English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
English Persian
brief کوتاه کردن اگاهی دادن
briefed کوتاه کردن اگاهی دادن
briefer کوتاه کردن اگاهی دادن
briefest کوتاه کردن اگاهی دادن
Other Matches
to put any one up to something کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
apprising اگاهی دادن
to give to understand اگاهی دادن
inform اگاهی دادن
to give the alarm اگاهی دادن
to give notice اگاهی دادن
to give intelligence اگاهی دادن
informing اگاهی دادن
notified اگاهی دادن
notifies اگاهی دادن
notify اگاهی دادن
apprise اگاهی دادن
notifying اگاهی دادن
informs اگاهی دادن
apprises اگاهی دادن
foretells ازپیش اگاهی دادن
foretelling ازپیش اگاهی دادن
foretell ازپیش اگاهی دادن
forecasts از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecast از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecasted از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
to off an agreement قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
dwarfed کوتاه جلوه دادن
dwarfs کوتاه جلوه دادن
dwarfing کوتاه جلوه دادن
dwarf کوتاه جلوه دادن
clicks صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
click صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicked صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
check string ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
key signature گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
short lunge نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
shorter کوتاه کردن
shortening in کوتاه کردن
abridge کوتاه کردن
stag کوتاه کردن
to cut short کوتاه کردن
truncate کوتاه کردن
short کوتاه کردن
truncated کوتاه کردن
truncating کوتاه کردن
formulating کوتاه کردن
formulates کوتاه کردن
formulated کوتاه کردن
truncates کوتاه کردن
clipping کوتاه کردن
razee کوتاه کردن
reef کوتاه کردن
reefs کوتاه کردن
formulate کوتاه کردن
shortest کوتاه کردن
stags کوتاه کردن
to look in کوتاه کردن
shortened کوتاه تر کردن
detruncate کوتاه کردن
curtailing کوتاه کردن
shortens کوتاه تر کردن
curtail کوتاه کردن
curtailed کوتاه کردن
cut off کوتاه کردن
curtails کوتاه کردن
abbreviating کوتاه کردن
shear کوتاه کردن
abbreviate کوتاه کردن
shorten کوتاه کردن
abbreviates کوتاه کردن
correption کوتاه کردن
shortened کوتاه کردن
shortens کوتاه کردن
shorten کوتاه تر کردن
foreshortens کوتاه نمودار کردن
dock بریدن کوتاه کردن
shipshank کوتاه کردن طولی
to make a long story short <idiom> قصه را کوتاه کردن
foreshortened کوتاه نمودار کردن
truncation error خطای کوتاه کردن
foreshorten کوتاه نمودار کردن
heave short کوتاه کردن زنجیر
poodles پشم کوتاه کردن
to rub through or along سخت کوتاه کردن
chain shortening کوتاه کردن زنجیری
shorten in cable کوتاه کردن زنجیر
docked بریدن کوتاه کردن
clipping عمل کوتاه کردن
poodle پشم کوتاه کردن
syncopate از میان کوتاه کردن
docks بریدن کوتاه کردن
shorthorn جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
clip پشم چینی کوتاه کردن
clips پشم چینی کوتاه کردن
clippings پشم چینی کوتاه کردن
to bob one's head کوتاه کردن موی سر کسی
To deprive someone of access. دست کسی را کوتاه کردن
for brevity's sake از بهر کوتاه کردن مطلب
clipped پشم چینی کوتاه کردن
short ball شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
truncation خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
final shaving پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
disciplines نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
To speak in a low voice. آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
zeroes کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zero کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeros کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
vocoder وسیله کوتاه کردن عرض باندفرکانس رادیویی
by pass بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
change of leg وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
short quard سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
noticed اگاهی
cogency اگاهی
awareness اگاهی
informational اگاهی
noticing اگاهی
notices اگاهی
intimation اگاهی
intimations اگاهی
monition اگاهی
mindfulness اگاهی
conizance اگاهی
inkling اگاهی
perception اگاهی
perceptions اگاهی
acquaintances اگاهی
consciousness حس اگاهی
consciousness اگاهی
notice اگاهی
i.e. اگاهی
idea اگاهی
ideas اگاهی
advertisements اگاهی
knowledge اگاهی
appreciation [awareness] حس اگاهی
information اگاهی
awareness حس اگاهی
conscience [archaic for: consciousness] حس اگاهی
conscious mind حس اگاهی
intelligence اگاهی
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
learns اگاهی یافتن
class consciousness اگاهی طبقهای
precognition پیش اگاهی
informants اگاهی دهنده
cognizance شناسایی اگاهی
knowlege representation نمایش اگاهی
informatory اگاهی بخش
foredknowlege اگاهی از پیش
monitored اگاهی دهنده
monitors اگاهی دهنده
monitor اگاهی دهنده
awakened اگاهی یافته
prescience اگاهی از پیش
to come to know اگاهی یافتن
learn اگاهی یافتن
forebedement اگاهی از پیش
informant اگاهی دهنده
the infinitive mood مصدر اگاهی
knowledge base پایگاه اگاهی
advertisers اگاهی دهنده
advertiser اگاهی دهنده
coconscious اگاهی ثانوی
criminal i. department اداره اگاهی
coconsciousness اگاهی ثانوی
foreknowledge اگاهی از پیش
the d. poliee اداره اگاهی
conversance اگاهی کامل
group consciousness اگاهی گروهی
conversancy اگاهی کامل
augury پیش اگاهی
transinformation اگاهی متقابل
meta knowledge اگاهی غیرنمادین
letter of a اگاهی نامه
auguries پیش اگاهی
information theory نظریه اگاهی
knowledge engineer مهندسی اگاهی
knowledge domain قلمرو اگاهی
criminal investigation department اداره اگاهی
chopped کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chop کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
shave down کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب
immediacy اگاهی حضور ذهن
science علم طبیعی اگاهی
subliminal خارج ازمرحله اگاهی
sciences علم طبیعی اگاهی
alarms : هشدار اگاهی از خطر
sensibleness عملی بودن اگاهی
subliminally خارج ازمرحله اگاهی
we are informed by him that محترما` اگاهی میدهد که
alarmingly : هشدار اگاهی از خطر
alarm : هشدار اگاهی از خطر
foreknow از غیب اگاهی داشتن
Scotland اداره اگاهی در لندن
foretold از پیش اگاهی داد
for your information برای اگاهی شما
dopes اگاهی داروی مخدر
alarum : هشدار اگاهی از خطر
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com