English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
once-over <idiom> یک نگاه سطحی به کسی انداختن
Other Matches
surficial swellings بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
gloating نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
keek باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloat نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
look at me بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
topsoil خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
glanced نگاه نگاه مختصر
glances نگاه نگاه مختصر
glance نگاه نگاه مختصر
bring down به زمین انداختن حریف انداختن شکار
jeopard بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrified بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
surface water اب سطحی
acrotic سطحی
low level سطحی
skin deep سطحی
superficial سطحی
sketchiest سطحی
shallow کم اب سطحی
sketchily سطحی
sketchy سطحی
sketchier سطحی
shallows کم اب سطحی
shallowest کم اب سطحی
shallower کم اب سطحی
superficiality سطحی
surface سطحی
surfaces سطحی
skin-deep <idiom> سطحی
shallow foundation پی سطحی
surfaced سطحی
planar سطحی
decahedral ده سطحی
epilimnion اب لایه سطحی
hexahedral مکعب شش سطحی
heptahedral هفت سطحی
horizontal curve پیچ سطحی
bounding mine مین سطحی
surfaced سطحی جلادادن
hexahedron جسم شش سطحی
impact burst ترکش سطحی
split-level چند سطحی
low level winds بادهای سطحی
dodecahedral دوازده سطحی
dodecahedron دوازده سطحی
surface tensity کشش سطحی
interfacial tension کشش سطحی
interfacial force کشش سطحی
surfaces سطحی جلادادن
surface سطحی جلادادن
blanket grouting تزریق سطحی
smattering دانش سطحی
free moisture رطوبت سطحی
area load بار سطحی
evaporation تبخیر سطحی
two level store انباره دو سطحی
trihedral سه روی سه سطحی
topdress سطحی ریختن
piers پایه و سطحی
adsorption کشش سطحی
formal logic قضاوت سطحی
extensive agriculture کشاورزی سطحی
extensive cultivation زراعت سطحی
ground swell موج سطحی
adhesion جاذبه سطحی
flesh wound زخم سطحی
adsorbent جاذب سطحی
top soil خاک سطحی
floating mine مین سطحی
adsorption جذب سطحی
pier پایه و سطحی
surface detection اکتشاف سطحی
surface contact rectifier یکسوکننده سطحی
surface targets هدفهای سطحی
surface tension کشش سطحی
surface burst ترکش سطحی
surface burning احتراق سطحی
statical moment لنگر سطحی
sorption جذب سطحی
pentahedral پنج سطحی
skin effect اثر سطحی
surface treatment اندود سطحی
surface soil خاک سطحی
surface corrosion خوردگی سطحی
surface detection راداراکتشافی سطحی
surface drains زهکشهای سطحی
surface creep خزیدن سطحی
surface dressing پوشش سطحی
surface erosion فرسایش سطحی
surface evaporation تبخیر سطحی
surface inflow اب سطحی ورودی
surface irrigation ابیاری سطحی
surface leakage نشت سطحی
surface moisture رطوبت سطحی
surface ornament تزیینات سطحی
surface outflow اب سطحی خروجی
surface reverbration برگشتهای سطحی
sheet washing فرسایش سطحی
surface treatment روکش سطحی
surface treatment اسفالت سطحی
surface charge بار سطحی
one level memory حافظه یک سطحی
superficially بطور سطحی
singe سوختگی سطحی
n level logic منطق N سطحی
polyhedral چند سطحی
multilevel چند سطحی
multi level چند سطحی
singed سوختگی سطحی
singes سوختگی سطحی
surface width عرض سطحی
suface wind باد سطحی
surface treatment عملیات سطحی
singeing سوختگی سطحی
Band-Aid چارهی سطحی و موقتی
surface integral انتگرال سطحی [ریاضی]
density of surface charge چگالی بار سطحی
crazing ترک برداری سطحی
case hardening سخت گردانی سطحی
Band-Aids چارهی سطحی و موقتی
hard surfacing سخت گردانی سطحی
singes بطور سطحی سوختن
singeing بطور سطحی سوختن
capital widening افزایش سطحی سرمایه
carburize سخت گرداندن سطحی
case harden سخت گردانی سطحی
singed بطور سطحی سوختن
surface fusion welding جوشکاری ذوبی سطحی
superficiality دانش سطحی بیمایگی
puppy love عشق سطحی و زودرس
runoff coefficient ضریب جریان سطحی
singe بطور سطحی سوختن
sciolistic دارای اطلاعات سطحی
surface decarburization کربن گیری سطحی
antisurface ضد عناصر سطحی شناوردشمن
scorches بطور سطحی سوختن
scorch بطور سطحی سوختن
hokum نمایش سطحی وبد
skimmed بطور سطحی خواندن
heptahedron جسم هفت سطحی
hard surface سخت کردن سطحی
topdress بطور سطحی پاشیدن
skims بطور سطحی خواندن
adhesion کشش سطحی دوسیدگی
adhesion کشش سطحی پیوستگی
hard face سخت کردن سطحی
skim بطور سطحی خواندن
hydrology بررسی ابهای سطحی
magnetic surface charge بار سطحی مغناطیسی
adsorb جذب سطحی کردن
adhesion force نیروی کشش سطحی
subsurface navigation ناوبری زیر سطحی
multilevel sort ترتیب چند سطحی
octahedron جسم هشت سطحی
in a perfunctory manner بطور سرسری یا سطحی
to skim ones the news به اخبارنگاهی سطحی کردن
skim sweeping پاک کردن سطحی مینها
maximum surface temperature درجه حرارت سطحی حداکثر
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
hard facing alloy الیاژ سخت گردانی سطحی
street inlet دریچه ورود فاضلاب سطحی
surface reverbration امواج برگشتی سطحی رادار
carboard architecture [مدل طراحی با سطحی صاف]
subaerial واقع در قسمت سطحی خاک
let down پایین انداختن انداختن
base surge ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
sciolism اطلاعات ومعلومات سطحی شارلاتان بازی
kitsch پر نمایش و پر لاف و گزاف ولی سطحی
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
kopfring حلقه مخصوص ترکش سطحی بمب
chireugi ضربه زدن با دست تماسی-سطحی
skimmer الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
sciolist دانشمندنما دارای اطلاعات سطحی شارلاتان
ground waves امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
wisenheimer کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
weisenheimer کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
bedrock سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
ground glass نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
generatrix نقطه یا خط یا سطحی که سبب احداث خط یا سطح یاجسمی میشود
greenwash نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
paraboloid سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
geodetical کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodeticline کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
break even point نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
leers نگاه کج
view نگاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com