Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
administrative command
یکان اداری
Search result with all words
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
Other Matches
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
bureaucreacy
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
administrative wheeled vehicle fleet
کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
bureaucrasy
حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracies
تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracy
تاسیسات اداری حکومت اداری
zeroed out
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
tenants
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
visit of courtesy
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
force augmentation
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
parent
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
subactivity
یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
line replacement
یکان تعویض کننده یکان جبهه
designation
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designations
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
detail
شرح مفصل یکان بقیه یکان
detailing
شرح مفصل یکان بقیه یکان
combat arms
یکان رزمی یکان درگیر در رزم
tactical element
یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
workday
ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays
ایام کار اداری ساعات کار اداری
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
command information program
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
aeromedical unit
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
guiden
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
division slice
یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
executory
اداری
formal
اداری
bureaucrat
اداری
bureaucrats
اداری
official
اداری
administerial
اداری
administrative
اداری
departmental
اداری
administrative channels
طرق اداری
circular letter
بخشنامه اداری
office building
ساختمان اداری
administrative command
فرماندهی اداری
administrative escort
ناو اداری
paperwork
تشریفات اداری
circular letter
نامه اداری
administrative channels
مجاری اداری
management expenses
مخارج اداری
malfeasance
خطای اداری
administration building
ساختمان اداری
administration building
قسمت اداری
administrative approval
موافقتنامه اداری
administrative budget
بودجه اداری
administrative capacity
فرفیت اداری
departmentally
ازلحاظ اداری
departmental intelligence
اطلاعات اداری
business hours
ساعت اداری
administrative flight
پرواز اداری
bureaucreat
گماشته اداری
administrative services
خدمات اداری
administrative tribunal
دادگاه اداری
officially
از طریق اداری
bureaucrat
مامور اداری
officialdom
سیستم اداری
administratively
بطور اداری
bureaucrats
مامور اداری
administrative publications
نشریات اداری
administrative order
دستور اداری
administrative services
قسمتهای اداری
administrative flight
هواپیمای اداری
administrative law
قوانین اداری
unofficial
غیر اداری
administrative law
حقوق اداری
administrative march
راهپیمایی اداری
administrative movement
حرکت اداری
administrative net
شبکه اداری
office computer
کامپیوتر اداری
office hours
ساعات اداری
bureau
هیئت اداری
bureaus
هیئت اداری
service element
عنصر اداری
prefecture
حوزه اداری
prefectorial
وابسته به اداری
prefectoral
وابسته به اداری
overhead gharges
هزینه اداری
officialism
سیستم اداری
official communications
مکاتبات اداری
office work
کار اداری
red tape
فرمالیته اداری
office chair
صندلی اداری
a white collar job
کار اداری
office chair
مبل اداری
extra official
بیرون ازوفایف اداری
general administration cost
هزینه عمومی اداری
key personnels
کادر اداری اصلی
office information system
سیستم اطلاعات اداری
administrative data processing
پردازش دادههای اداری
office swivel chair
صندلی گردان اداری
service echelon
رده اداری و خدماتی
officialism
رسمیت مقررات اداری
provisional order
دستور موقت اداری
out of
[outside]
office hours
خارج از ساعات اداری
Outside office hours.
خارج از وقت اداری
deck department
قسمت اداری ناو
placeman
صاحب منصب اداری
administrative escort
ناو اسکورت اداری
administrative landing
پیاده شدن اداری
officers
مامور کارمند اداری
officer
مامور کارمند اداری
bureaucratic
وابسته به امور اداری
bureaucrasy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
red tapism
رعایت تشریفات اداری به حدافراط
formally
مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
administrative shippings
ارسال اماد به طریق اداری
ministerial
وابسته به وزیر یا کشیش اداری
administrative lead time
زمان اداری دریافت اماد
bureaucracies
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
formal
مقید به اداب ورسوم اداری
disciplinary court
دادگاه انتظامی محکمه اداری
services
قسمتهای اداری ادارات نظامی
genitourinary
وابسته به دستگاه اداری تناسلی
superstructure
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
administrative(financial,legal)process.
جریان اداری (مالی .حقوقی )
superstructures
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
administrative storage
انبار کردن به طریق اداری
bureaucrat
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrats
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
general
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
generals
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
administrative acceptees
پرسنل قبول شده از نظر اداری
administrative landing
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
administrative segregation
زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
admin
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
fiscal station
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
units
یکان
formation
یکان
singly
یکان یکان
unit
یکان
capitulary
عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
nihilism
اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
organic
یکان سازمانی
support command
یکان پشتیبانی
force basis
مبنای یکان
identification code
کدشناسایی یکان
frontalier
یکان مرزی
strangle
دورافتادن از یکان
troop basis
مبنای یکان
major command
یکان عمده
command strength
استعداد یکان
first seargeant
سرگروهبان یکان
trains
بنه یکان
trained
عقبه یکان
composite unit
یکان مختلط
trains
عقبه یکان
designator code
کد تشخیص یکان
detached unit
یکان مامورشده
mobility
تحرک یکان
distinguished unit
یکان ممتاز
divisional unit
یکان لشگری
boundaries
حدود یکان
boundary
حدود یکان
tactical command
یکان تاکتیکی
exempted station
یکان مخصوص
fire unit
یکان اتش
troop unit
یکان صنفی
single unit
یکان مستقل
single unit
یکان منفرد
separate
یکان مستقل
mixed
یکان مختلط
retraining command
یکان بازاموزی
unit structure
استخوانبندی یکان
sergeant
سرگروهبان یکان
organization chart
نمودارسازمان یکان
stragglers
دورافتاده از یکان
sergeants
سرگروهبان یکان
unit structure
سازمان یکان
paratroop
یکان چترباز
straggler
گم شده از یکان
shock troops
یکان ضربت
stragglers
گم شده از یکان
separated
یکان مستقل
separates
یکان مستقل
unit supply
تدارکات یکان
service unit
یکان خدمات
motor unit
یکان موتوری
installation type
نوع یکان
service force
یکان خدمات
intercommand
بین یکان
joint command
یکان مشترک
logistical command
یکان لجستیکی
march unit
یکان راهپیمایی
unit training
اموزش یکان
troop unit
یکان سربازدار
muster book
دفتروقایع یکان
unit train
بنه یکان
naval activity
یکان دریایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com