Dictiornary-Farsi | They were stI'll talking away at midnight. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 55 (4 milliseconds)

English	Persian
They were stI'll talking away at midnight.	تا نیمه شب یک بند صحبت می کرد ند


Other Matches

midnight	دل شب تاریکی عمیق
midnight	فرمان از کنترل نزدیک به دورتغییر فرکانس بدهید دررهگیری هوایی
midnight	نصف شب
midnight	نیمه شب
midnight sun	خورشید بالای افق در نیمه شب تابستان
to burn the midnight oil	در شب ریاضت کشیدن
to burn the midnight oil	دود چراغ خوردن
burn the midnight oil <idiom>	[زحمت زیاد کشیدن]
I stayed up reading until midnight.	تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
burn the midnight oil <idiom>	تا دیر وقت درس خواندن
to burn the midnight oil	شب نشینی کردن
We talked until midnight. and then separated.	تانیمه شب صحبت کردیم وبعد از هم جداشدیم
it is of no use talking	سخن گفتن سودی ندارد
We were just talking about you.	الان داشتیم حرف تورامی زدیم
now you're talking	این شدحرف حسابی
But no one was ever talking about that!	اما هیچکس در آن مورد حرفی نزد!
talking of ...	حال که صحبت از...... بمیان امد
talking to	تنبیه
What's it [all] about? [ What are you talking about?]	موضوع چه است؟ [از چه چیزی حرف می زنی؟]
Not to know what one is talking about.	از موضوع ( مرحله )پرت بودن
he was talking at him	بدرمیگفت که دیواربشنود
he was talking about me	درخصوص من صحبت می کرد
talking	ناطق
talking-to	تنبیه
talking-to	اخطار
talking-to	نصیحت توبیخ
he kept on talking	هی حرف
he kept on talking	زد
talking-to	سرزنش رسمی
talking to	اخطار
talking to	نصیحت توبیخ
talking to	سرزنش رسمی
he kept on talking	هی سخن
he kept on talking	گفت
he kept on talking	همچنان سخن میگفت
talking	سخنگو
Please face me when I'm talking to you.	لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
Stop talking! <idiom>	ساکت باش!
The professor knows what he is talking about.	استاد ازروی اطلاع صحبت می کند
Talking of Europe ,please allow me …	حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
talking point	نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
talking book	صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
talking books	صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
sleep talking	خواب گفتاری
stock talking	سیاهه برداری از موجودی
talking computer	کامپیوتر سخنگو
talking is not permitted	سخن گفتن مجاز نیست صحبت ممنوع است
talking machine	گرامافون
talking machine	دستگاه ضبط صوت
smooth-talking	مطمئنومتقاعدکننده
She was talking to (with ) a friend .	داشت با دوستش صحبت می کرد
They were talking in Spanish .	بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
talking points	نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
Now you are talking. That makes sense.	حالااین شد یک حرف حسابی