Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
combination grasp
گرفتن معمولی و برعکس
Other Matches
ordinary grasp
گرفتن میله معمولی
hold
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holds
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
aircraft arresting hook
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
contrariwise
برعکس
on the contrary
برعکس
vice versa
برعکس
vice versa
<adv.>
برعکس
to the contrary
برعکس ان
per contra
برعکس
unlike
غیر برعکس
quotes
کامای برعکس
quoted
کامای برعکس
inverse
برعکس مقابل
quote
کامای برعکس
unfavorable
برعکس زشت
overhand
رویهم برعکس
come full circle
<idiom>
کاملا برعکس
quoted
دوتای کامای برعکس
quotes
دوتای کامای برعکس
instead of vice versa
بجای برعکس این
quote
دوتای کامای برعکس
moom dollyo bandea dollyo chagi
ضربه پا برعکس دورانی
instead of the other way around
بجای برعکس این
backwater
برعکس پارو زدن
backwaters
برعکس پارو زدن
On the contrary , he is very honest.
برعکس خیلی هم درستکار است
quotes
علامت نقل قول یا کامای برعکس
quoted
علامت نقل قول یا کامای برعکس
quote
علامت نقل قول یا کامای برعکس
sex changer
وسیله مبدل اتصال نری به مادگی و برعکس
gender changer
وسیله تغییر اتصال مادگی به نری و برعکس
electronic
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
inverter
وسیلهای که جریان متناوب را به مستقیم با برعکس تبدیل میکند
D type connector
اتصالی که شبیه حرف D است . که مانع از نصب برعکس میشود
polarized
اتصال لبه که یک سوراخ یا کلید دارد که مانع از نصب آن به صورت برعکس میشود
not stage
مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
collimate
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
quotation marks
کاماس برعکس , که در ابتدا و انتهای متن چاپ گرفتنی ایجاد میشود تا مشخس شود از منبع دیگر جدا شده است
conventional
معمولی
longhand
خط معمولی
run-of-the-mill
<idiom>
معمولی
routine
معمولی
routinely
معمولی
routines
معمولی
ordinary
معمولی
open cheque
چک معمولی
normal
معمولی
standard
معمولی
ferial
معمولی
faceless
معمولی
copybook
معمولی
wonted
معمولی
light water
اب معمولی
usu
معمولی
received
معمولی
standards
معمولی
commonest
معمولی متعارفی
common link
حلقه معمولی
single precision
با دقت معمولی
common
معمولی متعارفی
complemented
تعارفات معمولی
commoners
معمولی متعارفی
complements
تعارفات معمولی
general
کلی معمولی
complement
تعارفات معمولی
complementing
تعارفات معمولی
standards
طبیعی یا معمولی
irregular
غیر معمولی
workaday
معمولی عادی
rock brake
بسفایج معمولی
rudas
پست معمولی
civil time
ساعت معمولی
generals
معمولی و نه مخصوص
ornery
عادی معمولی
general
معمولی و نه مخصوص
ap seogi
ایستادن معمولی
piper nigrum
فلفل معمولی
standard bar
میله معمولی
banal
مبتذل معمولی
commonplace
معمولی مبتذل
ranko
سرباز معمولی
the a merchant
سوداگر معمولی
undress
جامه معمولی
undresses
جامه معمولی
undressing
جامه معمولی
wrought iron
اهن معمولی
ambient
پس زمینه معمولی
mulberries
توت معمولی
mulberry
توت معمولی
American bond
آجرچینی معمولی
plain concrete
بتن معمولی
generals
کلی معمولی
standard brick
اجر معمولی
standard gauge
اندازه معمولی
procedure message
پیام معمولی
standard trench
سنگر معمولی
street virus
ویروس معمولی
common whipping
بست معمولی
everyday
معمولی مبتذل
normal
عادی معمولی
normal interval
فاصله معمولی صف
ordinal type
نوع معمولی
general cargo
کالای معمولی
white mulatto
توت معمولی
onery
عادی معمولی
ethyl alcohol
الکل معمولی
man in the street
فرد معمولی
charge hand
کارگر معمولی
mass concrete
بتن معمولی
mean
پست معمولی
meaner
پست معمولی
meanest
پست معمولی
medium lampholder
سرپیچ معمولی
normal permeability
نفوذپذیری معمولی
nonstandard
غیر معمولی
normal good
کالای معمولی
typical
<adj.>
بافت معمولی
standard
طبیعی یا معمولی
hepatica
غافث معمولی
ordinary clay
خاک رس معمولی
ornary
عادی معمولی
standard motor
موتور معمولی
ordinary share
سهام معمولی
unselected clay
خاک رس معمولی
ethanol
الکل معمولی
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
standard lamp holder
سرپیچ معمولی لامپ
meadow mushroom
قارچ خوراکی معمولی
admedium lampholder
سرپیچ بزرگتر از معمولی
fencing measure
فاصله معمولی دو شمشیرباز
milkwort
پلی گالای معمولی
common stock
سهام معمولی شرکت
normal charge
خرج معمولی توپ
normal magnetization curve
خم مغناطیس پذیری معمولی
in normal situations on public roads
در ترافیک معمولی خیابان
well worn
پیش پا افتاده معمولی
regular weave
[plain]
بافت معمولی و ساده
conventional forces
نیروهای رزمی معمولی
light hydrogen
هیدروژن سبک یا معمولی
stand
سطح معمولی اب دریا
walks
گام معمولی اسب
conventional milling machine
دستگاه فرز معمولی
joiner door
درب معمولی ناو
martlet
پرستوی معمولی اروپایی
undersized
کوچکتر ازاندازه معمولی
well-worn
پیش پا افتاده معمولی
standard size whole brick
اجر فشاری معمولی
standard rain gage
باران سنج معمولی
week day
روز معمولی هفته
stake driver
بوتیمار معمولی امریکایی
normal sulphation of battery
سولفاتی شدن معمولی
walk
گام معمولی اسب
head cold
سرماخوردگی معمولی زکام
walked
گام معمولی اسب
route
راه جریان معمولی
routes
راه جریان معمولی
conventional
جنگ افزارهای معمولی
outre
خارج از حدود معمولی
bracket
حالت معمولی کروشه
l antenna
انتن معمولی رادیو
chamomile
بابونه معمولی یامعطر
inverted l antenna
انتن معمولی رادیو
normalises
بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalised
بصورت عادی و معمولی دراوردن
ordinary
پیام معمولی از نظر ارجحیت
guttersnipe
نوک دراز یا پاشله معمولی
ordinary least square method
روش حداقل مربعات معمولی
ordinary differential equation
[ODE]
معادله دیفرانسیل معمولی
[ریاضی]
horseweed
خزه معمولی امریکای شمالی
It was the usual scene.
صحنه
[موقعیت]
معمولی بود.
conventional take off and landing
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
normalising
بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalize
بصورت عادی و معمولی دراوردن
fair wear and tear
خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
normalizes
بصورت عادی و معمولی دراوردن
deffered maintenance
تعمیر ونگهداری غیر معمولی
reversion
برعکس کردن وارونه کردن
interface
مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interfaces
مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
air hardening
سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
standard egg section
مقطع تخم مرغی شکل معمولی
it is of a normal size
دارای اندازه عادی یا معمولی است
snail mail
اصط لاح عامیه به پست معمولی
service ceiling
سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما
entremets
غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
I'd like a shampoo for normal hair.
من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
preparing
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepares
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
half
حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
prepare
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
Can't you just say hello like a normal person?
نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com