Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
uncontrollable
کنترل ناپذیر
uncontrollably
کنترل ناپذیر
Other Matches
cascade control
چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
immedicable
درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
invulnerable
زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
irrevocably
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
token
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tasks
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
electronic
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
task
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tokens
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
apt
زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel
صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
looped
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loops
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executive
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
real time
سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
executives
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
control and reporting center
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
loop
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
radio control
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control
کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron
کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible
کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
controlling
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
control
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
ctrl
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control sheet
صفحه کنترل چارت کنترل
control statement
حکم کنترل دستور کنترل
block plot
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick
سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
tactical air controler
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
remote control
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
climb mode
روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
control officer
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
simple network management protocol
سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
watertight
اب ناپذیر
waterproofs
نم ناپذیر
inappeasable
ناپذیر
imperviable
نم ناپذیر
waterproof
نم ناپذیر
waterproofed
نم ناپذیر
unchallenged
بحث ناپذیر
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
adamant
تزلزل ناپذیر
remediless
درمان ناپذیر
inconceivable
تصور ناپذیر
impassive
تالم ناپذیر
undeniably
انکار ناپذیر
undeniable
انکار ناپذیر
immobile
جنبش ناپذیر
stainless
زنگ ناپذیر
impregnable
رسوخ ناپذیر
inflexible
انحناء ناپذیر
overpowering
مقاومت ناپذیر
adamantly
تزلزل ناپذیر
sateless
سیری ناپذیر
irreconcilable
وفق ناپذیر
voracious
سیری ناپذیر
incomparable
مقایسه ناپذیر
uncompromisingly
مصالحه ناپذیر
uncompromising
مصالحه ناپذیر
unceasing
پایان ناپذیر
unanswerable
جواب ناپذیر
unceasing
ایست ناپذیر
incurable
درمان ناپذیر
passive
اثر ناپذیر
indeterminable
تعیین ناپذیر
incurable
بهبودی ناپذیر
incurable
علاج ناپذیر
spanless
پیمایش ناپذیر
raintight
باران ناپذیر
unbearable
تحمل ناپذیر
irresistable
مقاومت ناپذیر
irresolvable
تجزیه ناپذیر
irriversible
برگشت ناپذیر
joiner door
دربهای اب ناپذیر
inscrutable
نفوذ ناپذیر
ineluctable
چاره ناپذیر
intangible
لمس ناپذیر
inaccessible
دسترسی ناپذیر
indispansably
بطورچاره ناپذیر
nanoaddressable
نشانی ناپذیر
non descript
وصف ناپذیر
non descript
تشریح ناپذیر
inaccessible
ارتباط ناپذیر
unbearably
تحمل ناپذیر
inevitable
اجتناب ناپذیر
irremediable
چاره ناپذیر
irreversible
برگشت ناپذیر
irreversible
واگشت ناپذیر
irreversible
بازگشت ناپذیر
impermeable
رطوبت ناپذیر
impermeable
تراوش ناپذیر
impermeable
نشت ناپذیر
unanswerable
تکذیب ناپذیر
unerring
خطا ناپذیر
immortal
فنا ناپذیر
unaccountable
توضیح ناپذیر
interminable
پایان ناپذیر
unaccountably
توضیح ناپذیر
nonsuperimposable
انطباق ناپذیر
beyond bearing
تحمل ناپذیر
inappellable
پژوهش ناپذیر
inappealable
پژوهش ناپذیر
inalterable
تغییر ناپذیر
imperviable
سرایت ناپذیر
impenitent
توبه ناپذیر
impartible
بخش ناپذیر
immitigable
تخفیف ناپذیر
immiscible
امتزاج ناپذیر
incodensable
انقباض ناپذیر
incoercible
انقباض ناپذیر
inconvertible
مبادله ناپذیر
incompressible
فشار ناپذیر
incompressible
تراکم ناپذیر
incommutably
تبدیل ناپذیر
incommutable
تخفیف ناپذیر
incommutable
استحاله ناپذیر
incommensurable
مقایسه ناپذیر
incommensurable
سنجش ناپذیر
immiscible
امیزش ناپذیر
atomic
تجزیه ناپذیر
invincible
شکست ناپذیر
incorrigible
اصلاح ناپذیر
indestructible
فنا ناپذیر
irredeemable
پایان ناپذیر
indefatigable
خستگی ناپذیر
achromatic
رنگ ناپذیر
achromic
رنگ ناپذیر
air proof
هوا ناپذیر
irreparable
جبران ناپذیر
deathless
فنا ناپذیر
nondescript
وصف ناپذیر
unwearying
خستگی ناپذیر
fatigueless
خستگی ناپذیر
exhautless
خستگی ناپذیر
engrained
چاره ناپذیر
unassailable
یورش ناپذیر
ego alien
خود ناپذیر
drainless
خستگی ناپذیر
incorruptibly
بطورفساد ناپذیر
indecomposable
فساد ناپذیر
indefeasible
فسخ ناپذیر
irrecoverably
بطوراصلاح ناپذیر
irrecoverable
جبران ناپذیر
irrecocilably
بطوروفق ناپذیر
ireversible
تغییر ناپذیر
invariant
تغییر ناپذیر
intangibly
بطورلمس ناپذیر
insusceptible
تایید ناپذیر
insol
انحلال ناپذیر
irremissible
اغماض ناپذیر
unalterable
تغییر ناپذیر
disconsolate
تسلی ناپذیر
unavoidable
اجتناب ناپذیر
unavoidable
چاره ناپذیر
irrevocably
بطورفسخ ناپذیر
unexceptionable
استثناء ناپذیر
immutable
تغییر ناپذیر
invariable
تغییر ناپذیر
inscrvtable
تفحص ناپذیر
inseparable
تفکیک ناپذیر
ineludible
گریز ناپذیر
indubious
تردید ناپذیر
indisributable
بخش ناپذیر
indisciplinable
انظباط ناپذیر
indiminishable
کاهش ناپذیر
indefectible
خلل ناپذیر
indefeasible
بطلان ناپذیر
indescribable
وصف ناپذیر
infallible
لغزش ناپذیر
inirritable
تحریک ناپذیر
infrangible
تجزیه ناپذیر
inalienable
بیع ناپذیر
insoluble
انحلال ناپذیر
inextinguishably
بطورتسکین ناپذیر
inexplorable
کاوش ناپذیر
inexhaustibly
بطورپایان ناپذیر
inexcitable
هیجان ناپذیر
irreconcilable
اشتی ناپذیر
intolerable
تحمل ناپذیر
untouchability
لمس ناپذیر
inestimable
تخمین ناپذیر
undecidable
تصمیم ناپذیر
rigid
انعطاف ناپذیر
inconsolably
دلداری ناپذیر
imperturbable
تزلزل ناپذیر
inexecutable
<adj.>
انجام ناپذیر
inevitable
<adj.>
اجتناب ناپذیر
irrefutable
تکذیب ناپذیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com