English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 263 (41 milliseconds)
English Persian
dibble گود کردن زمین
dig , in گود کردن زمین
to dig out گود کردن زمین
Search result with all words
lap یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
ground زمین کردن
hovering پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
fumble از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbles از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
clip سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clipped سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clippings سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
reclaim نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaimed نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaiming نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaims نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
paralyse زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysed زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyses زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysing زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzed زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzes زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzing زمین گیر کردن خنثی کردن
grub زمین کندن جستجو کردن
grubbed زمین کندن جستجو کردن
grubs زمین کندن جستجو کردن
grounding زمین کردن
harrow باچنگک زمین را صاف کردن
harrow صاف کردن زمین
harrows باچنگک زمین را صاف کردن
harrows صاف کردن زمین
search مراقبت کردن از زمین
search کاوش کردن زمین
searched مراقبت کردن از زمین
searched کاوش کردن زمین
searches مراقبت کردن از زمین
searches کاوش کردن زمین
searchingly مراقبت کردن از زمین
searchingly کاوش کردن زمین
bedraggle روی زمین کشیدن و چرک کردن
bow line نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
descentheight ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
geodesy مساحی کردن زمین
geologize ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
geologize مطالعه علم زمین شناسی کردن
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
neutral earth زمین کردن نقطه صفر
peg out کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
peneplain فرسوده کردن زمین
peneplane فرسوده کردن زمین
photo imagery عکس برداری کردن از زمین
protective earthing زمین کردن حفافتی
reventment روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
send in وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
soil improvement بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
terrain spotting دیدبانی کردن زمین
terrain spotting تجسس کردن زمین
to clear land زمین راصاف کردن
to till the soil زمین را کشت کردن
to work the land زمین را زراعت کردن
to cultivate land زمین را کشت کردن
Other Matches
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
floors کف زمین
globes زمین
grass roots کف زمین
land n زمین
ground زمین
aerospace جو زمین
ground : زمین
globe زمین
earthing زمین
grazed زمین
geodetically زمین
ground surface کف زمین
acre زمین
grazes زمین
terrain زمین
ground کف زمین
tellus زمین
domains زمین
soiling زمین
soils زمین
rooter زمین کن
soil زمین
lackland بی زمین
land زمین
domain زمین
floored کف زمین
field زمین
cinder tracks زمین دو
ground line خط زمین
cinder track زمین دو
norland زمین
earths زمین
this earthly round زمین
floor کف زمین
fields زمین
earth زمین
acres زمین
ground [British] [floor] کف زمین
fielded زمین
extra terrestrial زمین
floor کف زمین
real estate زمین
graze زمین
geoisotherm همدمای زمین
earth excavating حفاری زمین
banquette زمین بلند
geotherm همدمای زمین
banquet زمین بلند
grounding ایجاد زمین
to stamp [your foot] پا به زمین کوبیدن
abuttal زمین مجاور
geological زمین شناختی
table land زمین هموار
ground cushion بالشتک زمین
geological زمین شناسی
low land زمین پست
low land پستی زمین
real estate معاملات زمین
earthquake زمین لرزه
geolatry زمین پرستی
gore زمین سه گوش
subbasement زیر زمین
orient مشرق زمین
savannas زمین هموار
losse earth زمین خوره
quick ground زمین سست
isogeotherm همدمای زمین
landslide واریز زمین
ground level تراز زمین
border land زمین مرزی
ground level سطح زمین
abuttals زمین سرحدی
real estate خرید زمین
loose ground زمین سست
west مغرب زمین
savannahs زمین هموار
geoid زمین دیسه
basements زیر زمین
terrain زمین ناحیه
terrain عوارض زمین
above the earth بالای زمین
uplands زمین بلند
above the earth در روی زمین
orienting مشرق زمین
level land زمین مسطح
terrain نوع زمین
blocked قطعه زمین
upland زمین بلند
rear court انتهای زمین
orients مشرق زمین
blocks قطعه زمین
difficult terrain زمین دو عارضه
basement زیر زمین
terrain زمین عملیات
uplands زمین کوهستانی
geodesy زمین سنجی
geology زمین شناسی
plateau زمین مسطح
sidelining خط کنار زمین
sidelines خط کنار زمین
to send to grass زمین زدن
upland زمین کوهستانی
sidelined خط کنار زمین
levelling rod زمین پیمایی
sideline خط کنار زمین
geoid زمین وار
geochemistry زمین شیمی
block قطعه زمین
landward بسوی زمین
plateaux زمین مسطح
palsy زمین گیری
terrestrial زمین خاکی
predial or prae وابسته به زمین
plateaus زمین مسطح
subgrade زمین پی راه
banquette زمین بلند
stamp one's foot پا به زمین زدن
end زمین حریف
slum زمین زیربنا
slums زمین زیربنا
public d. زمین خالصه
public domain زمین خالصه
ended زمین حریف
lared of the covenant زمین موعود
ends زمین حریف
soil creep زمین خزه
soil species نوع زمین
landed a ملک زمین
soil strain فشار زمین
land tax مالیات بر زمین
to kiss the ground زمین بوسیدن
auger زمین سوراخ کن
territory زمین ملک
earths سطح زمین
earths کره زمین
site building زمین زیربنا
site building زمین ساختمانی
earths سکنه زمین
earths اتصال به زمین
badland زمین لم یزرع
bad soil زمین سست
earths سیم زمین
pronely روبه زمین
field of play زمین بازی
connection اتصال زمین
protective earthing زمین محافظ
feature line خط عوارض زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com