوشی [تیزی] هستید. [اصطلاح روزمره]
marlinespike وسیله نوک تیزی برای جداکردن رشتههای طناب قایق
streamline body بدنه اتومبیل یاهواپیماکه ....تیزی شکل خودکمترباجریان هوامقاومت کند
linstock چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
rims کناره
listel کناره
fringe کناره
margin کناره
margins کناره
side کناره
fringes کناره
sides کناره
margent کناره
margine کناره
border کناره
bordered کناره
bordering کناره
lip کناره
edge کناره
edges کناره
rim کناره
offishness کناره جویی
scratched کناره گیری
To go into solitude . To become aloof . کناره گرفتن
renunciation کناره گیری
map margin کناره نقشه
renouncement کناره گیری
levee کناره رودخانه
featheredge کناره تیز
demit کناره گرفتن از
demission کناره گیری
retired ness کناره گیری
bolt rope طناب کناره
sea board کناره دریا
seceder کناره گیر
separatism کناره گیری
bank paving فرش کناره
standoffish کناره گیر
threctia کناره گیری
to declare off کناره کردن از
to stand a. off کناره گرفتن
attrition کناره گیری
abdication کناره گیری
side پهلو کناره
scratch کناره گیری
scratches کناره گیری
scratching کناره گیری
stand offish کناره گیر
stand offish کناره جو غیرمعاشر
stand-offish کناره گیر
sides پهلو کناره
isolation کناره گیری
contour خط کناره نما
retiring کناره گیر
aloof کناره گیر
bordering کناره مرز
bordered کناره مرز
border کناره مرز
banks کناره توده
stand-offish کناره جو غیرمعاشر
detachment کناره گیری
resignations کناره گیری
detachments کناره گیری
resignation کناره گیری
bank کناره توده
resignation کناره گیری تفویض
nonintervention سیاست کناره گیری
contours خطوط کناره نما
aprons کناره داخلی پیست
apron کناره داخلی پیست
to seclude oneself کناره گیری کردن
to keep one's distance کناره گیری کردن
to give wide berth to کناره گیری کردن از
resignations کناره گیری تفویض
chimney-cheek [کناره باز شومینه]
sidewall کناره لاستیک اتومبیل
sideliner ادم کناره گیر
avoidance کناره گیری احتراز
sheetlines خطوط کناره نقشه
throw up کناره گیری کردن از
secedes کناره گیری کردن
bankside پشته یا کناره رود
bankside کناره دریا ورودخانه
retires کناره گیری کردن
seceded کناره گیری کردن
secede کناره گیری کردن
bank effect اثر کناره رودخانه
he threatened or resingn که کناره گیری خواهدکرد
hold aloof کناره گیری کردن
seceding کناره گیری کردن
abdicative مایه کناره گیری
retire کناره گیری کردن
joggle بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggled بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggles بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggling بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
ping صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
to retire in to oneself از جامعه کناره گیری کردن
to throw up کناره گیری کردن از استعفادادن از
retreat عقب نشینی کناره گیری
retreated عقب نشینی کناره گیری
retreats عقب نشینی کناره گیری
retreating عقب نشینی کناره گیری
to keep oneself to oneself کناره گیری ازمردم کردن
resigns کناره گرفتن تفویض کردن
side wall of stairs جان پناه کناره پلکان
resign کناره گرفتن تفویض کردن
indirect bank protection کناره بندی غیر مستقیم
chine نقطه اتصال کناره ها و کف قایق
withdrawals کناره گیری از مسابقه تکواندو
withdrawal کناره گیری از مسابقه تکواندو
abdicate کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicating کناره گیری کردن استعفا دادن
to resign one's seat از جای مجلسی خود کناره گرفتن
neatline خطوط باریک حدود کناره نقشه
abdicates کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicated کناره گیری کردن استعفا دادن
to retire from [to] a place از [به] جایی کناره گیری کردن [یا منزوی شدن]
chimney-corner [گوشه یا کناره ی عقب نشین بخاری یا شومینه]
bank shot ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
to send in one's papers کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
quarter یک چهارم زمان مسابقه قسمت عقبی کناره قایق
bear in تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
boasts ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boast ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boasted ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
overlaps روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlapped روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlap روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
After dinner he likes to retire to his study. پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
edge finish شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
bows ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bow ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowing ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowed ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
runner فرش کناره [فرش های دراز و باریکی که عموما جهت پله یا راهرو استفاده شود.]
chain stitch گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد
Sarab سراب [حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
Lambalo لامبالو [این نوع فرش که بصورت طولی و کناره بافته می شود که مربوط به قزاقستان بوده و تقلیدی از فرش تالش است و در آن از زمینه کف ساده به همراه نقوش ابتداپی و حواشی دو یا سه ردیفه استفاده می شود.]
stair rod گیره فرش [از این گیره های برنزی جهت نگهداری فرش های کناره در پله ها و یا آویزان کردن فرش استفاده می کنند.]
hem کناره دار کردن لبه دار کردن
hemming کناره دار کردن لبه دار کردن
hems کناره دار کردن لبه دار کردن
hemmed کناره دار کردن لبه دار کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com