Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (5 milliseconds)
English
Persian
Passover
گذشتن از پشت موج سواردیگر
Other Matches
pass under
رد شدن از جلو موج سواردیگر
crosses
گذشتن
crosser
گذشتن
cross
گذشتن
bypassed
گذشتن
elapsing
گذشتن
elapses
گذشتن
elapse
گذشتن
pass on
در گذشتن
to blow over
گذشتن
forbears
گذشتن از
crossest
گذشتن
interpenetrate
از هم گذشتن
traversing
گذشتن از
traverses
گذشتن از
traversed
گذشتن از
traverse
گذشتن از
bypassing
گذشتن
bypasses
گذشتن
get through
گذشتن از
bypass
گذشتن
go by
گذشتن
go over
گذشتن
intercross
از هم گذشتن
blow over
گذشتن
forbear
گذشتن از
to go by
گذشتن
pass
گذشتن
to pass on
گذشتن
to run on
گذشتن
traffics
گذشتن
trafficking
گذشتن
trafficked
گذشتن
traffic
گذشتن
passed
گذشتن
to pass a way
گذشتن
overpasses
گذشتن از
overpass
گذشتن از
passes
گذشتن
to pass off
برگذارشدن گذشتن
overgo
رسیدن به گذشتن
overslaugh
نادیده گذشتن
traject
از مسیربخصوصی گذشتن
to go over
گذشتن گذرکردن
overrode
سواره گذشتن از
override
سواره گذشتن از
overridden
سواره گذشتن از
fleet
بسرعت گذشتن
fleets
بسرعت گذشتن
filrate
از صافی گذشتن
sweep
بسرعت گذشتن از
overdue
گذشتن موعد
overrides
سواره گذشتن از
to go to
رعایت کردن گذشتن از
to go through
رسیدگی کردن گذشتن از
go
گذشتن عبور کردن
exceed the deadline
گذشتن از مهلت مقرر
to slice the air
هواراشکافتن وازان گذشتن
to rush a stream
از نهری تند گذشتن
goes
گذشتن عبور کردن
get over
ازروی چیزی گذشتن
lapseof centuries
مروریا گذشتن قرنها
overleap
جستن از روی نادیده گذشتن از
brushes
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brush
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
to put somebody in a backwater
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
toll thorough
وجهی که بابت گذشتن ازمعابر عمومی یا شاهراههاپرداخت میشود
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
reeve
ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
pass shooting
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
after bottom center
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
after top center
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
bye
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
carries
گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carried
گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carrying
گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carry
گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
reversion
هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com