Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 191 (2 milliseconds)
English	Persian
evasible	گریز زدنی
Other Matches
percussive	زدنی
maces	گول زدنی
addible	جمع زدنی
evasible	طفره زدنی
mace	گول زدنی
perturbable	برهم زدنی
pulsatile instruments	ادوات ضربی یا زدنی
bunting	روش ضربه زدنی که توپ اهسته می غلتد
clean the bases	ضربه زدنی که بازیگران درپایگاهها را به پایگاه اصلی می رساند
desertion	گریز
metabasis	گریز
abscondence	گریز
digression	گریز
jink	گریز
scampers	گریز
loop hole	گریز
leg bail	گریز
leakage	گریز
leakages	گریز
scamper	گریز
scampered	گریز
scampering	گریز
chevy	گریز
scuttle	گریز
scuttled	گریز
scuttles	گریز
elusion	گریز
scuttling	گریز
truancy	گریز
evasion	گریز
escapement	گریز
evasions	گریز
get away	گریز
aposteophe	گریز
allusion	گریز
ineluctable	نا گریز
fly-by-night	شب گریز
loop	گریز
allusions	گریز
elopements	گریز
elopement	گریز
flight	گریز
lubricious	گریز پا
escapes	گریز
subterfuges	گریز
subterfuge	گریز
misogynists	زن گریز
misogynist	زن گریز
escape	گریز
side step	گریز
escaped	گریز
escaping	گریز
escapes	گریز فرار
escaping	گریز فرار
guys	فرار گریز
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	گریز از مرکزی
centrifugal	گریز از مرکز
apostrophize	گریز زدن
contrifuge	گریز از مرکز
misogynous	متنفر از زن زن گریز
negative movement reflex	بازتاب گریز
parthian shaft or shot	تیرهنگام گریز
parthian shaft or shot	جنگ و گریز
prison breaker	زندان گریز
to give leg	گریز زدن
to put by	گریز زدن
to run off	گریز زدن
escapist	گریز گرای
escapist	گریز گرایانه
escapists	گریز گرای
escapists	گریز گرایانه
Luddite	پیشرفت گریز
ineludible	گریز ناپذیر
loup	گریز خیززدن
corticofugal	قشر گریز
dodage	گریز با توپ
eludible	قابل گریز
esc	کاراکتر گریز
escape character	کاراکتر گریز
escape charaoter	دخشه گریز
escape clause	شرط گریز
escape code	رمز گریز
escape convention	قرارداد گریز
escape velocity	سرعت گریز
fugue reaction	واکنش گریز
glycophyte	نمک گریز
velocity of escape	سرعت گریز
Luddites	پیشرفت گریز
drives	گریز پا به توپ
centrifuge	مرکز گریز
centrifuges	مرکز گریز
unsocial	مردم گریز
misanthrope	مردم گریز
misanthrope	انسان گریز
misanthropes	مردم گریز
misanthropes	انسان گریز
evaded	گریز از دشمن
hit and run	جنگ و گریز
hit-and-run	جنگ و گریز
running fight	جنگ و گریز
evade	گریز از دشمن
getaway	گریز فرار
getaways	گریز فرار
drive	گریز پا به توپ
evades	گریز از دشمن
evasions	گریز زنی
flight	عزیمت گریز
evasion	گریز زنی
dodges	گریز زدن
escape	گریز فرار
dodge	گریز زدن
dodged	گریز زدن
loophole	راه گریز
loopholes	راه گریز
guy	فرار گریز
dodging	گریز زدن
loss	گریز سقوط
evading	گریز از دشمن
inescapable	گریز نا پذیر
escaped	گریز فرار
unsociable	مردم گریز
stand-offs	سرد گریز کردن
lyophobic colloid	کلویید حلال گریز
glycophyte	گیاه نمک گریز
eccentricities	گریز از مرکز غرابت
eccentricities	گریز یا خروج از مرکز
car chase	تعقیبو گریز با اتومبیل
song and dance	توضیح گریز آمیز
centrifugal force	نیروی گریز از مرکز
centrifugal force	نیروی مرکز گریز
ultracentrifuge	فرا مرکز گریز
to play the truant	ازاموزشگاه گریز زدن
eccentricity	گریز از مرکز غرابت
eccentricity	گریز یا خروج از مرکز
circle dodge	گریز از حریف در مسیرمنحنی
evading	گریز زدن از ازسربازکردن
stand-off	سرد گریز کردن
evade	گریز زدن از ازسربازکردن
evaded	گریز زدن از ازسربازکردن
contrifugal force	نیروی گریز از مرکز
centrifugation	قوه گریز از مرکز
eccentric disc	صفحه گریز از مرکز
eccentric cam	بادامک گریز از مرکز
evades	گریز زدن از ازسربازکردن
stand off	سرد گریز کردن
escapes	جان بدربردن گریز
escaping	جان بدربردن گریز
escaped	جان بدربردن گریز
escape	جان بدربردن گریز
centrifugal acceleration	شتاب گریز از مرکز
centrifugal lubrication	روغنکاری گریز از مرکز
data link escape	گریز اتصال دادهای
conditioned escape response	پاسخ گریز شرطی
centrifugal pump	تلمبه مرکز گریز
centrifugal pump	پمپ گریز از مرکز
trompement	گریز شمشیرباز از ضربه حریف
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
blower	نوعی کمپرسور گریز از مرکز
leeway	عقب افتادگی راه گریز
evasion and scape	گریز و فراراز دست دشمن
evadingly	گریز زنان بابهانه یاحیله
deropement	مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
truants	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
centrifugal starting switch	سوئیچ راه اندازی گریز ازمرکز
truant	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
to chicken out of something	گریز زدن از چیزی [اصطلاح روزمره]
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
submarine	مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarines	مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
cutbacks	بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
cutback	بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
moonlight fliting	گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
standstill	در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
vortex separation	جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
leapfrog	گریز زدن گره گره حرکت کردن
leapfrogged	گریز زدن گره گره حرکت کردن
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
leapfrogs	گریز زدن گره گره حرکت کردن
leapfrogging	گریز زدن گره گره حرکت کردن
photophobe	رشد کننده در نور کم نور گریز
photophobic	رشد کننده در نور کم نور گریز
moment	ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments	ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
evasions	اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion	اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com