Dictiornary-Farsi | I crossed out the extra expenses . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 162 (9 milliseconds)

English	Persian
I crossed out the extra expenses .	هزینه های اضافی را قلم زدم


Other Matches

extra expenses	هزینه های اضافی
extra expenses	هزینه نهایی
crossed	چلیپایی
crossed out	قلم خورده
expenses	مخارج
All the expenses.	دراین عکس خوب افتادید
criss-crossed	کج
criss-crossed	برخورد
crossed controls	بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
crossed cheque	چک بسته
crossed cheque	چک مسدود
crossed chaque	چک بسته
crossed belt	تسمه عرضی
criss-crossed	همبر کردن
criss-crossed	با ضربدر مشخص کردن
crossed reflex	بازتاب متنافر
with the legs crossed	چهارزانو
criss-crossed	پایی
criss-crossed	یکوری
criss-crossed	بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossed	دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crossed	به طور ضربدر
criss-crossed	سوتفاهم
criss-crossed	سردرگمی
criss-crossed	طرحچلیپایی
criss-crossed	چلیپایی کردن
criss-crossed	همبر
criss-crossed	امضای اشخاص بیسواد
double-crossed	دورویی کردن خیانت کردن
double-crossed	نارو زدن
It crossed my mind.	به فکرم رسید.
keep one's fingers crossed <idiom>
with the arms crossed	دست بسینه
It crossed my mind.	به نظرم رسید.
it crossed my mind	بخاطری گذشت
it crossed my mind	بنظرم رسید
star crossed	دارای ستاره نحس
star crossed	بدشانس
initial expenses	هزینه ابتدائی
initial expenses	هزینه نخستین
financial expenses	هزینههای مالی
incidental expenses	هزینههای واقعی
living expenses	هزینه زندگی
incidental expenses	مخارج اتفاقی
indirect expenses	مخارج غیرمستقیم
operating expenses	مخارج عملیاتی
the p of income to expenses	نسبت درامدبه هزینه
unforeseen expenses	هزینههای پیش بینی نشده
pocket expenses	هزینه مختصر شخصی
receipts and expenses	واردات وصادرات
receipts and expenses	جمع وخروج
preliminary expenses	هزینههای ابتدائی
preliminary expenses	هزینههای مقدماتی
out of pocket expenses	هزینه واقعی
out of pocket expenses	هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
management expenses	مخارج مدیریت
overhead expenses	به هزینه
application expenses	هزینه های درخواستنامه [درخواست کار]
management expenses	مخارج اداری
deduction of expenses	کسر مخارج [اقتصاد]
Please let me take a share in the expenses.	اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
travelling expenses	مخارج سفر
actual expenses	مخارج واقعی
overhead expenses	به خرج
business expenses	هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
all the expenses fell on him	تمام مخارج به گردن اوافتاد
To go to great expenses .	خرج زیادی را متحمل شدن
To cut down expenses .	خرج را کم کردن ( مخارج راپایین آوردن )
Inclusive of all expenses .	خرج دررفته ( بطور خالص )
crossed and uncreate cheques	چکهای بسته ونبسته
I was keeping my fingers crossed .	خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
To be crossed out ( eliminated , omitted ) .	خط خوردن
additional costs [expenses]	هزینه های اضافی
To incur some heavy expenses.	مبلغی غلتیدن (متحمل یا متضرر شدن )
To bear heavy expenses.	سرب فلز سنگین وزنی است
additional costs [expenses]	هزینه نهایی
He crossed the frontier(border-line).	ازمرز رد شد
Touch wood . Lets keep our fingers crossed . She is extremely cunning .	گوش شیطان کر (بزن بچوب )
extra-	علاوه
extra <adj.>	خاص
extra <adj.>	علاوه
extra <adj.>	اضافه
extra <adj.>	ویژه
extra-	موضوعی که زیادی است
extra	کسب امتیاز در هر فرصت بادویدن
extra	موضوعی که زیادی است
extra-	فوق العاده اضافی
extra	یدکی
extra	اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra-	زیادی
extra-	زائد
extra-	بزرگ
extra-	یدکی
extra-	خارجی
extra-	بسیار خیلی
extra-	اضافه
extra-	کسب امتیاز در هر فرصت بادویدن
extra	اضافه
extra-	اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra	بزرگ
extra	زیادی
extra	زائد
extra	فوق العاده اضافی
extra	علاوه
extra	خارجی
extra	بسیار خیلی
extra charge	هزینه فوق العاده
extra cosmical	خارج ازعالم
extra cosmical	بیرون ازگیتی
extra atmospheric	متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
to go the extra mile for someone <idiom>	[برای کسی ] کار تراشیدن [اصطلاح]
extra bed	تخت خواب اضافه
extra-group	ناهمراه گروه [پرنده شناسی]
extra tuition	تدریس خصوصی
extra cost	هزینه اضافی
We have two books extra.	دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
extra terrestrial	زمین
extra time	وقت اضافی
extra period	وقت اضافی
extra official	بیرون ازوفایف اداری
extra official	غیر رسمی
extra essential	غیرضروری
extra essential	غیراصلی
extra professional	بیرون ازپیشه یاحرفه
extra equipment	متعلقات ویژه
extra equipment	تجهیزات اضافی
extra physical	بیرون ازقواعدطبیعی
extra premium	پاداش اضافی
extra terrestrial	بیرون از
extra spectral	خارج طیفی
extra special	مخصوص
extra special	ویژه
extra special	فوق العاده
extra scientific	ماورای علم
extra regular	بیقاعده
extra regular	خارج ازقاعده
extra professional	خارج حرفهای
extra duty	وفیفه اضافی ماموریت اضافی
extra duty	خدمت اضافی
extra-curricular	فعالیت جنسی خارج از ازدواج
extra-marital	خارج از زناشویی
extra-mural	فرادانشگاهی
extra-mural	میان دانشگاهی
extra-curricular	فوق برنامه
extra-mural	فرا شهری
extra-mural	فرا -
extra-mural	فرا دیواری
extra-mural	ویژهی دانشجویان پاره وقت
extra cover	پوشش اضافی برای بل گرفتن
extra-curricular	زنا
extra cover	بازیگر بل گیر
extra current	جریان اضافی
extra legal	غیرقانونی
extra cranial	ازجمجمه بیرون
extra cranial	بیرون ازجمجمه
natives Olivenöl extra	روغن زیتون کاملا طبیعی [دسته بندی یک]
extra good time	وقت معافیت از زندان
extra good time	معافی مشروط از زندان
Do you have an extra pen to lend me?	یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
Could you put an extra bed in the room?	آیا ممکن است یک تخت اضافه در اتاق بگذارید؟
extra special flexible wire rope	طناب فولادی ویژه

I crossed out the extra expenses .

هزینه های اضافی را قلم زدم