Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
tourbillion
گرداب اتش بازی گردبادی
tourbillon
گرداب اتش بازی گردبادی
Other Matches
vortices
گردبادی
tornadic
گردبادی
awhirl
گردبادی
vortexes
گردبادی
vortex
گردبادی
vorticose
گردبادی
eddies
گرداب
eddying
گرداب
gourds
گرداب
gourd
گرداب
whirlpools
گرداب
whirlpool
گرداب
gulf
گرداب
gulfs
گرداب
vortexes
گرداب
whirling
گرداب
eddied
گرداب
whirled
گرداب
whirl
گرداب
vortices
گرداب
vortex
گرداب
rip
گرداب
gulfy
پر گرداب
rips
گرداب
eddy
گرداب
whirls
گرداب
ripped
گرداب
eddies
گرداب کوچک
rips
گرداب دریایی
sea purse
گرداب دریا
free vortex
گرداب ازاد
ripped
گرداب دریایی
eddied
گرداب کوچک
waterspout
ناودان گرداب
seapuss
گرداب دریا
eddy
گرداب کوچک
rip
گرداب دریایی
swirls
گرداب متحرک
waterspouts
ناودان گرداب
swirl
گرداب متحرک
swirled
گرداب متحرک
swirling
گرداب متحرک
eddying
گرداب کوچک
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
maelstrom
طوفان یا گرداب شدید
tide rips
گرداب جذر و مدی دریا
wind spout
لوله ابی که ازفرود امدن ... گرداب تشکیل میشود
scylla
صخرهای در ساحل ایتالیاروبروی گرداب معروف به "شاریبدیس " در سیسیل
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest)
<idiom>
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the score
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
action
بازی
gaming
بازی
actions
بازی
openness
بازی
falconine
بازی
dibasic
دو بازی
hopscotch
بازی لی لی
game
بازی
sportiveŠetc
بازی کن
watermanship
اب بازی
grey hound
سگ بازی
solitaire
تک بازی
solitaires
تک بازی
patulousness
بازی
clearance
بازی
home
بازی
homes
بازی
partie
بازی
play
بازی
plays
بازی
plain dealing
بازی
played
بازی
playing
بازی
basics
بازی
basic
بازی
fun
بازی
slackness
بازی
hustling
بازی هشیارانه
play-act
بازی کردن
rink
یخ بازی کردن
twiddle
بازی کردن
chuck farthing
بازی شیریاخط
cats cradle
نخ بازی سرانگشت
rinks
یخ بازی کردن
cock fighting
خروس بازی
closed game
بازی بسته
rinks
میدان یخ بازی
centre game
بازی مرکزی
hustles
بازی هشیارانه
rink
میدان یخ بازی
football
بازی فوتبال
sand lot
بازی غیررسمی
footballs
بازی فوتبال
cog
حقه بازی
play-acted
بازی کردن
skates
بازی تهاجمی
hustle
بازی هشیارانه
charlatanism
چاچول بازی
play-acting
بازی کردن
play-acting
تو بازی رفتن
play-acts
بازی کردن
play-acted
تو بازی رفتن
play-acts
تو بازی رفتن
charlatanism
زبان بازی
charlatanry
زبان بازی
hustled
بازی هشیارانه
play-act
تو بازی رفتن
choose up game
بازی غیررسمی
cogs
حقه بازی
field of play
زمین بازی
skiing
اسکی بازی
toys
بازی کردن
stanzas
بخشی از بازی
sheep's eyes
نظر بازی
double dealing
حقه بازی
doll play
عروسک بازی
shell game
گردو بازی
stanza
بخشی از بازی
dibs
بازی نرد
power games
بازی قدرتی
toys
اسباب بازی
toy
بازی کردن
favoritism
پارتی بازی
skated
بازی تهاجمی
video game
بازی دیدنی
skate
بازی تهاجمی
half back
میان بازی کن
badminton
بازی بدمینتون
video games
بازی دیدنی
sharp practice
حقه بازی
play on words
<idiom>
بازی با کلمات
toy
اسباب بازی
dib
تیله بازی
power game
بازی قدرتی
conjury
شعبده بازی
paraphrase
بازی با الفاظ
paraphrased
بازی با الفاظ
hawking
قوش بازی
cages
بازی بسکتبال
the social evil
جنده بازی
swordplay
فن شمشیر بازی
paraphrases
بازی با الفاظ
paraphrasing
بازی با الفاظ
computer game
بازی کامپیوتری
cage
بازی بسکتبال
rugby
بازی رگبی
dib
قاپ بازی
to keep score
بازی رانگاهداشتن
to make a goal
یک بازی بردن
dangerous play
بازی خطرناک
factionalism
فرقه بازی
cunningly
به حیله بازی
miscast
بد بازی کردن
three knights' game
بازی سه اسب
crampet game
بازی شطرنج
speculation
سفته بازی
To be acting. To put it on .
رل بازی کردن
party politics
حزب بازی
bandying
چوگان بازی کچ
plaything
اسباب بازی
playthings
اسباب بازی
fencing
ششمشیر بازی
achate
مهرهء بازی
surf riding
موج بازی
basketball
بازی بسکتبال
doubled up
بازی دوبل
swordsmanship
شمشیر بازی
skating
اسکیت بازی
acrobacy
بند بازی
acrobatism
ریسمان بازی
bandy
چوگان بازی کچ
bandies
چوگان بازی کچ
bandied
چوگان بازی کچ
stoppage of the game
توقف بازی
trapze
بند بازی
agiotage
سفته بازی
wargaming
بازی جنگ
actuble
بازی کردن
active sodomy
بچه بازی
paperwork
کاغذ بازی
firework
آتش بازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com