English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
eye گوشوارهای سوراخ سوزن
eyeing گوشوارهای سوراخ سوزن
eyes گوشوارهای سوراخ سوزن
eying گوشوارهای سوراخ سوزن
Other Matches
acupunctuate با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
the eye of the needle سوراخ سوزن
eye دهانه سوراخ سوزن
eyeing دهانه سوراخ سوزن
eyes دهانه سوراخ سوزن
eying دهانه سوراخ سوزن
reeve ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
to prick at something بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
eye bolt پیچ گوشوارهای
cherry bob گیلاس گوشوارهای
needle point سر سوزن سوزن دوزی
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
centred سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
to pink out leather چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
dilly bag کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
sight سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
perforation عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
sights سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
fenestration چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
cancellate سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
thirl سوراخ سوراخ کردن دریدن
pinkest سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
foraminate ثقبه دار سوراخ سوراخ
pink سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
gruyere cheese پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
millepore مرجان سوراخ سوراخ
grids دریچه سوراخ سوراخ
cancellous سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellate سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellated سوراخ سوراخ اسفنجی
grid دریچه سوراخ سوراخ
riddles سوراخ سوراخ کردن
riddle سوراخ سوراخ کردن
swage block قالب سوراخ سوراخ
needled سوزن
stilus سوزن
needleful یک سوزن نخ
needling سوزن
switch point سوزن
needles سوزن
styli سوزن
bard سوزن
bards سوزن
styluses سوزن
needle سوزن
stylus سوزن
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
injects سوزن زدن
needle سوزن پیکاپ
needles سوزن پیکاپ
firing pin سوزن اتش
whisker سوزن بلور
sew سوزن کاری
needled سوزن پیکاپ
injected سوزن زدن
injecting سوزن زدن
inject سوزن زدن
needling سوزن پیکاپ
firing pin سوزن ماشه
needle point نوک سوزن
staple سوزن منگنه
pointsman سوزن بان
housewife سوزن دان
housewives سوزن دان
switches سوزن دوراهی
sailmaker's needle سوزن چادردوزی
switched سوزن دوراهی
switch سوزن دوراهی
packing needle سوزن جوالدوزی
core nail سوزن هسته
touch needle سوزن محک
pinning ورودی با سه سوزن
darning neddle سوزن رفوگری
aciform بشکل سوزن
pricking خراش سوزن
work basket سبد سوزن و نخ
work baskets سبد سوزن و نخ
pinned ورودی با سه سوزن
catwhisker سوزن بلور
drilling pipe سوزن حفاری
pin ورودی با سه سوزن
prick خراش سوزن
vga - سوزن یا پورت
belonephebia سوزن هراسی
pricks خراش سوزن
darning needle سوزن رفوگری
test point سوزن ازمایشی
acicular سوزن وار
aciculate سوزن وار
pricked خراش سوزن
gas inlet valve needle سوزن شیرورودی بنزین
needles سوزن دوزی کردن
vaccine point سوزن ابله کوبی
firing pin سوزن قفل اتش
needlework کار سوزن دوزی
needling با سوزن تزریق کردن
needling سوزن دوزی کردن
needle lace کار سوزن دوزی
A sharp knife (pin , needle) چاقو (سوزن ) تیر
needled سوزن دوزی کردن
needled با سوزن تزریق کردن
needle test of vicat ازمایش با سوزن ویکا
drop on سوزن دوراهی خط اهن
needle book سوزن دان کتابی
gates سوزن اتصال به یک FET
dog spike سوزن نوک گیر
gate سوزن اتصال به یک FET
needles با سوزن تزریق کردن
needle با سوزن تزریق کردن
needle سوزن دوزی کردن
hypo سوزن تزریق زیر جلدی
palm and needle کفه چرمی ملوانی و سوزن
switchman سوزن بان راه اهن
needled سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needles سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needle سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
firing pin سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
needling سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
tone arm الت سوزن نگهدار گرامافون
There is no room to throw a needle . <proverb> جاى سوزن انداختن نیست .
prickling احساس سوزن سوزنی یا تیغ تیغی
jacks ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
hyodermic needle سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
hypodermic سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
needleful نخی که یکبار درته سوزن میکنند
etui جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
jack ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
hypodermics سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
acupuncture روش چینی بی حس سازی بوسیلهء فروکردن سوزن در بدن
center fire اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
needle work سوزن دوزی [برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
staple سوزن [حرف ] یو شکل [برای محکم کردن سیمی به دیوار]
embriodery [آراستن و زینت دادن زمینه فرش به کمک سوزن کاری و گلدوزی]
pinout شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
sockets سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
socket [سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
isoclinal line خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
needle سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needled سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needling سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needles سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
isoclinic line خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
pin قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinned قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinning قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
drill extractor التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
DB connector اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
fancy work سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
borehole سوراخ
cribriform سوراخ سوراخ
leaked سوراخ
leak سوراخ
leaks سوراخ
boreholes سوراخ
waterholes سوراخ
waterhole سوراخ
columbarium سوراخ
opening سوراخ
pecker سوراخ کن
eyelets سوراخ
taphole سوراخ
thirl سوراخ
edge perforated لب سوراخ
overtures سوراخ
tap سوراخ
tapped سوراخ
tapping سوراخ
eyelet سوراخ
drill hole سوراخ
loop سوراخ
looped سوراخ
loops سوراخ
overture سوراخ
broacher سوراخ کن
boring سوراخ
orifices سوراخ
meshing سوراخ
meshes سوراخ
mesh سوراخ
broaching سوراخ کن
broaches سوراخ کن
broached سوراخ کن
broach سوراخ کن
laces پر از سوراخ
awl سوراخ کن
alveolar سوراخ سوراخ
openings سوراخ
abroach سوراخ
puncturing سوراخ
punctures سوراخ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com