Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
vicarious trial and error
کوشش و خطای نمادی
Other Matches
logistic
منطق نمادی مربوط به منطق نمادی
faults
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
fault
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faulted
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
charging
خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
horizontal error
خطای بر دو سمت خطای افقی
error
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
errors
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
symbolic
نمادی
symbolically
نمادی
symbolic code
کد نمادی
symbolic logic
منطق نمادی
symbolic notation
نشانگذاری نمادی
symbolic address
آدرس نمادی
asemia
ناتوانی نمادی
asemasia
ناتوانی نمادی
symbolic code
رمز نمادی
symbolic parameter
پارامتر نمادی
symbolic address
نشانی نمادی
symbolic language
زبان نمادی
symbolic coding
کدگذاری نمادی
symbolic representation
بازنمایی نمادی
symbolic interpretation
تفسیر نمادی
binary system
نظام دو نمادی
symbolic processes
فرایندهای نمادی
symbol stringe
رشته نمادی
symbolization
نمادی کردن
symbolic programing
برنامه نویسی نمادی
symbolic coding
برنامه نویسی نمادی
magnetic deviation
میزان خطای قرائت عقربه مغناطیسی خطای عقربه
Elibilinde
[طرحی ترکی در گلیم بافی که نمادی از یک انسان و حالت دست به کمر وی را نشان می دهد.]
Ouroboros
نمادی باستانی که در بسیاری از فرهنگها موجود میباشد و بصورت اژدها یا ماریست که دم خود را می جود.
yin yang
مرد و زن
[نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
sainak
سایناک
[نوعی نگاره در فرش های ترکمن که نمادی از شاخ قوچ را نشان میدهد و در حواشی بافته می شود.]
fasces
[نمادی در روم قدیم یک دسته میله که تبری در میان آن قرار داشت و و پیشاپیش فرمانداران رومی می بردند که نشان قدرت آنها بود.]
snobol
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
attempt
کوشش
efforts
کوشش
attempted
کوشش
stretches
کوشش
stretched
کوشش
stretch
کوشش
effortless
بی کوشش
effort
کوشش
fist
کوشش
fists
کوشش
effortlessly
بی کوشش
assays
کوشش
attempting
کوشش
assay
کوشش
attempts
کوشش
stru gglingly
با کوشش
endevour
کوشش
trials
کوشش
trial
کوشش
conatus
کوشش
endeavor
کوشش
scrambled
کوشش
strugglingly
با کوشش
scrambles
کوشش
muss
کوشش
agonism
کوشش
scrambling
کوشش
scramble
کوشش
work
کوشش
worked
کوشش
labor
کوشش کردن
catch trial
کوشش مچ گیری
lostlabour
کوشش بیهوده
to exert oneself
کوشش کردن
labour
کوشش کردن
labour
زحمت کوشش
labors
کوشش کردن
strived
کوشش کردن
attempting
کوشش کردن
labor
زحمت کوشش
attempted
کوشش کردن
attempt
کوشش کردن
ineffectual struggle
کوشش بیهوده
industriousness
سعی و کوشش
to bend effort
کوشش کردن
inapplocation
دریغ از کوشش
flash in the pan
کوشش بیهوده
attempts
کوشش کردن
slogging
کوشش سخت
slogged
کوشش سخت
all out
بامنتهای کوشش
slogs
کوشش سخت
tries
کوشش کردن
tries
ازمون کوشش
try
کوشش کردن
try
ازمون کوشش
an abortive attempt
کوشش بیهوده
dead lift
کوشش بیهوده
slog
کوشش سخت
spasmodic efforts
کوشش متناوب
strenuosity
کوشش بلیغ
bustle
تقلا کوشش
bustled
تقلا کوشش
bustles
تقلا کوشش
strive
کوشش کردن
bend
کوشش کردن
striven
کوشش کردن
strives
کوشش کردن
striving
کوشش کردن
dead pull
کوشش بیهوده
labors
زحمت کوشش
labored
کوشش کردن
trial and error
کوشش و خطا
assays
کوشش کردن
assay
کوشش کردن
steadily
باسعی و کوشش
tug
کشش کوشش
tugged
کشش کوشش
tugging
کشش کوشش
tugs
کشش کوشش
diligence
کوشش پیوسته
diligency
کوشش پیوسته
to make an effort
کوشش کردن
labored
زحمت کوشش
strain
کوشش درد سخت
strain
کوشش زیاد کردن
when it came to a push
چون هنگام کوشش
agonistic
پهلوانی کوشش امیز
