English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
uncontrollable کنترل ناپذیر
uncontrollably کنترل ناپذیر
Other Matches
cascade control چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
immedicable درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
invulnerable زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
irrevocably بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
token بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tasks نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
task نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tokens بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
apt زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
looped عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loops عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executive دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
executives دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
control and reporting center تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
controlling سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
ctrl کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control sheet صفحه کنترل چارت کنترل
control statement حکم کنترل دستور کنترل
block plot صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
remote control کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
climb mode روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
control officer افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
watertight اب ناپذیر
waterproofs نم ناپذیر
inappeasable ناپذیر
imperviable نم ناپذیر
waterproof نم ناپذیر
waterproofed نم ناپذیر
unchallenged بحث ناپذیر
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
adamant تزلزل ناپذیر
remediless درمان ناپذیر
inconceivable تصور ناپذیر
impassive تالم ناپذیر
undeniably انکار ناپذیر
undeniable انکار ناپذیر
immobile جنبش ناپذیر
stainless زنگ ناپذیر
impregnable رسوخ ناپذیر
inflexible انحناء ناپذیر
overpowering مقاومت ناپذیر
adamantly تزلزل ناپذیر
sateless سیری ناپذیر
irreconcilable وفق ناپذیر
voracious سیری ناپذیر
incomparable مقایسه ناپذیر
uncompromisingly مصالحه ناپذیر
uncompromising مصالحه ناپذیر
unceasing پایان ناپذیر
unanswerable جواب ناپذیر
unceasing ایست ناپذیر
incurable درمان ناپذیر
passive اثر ناپذیر
indeterminable تعیین ناپذیر
incurable بهبودی ناپذیر
incurable علاج ناپذیر
spanless پیمایش ناپذیر
raintight باران ناپذیر
unbearable تحمل ناپذیر
irresistable مقاومت ناپذیر
irresolvable تجزیه ناپذیر
irriversible برگشت ناپذیر
joiner door دربهای اب ناپذیر
inscrutable نفوذ ناپذیر
ineluctable چاره ناپذیر
intangible لمس ناپذیر
inaccessible دسترسی ناپذیر
indispansably بطورچاره ناپذیر
nanoaddressable نشانی ناپذیر
non descript وصف ناپذیر
non descript تشریح ناپذیر
inaccessible ارتباط ناپذیر
unbearably تحمل ناپذیر
inevitable اجتناب ناپذیر
irremediable چاره ناپذیر
irreversible برگشت ناپذیر
irreversible واگشت ناپذیر
irreversible بازگشت ناپذیر
impermeable رطوبت ناپذیر
impermeable تراوش ناپذیر
impermeable نشت ناپذیر
unanswerable تکذیب ناپذیر
unerring خطا ناپذیر
immortal فنا ناپذیر
unaccountable توضیح ناپذیر
interminable پایان ناپذیر
unaccountably توضیح ناپذیر
nonsuperimposable انطباق ناپذیر
beyond bearing تحمل ناپذیر
inappellable پژوهش ناپذیر
inappealable پژوهش ناپذیر
inalterable تغییر ناپذیر
imperviable سرایت ناپذیر
impenitent توبه ناپذیر
impartible بخش ناپذیر
immitigable تخفیف ناپذیر
immiscible امتزاج ناپذیر
incodensable انقباض ناپذیر
incoercible انقباض ناپذیر
inconvertible مبادله ناپذیر
incompressible فشار ناپذیر
incompressible تراکم ناپذیر
incommutably تبدیل ناپذیر
incommutable تخفیف ناپذیر
incommutable استحاله ناپذیر
incommensurable مقایسه ناپذیر
incommensurable سنجش ناپذیر
immiscible امیزش ناپذیر
atomic تجزیه ناپذیر
invincible شکست ناپذیر
incorrigible اصلاح ناپذیر
indestructible فنا ناپذیر
irredeemable پایان ناپذیر
indefatigable خستگی ناپذیر
achromatic رنگ ناپذیر
achromic رنگ ناپذیر
air proof هوا ناپذیر
irreparable جبران ناپذیر
deathless فنا ناپذیر
nondescript وصف ناپذیر
unwearying خستگی ناپذیر
fatigueless خستگی ناپذیر
exhautless خستگی ناپذیر
engrained چاره ناپذیر
unassailable یورش ناپذیر
ego alien خود ناپذیر
drainless خستگی ناپذیر
incorruptibly بطورفساد ناپذیر
indecomposable فساد ناپذیر
indefeasible فسخ ناپذیر
irrecoverably بطوراصلاح ناپذیر
irrecoverable جبران ناپذیر
irrecocilably بطوروفق ناپذیر
ireversible تغییر ناپذیر
invariant تغییر ناپذیر
intangibly بطورلمس ناپذیر
insusceptible تایید ناپذیر
insol انحلال ناپذیر
irremissible اغماض ناپذیر
unalterable تغییر ناپذیر
disconsolate تسلی ناپذیر
unavoidable اجتناب ناپذیر
unavoidable چاره ناپذیر
irrevocably بطورفسخ ناپذیر
unexceptionable استثناء ناپذیر
immutable تغییر ناپذیر
invariable تغییر ناپذیر
inscrvtable تفحص ناپذیر
inseparable تفکیک ناپذیر
ineludible گریز ناپذیر
indubious تردید ناپذیر
indisributable بخش ناپذیر
indisciplinable انظباط ناپذیر
indiminishable کاهش ناپذیر
indefectible خلل ناپذیر
indefeasible بطلان ناپذیر
indescribable وصف ناپذیر
infallible لغزش ناپذیر
inirritable تحریک ناپذیر
infrangible تجزیه ناپذیر
inalienable بیع ناپذیر
insoluble انحلال ناپذیر
inextinguishably بطورتسکین ناپذیر
inexplorable کاوش ناپذیر
inexhaustibly بطورپایان ناپذیر
inexcitable هیجان ناپذیر
irreconcilable اشتی ناپذیر
intolerable تحمل ناپذیر
untouchability لمس ناپذیر
inestimable تخمین ناپذیر
undecidable تصمیم ناپذیر
rigid انعطاف ناپذیر
inconsolably دلداری ناپذیر
imperturbable تزلزل ناپذیر
inexecutable <adj.> انجام ناپذیر
inevitable <adj.> اجتناب ناپذیر
irrefutable تکذیب ناپذیر
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com