English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (9 milliseconds)
English Persian
We have two books extra. دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
Other Matches
he took to books پرداخت به کتاب خواندن
various books کتابهای گوناگون یا مختلف
d.'s books ورق
those books are yours ان کتابها
books ثبت کردن
books دفتر
books شماره بازیگرخطاکار
books اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books رزرو کردن توقیف کردن
books درکتاب یادفترثبت کردن
those books are yours مال شما است
these books are their این کتابهامال ایشان است
our books کتابهامان
f. of books عاشق کتاب
f. of books مایل به کت اب
i had many books he had none من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
i have as many books as you هر چند
keep books دفترداری کردن
to keep books دفترداری کردن
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
many books چندین کتاب
many books کتابهای بسیار
my other books کتابهای دیگر من
our books کتابهای ما
books کتاب
books مجلد دفتر
books فصل یاقسمتی از کتاب
he took to books زدبکتاب
one for the books <idiom> چیز غیر عادی
keep books <idiom>
i have as many books as you کتاب شما دارید منهم دارم
sacred books کتابهای مقدس
sacred books کتب مقدسه
sibilline books کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
the books hereof کتابهای این کتابخانه
the books that you bought کتابهایی که شما خریدید
to be in ones good books موردالتفات کسی بودن
to borrow up to ... books تا... [مدتی] کتاب قرض گرفتن
list of books فهرست یا صورت کتابها
telephone books دفتر تلفن
heretical books کتب ضلال
heretical books کتب ضلاله
inspired books کتابهای الهام شده
i owe for all my books پول همه کتابهای خود راقرض کردم
lodge-books کتاب مقررات معماری
leave your books w me پیش
leave your books w me برای
leave your books w me درنظر
hit the books <idiom> برای کلاس آماده شدن
collecting books وصول مطالبات
Enter it in the books . آنرا دردفاتر وارد کنید
talking books صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
prayer books دعانامه
prayer books نماز نامه
prayer books کتاب نماز
cash books دفتر نقدی
telephone books راهنمای تلفن
phone books دفتر حاوی شمارههای تلفن
phone books کتاب راهنمای تلفن
log books رخداد نامه
log books رخداد نگاشت
books of this type این نوع کتابها
to be in ones black books مغضوب کسی واقع شدن
My books are all scattered. کتابهایم همه پرت وپلاشده اند
Stackup the books. کتابهارا روی هم بچین
log books دفتر رخدادهای روزانه
comic books کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
comic books کتاب کاریکاتور
To cook the books. حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
the desk is piled with books کتابهادر روی میزانبوه شده اند
in one's good books (graces) <idiom> موردعلاقه شخص قرار گرفتن
the fire books of moses اشعاریا کتابهای پنجگانه توراه
coffee-table books کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
the desk is piled with books میز از کتاب انباشته شده است
extra <adj.> علاوه
extra <adj.> خاص
extra <adj.> اضافه
extra <adj.> ویژه
extra- موضوعی که زیادی است
extra علاوه
extra اضافه
extra یدکی
extra کسب امتیاز در هر فرصت بادویدن
extra موضوعی که زیادی است
extra- زیادی
extra- زائد
extra- فوق العاده اضافی
extra- بزرگ
extra- یدکی
extra- خارجی
extra- بسیار خیلی
extra- اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra- علاوه
extra- کسب امتیاز در هر فرصت بادویدن
extra بسیار خیلی
extra فوق العاده اضافی
extra زائد
extra- اضافه
extra بزرگ
extra زیادی
extra اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra خارجی
Put the books back on the shelf. کتابها را بگذار توی قفسه سر جایش
extra atmospheric متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
to go the extra mile for someone <idiom> [برای کسی ] کار تراشیدن [اصطلاح]
extra professional بیرون ازپیشه یاحرفه
extra bed تخت خواب اضافه
extra-group ناهمراه گروه [پرنده شناسی]
extra tuition تدریس خصوصی
extra expenses هزینه های اضافی
extra expenses هزینه نهایی
extra-curricular فوق برنامه
extra-mural ویژهی دانشجویان پاره وقت
extra-mural فرا دیواری
extra terrestrial زمین
extra official بیرون ازوفایف اداری
extra official غیر رسمی
extra legal غیرقانونی
extra essential غیرضروری
extra essential غیراصلی
extra equipment متعلقات ویژه
extra special ویژه
extra equipment تجهیزات اضافی
extra period وقت اضافی
extra time وقت اضافی
extra premium پاداش اضافی
extra terrestrial بیرون از
extra spectral خارج طیفی
extra special مخصوص
extra special فوق العاده
extra scientific ماورای علم
extra regular بیقاعده
extra regular خارج ازقاعده
extra professional خارج حرفهای
extra duty وفیفه اضافی ماموریت اضافی
extra cost هزینه اضافی
extra charge هزینه فوق العاده
extra cosmical بیرون ازگیتی
extra cosmical خارج ازعالم
extra-curricular فعالیت جنسی خارج از ازدواج
extra cover بازیگر بل گیر
extra-marital خارج از زناشویی
extra cover پوشش اضافی برای بل گرفتن
extra-mural فرادانشگاهی
extra-mural میان دانشگاهی
extra-mural فرا -
extra duty خدمت اضافی
extra physical بیرون ازقواعدطبیعی
extra-mural فرا شهری
extra current جریان اضافی
extra cranial ازجمجمه بیرون
extra cranial بیرون ازجمجمه
extra-curricular زنا
extra good time معافی مشروط از زندان
Do you have an extra pen to lend me? یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
I crossed out the extra expenses . هزینه های اضافی را قلم زدم
extra good time وقت معافیت از زندان
natives Olivenöl extra روغن زیتون کاملا طبیعی [دسته بندی یک]
Could you put an extra bed in the room? آیا ممکن است یک تخت اضافه در اتاق بگذارید؟
extra special flexible wire rope طناب فولادی ویژه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com