pegs
کوشش کردن درجه
peg
کوشش کردن درجه
utmost
منتهای کوشش حداکثر
painstacking
زحمت سعی و کوشش
unsought
کوشش نشده ناخواسته
strains
کوشش زیاد کردن
tugger
کسیکه کوشش وتقلامیکند
try and came
کوشش کنید که بیائید
strains
کوشش درد سخت
to run one's head aginst a w
کوشش بیفایده کردن
to break butterfly on wheel
کوشش بیهوده کردن
hands down
بدون کوشش بسهولت
henpeck
کوشش درمداخلات جزئی
to endeavor after anything
در پی چیزی کوشش کردن
to milk the ram
کوشش بیهوده کردن
to beat the air
کوشش بیهوده کردن
to f. a dead horse
کوشش بی فایده کردن
to pull at a pipe
با کوشش اب از لولهای کشیدن
fizzle
کوشش مذبوحانه شکست
the utmost limits
دورترین منتهای کوشش
work in
با فعالیت و کوشش راه بازکردن
to guess at a riddle
کوشش درحل معمایی کردن
crawling
کوشش بازیگر در بردن توپ
trial and error learning
یادگیری از راه کوشش و خطا
to lavisheffort
زیاد تلاش یا کوشش کردن
let us make a p for home
کوشش کنیم زودبخانه برسیم
to stain every nervers
منتهای کوشش خود را کردن
to plough the sand
کوشش بیهوده یا بی فایده کردن
i did my best
منتهای کوشش خود را کردم
he did his utmost
نهایت کوشش را بعمل اوردن
to plough sands
کوشش بیهوده یا بی فایده کردن
to strain every nerve
منتهای کوشش را بعمل اوردن
conation
کوشش بدون هدف معین
to exhaust one's efforts
منتهای کوشش را بعمل اوردن
to affect something
[cultivate for effect]
کوشش کردن برای به نتیجه ای رسیدن
to graps at anything
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
to slog one's guts out
<idiom>
با کوشش سخت کار کردن
[اصطلاح]
within reach of gunshot
کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
to relax one's grasp
در کوشش خود سست شدن شل دادن
to cultivate good manners
کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
i did my very best
منتهای کوشش خود را بعمل اوردم
to have a run for one's money
از هزینه یا کوشش خود بهرهای بردن
symbol table
جدول نمادها جدول نمادی
spurt
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurted
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
fence off
کوشش برای کسب مقام نخست شمشیربازی
spurting
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
to strain
کوشش سخت کردن
[برای رسیدن به هدف]
spurts
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
paradise rug
طرح درختی باغ و گل
[در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
one's light s
نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
to do ones endeavour
کوشش خودرابعمل اوردن وفیفه خودرا انجام دادن
Murghi rugs
فرش های مرغی
[این طرح در فرش های جنوب ایران بیشتر دیده شده و نمادی از مرغ یا خروس را بصورت شکل هندسی نشان می دهد.]
puncher
مشتزنی که بیشتر کوشش درزدن ضربه دارد تا سرعت ومهارت
unearned increment
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned icremrnt
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
to catch at something
برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
quick kick
کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
cumulative error
خطای کل
foot fault
خطای پا
inheritated error
خطای موروثی
inherent error
خطای ذاتی
transit error
خطای عبور
transient error
خطای گذرا
individual foul
خطای شخصی
instrumental error
خطای دستگاه
transmission error
خطای مخابره
truncation error
خطای برشی
logical error
خطای منطقی
logic error
خطای منطقی
line transmission error
خطای انتقال
line generated error
خطای انتقال
undetected error
خطای نایافته
twentyfour second violation
خطای 42 ثانیه
truncation error
خطای برش
intermittent error
خطای متناوب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com