English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
backing roll غلطک پشت بند
Other Matches
backing: backing press پرسپشتیبان
backing رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
backing کمان نوارپیچی شده برای ازدیادمقاومت نخ دخیره دور قرقره ماهیگیری
backing پشت بند
backing off پس پیچش
backing off عمل تراشیدن یا پخ زدن پشت دندانههای تیغههای فرز
backing up پشتیبان گیری
backing off پس پیچاندن
backing مبلغ شرطبندی
backing پشتوانه
backing پشتوانه پولی
backing پشتی
backing پشتیبانی
backing پشتیبان پوشش
backing تصدیق در پشت یافهر ورقه
backing دیرکردن
backing کندی
backing واگشت
line backing دفاع پشت خط تجمع
backing metal فلز اصلی
backing material مواد محافظ
backing store انباره پشتیبان
backing storage انباره پشتیبان
backing sand ماسه پشت قالب
backing run بخیه
backing plate صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
backing pawl ضامن پشتی
backing pawl ضامن پشت بند
backing pawl غلطک پشت بند
backing board تختهپشتیبان
backing hammer پوششچکش
critical backing pressure فشار حد خلاء بحرانی
gold backing system نظام پایه طلا
backing up the wrong tree <idiom> [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
backing iron of plane پشت تیغ
gold backing system نظام پشتوانه طلا
to roll by اسان رفتن
to roll by غلتیدن
to roll by صاف رفتن
to roll on اسان رفتن
to roll on غلتیدن
to roll on صاف کردن
roll up جمع کردن
roll around <idiom> برگشتن
roll in <idiom> باقیمت بالایی رسیدن
roll up انباشتن
roll up جمع اوری کردن تاسیسات
roll up چرخیدن
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll out دویدن هواپیما روی باند
roll out سر خوردن هواپیما
roll out ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll out از حافظه جمع کردن
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
roll on roll off سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll on roll off روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
roll in در حافظه پهن کردن
roll up پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll up رویهم جمع شدن
roll up اندوختن
roll غلت خوردن گشتن
roll صورت
roll غلتک
roll توپ
roll لوله
roll غلتش ناو
roll غلطیدن ناو
roll طومار
roll غلتیدن
roll انحراف به چپ یا راست
roll دوران حول محور طولی غلطش
roll ثبت
roll فهرست پیچیدن
roll چیز پیچیده
roll تراندن
roll تردادن
roll بدوران انداختن
roll گردکردن
roll غلتک زدن
roll غل دادن
roll غلطیدن
roll غلتاندن غلت دادن
roll نورد
roll چرخش گردش
roll ناوش
roll ناویدن
roll چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
roll فهرست
roll چرخش توپ والیبال
roll نورد کردن
roll طاقه
roll تلاطم داشتن
shoulder roll چرخیدن روی شانه ها
striking off the roll اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
hip-roll تیر چوبی نبش
straightening roll غلطک مستقیم کنی
edge-roll ابزار سه ربع گرد
roll-call حاضر و غایب کردن
angle-roll ابزار گرد
sheet roll نورد ورق
roll over credit اعتبار گردان
roll back قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
to roll one's eyes <idiom> نشان دادن بی میلی [بی علاقگی] به انجام کاری [اصطلاح مجازی]
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
universal roll نورد یونیورسال
roll paper کاغذ لولهای
roll pass کالیبر نورد
roll pass رخده نورد
roll scroll متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
roll stand مقام نورد
swing roll چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
the roll of a ship غلت کشتی
the roll of the sea غلت یا موج اب دریا
To call the roll. Roll-call. حاضر غایب کردن
drum roll ضربات مداوم
drum roll تندزنی
rock'n'roll رقص راک اندرول
roll of honour لیست افتخار
roll housing پایه دستگاه نورد
crushing roll غلتکسنگشکن
roll film فیلملولهای
pancake roll کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
pancake roll گوشتو...درستمیشود
To roll up the map. , نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
sausage roll نوعیغذاباسوسیس
spring roll مربوطبهغذایچینی
To roll up ones sleeves. آستینهارابالازدن
wire roll نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
to be on the pay roll جزوکارمندان یا مزدوران بودن
to be on the pay roll مواجب یا مزد گرفتن
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
roll up one's sleeves <idiom> سخت تلاش کردن
roll-calls حاضر و غایب کردن
rock and roll رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll رقص راک اندرول
rock'n'roll رقص بحنبان وبچرخان
roll of honour صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
universal roll برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
western roll غلطیدن افقی از روی میله
toilet roll دستمالتوالت
bead roll صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
drag roll غلطک کششی
dummy roll غلطک کور
eastern roll شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
giant roll تاب
grooved roll غلطک شیاردار
grooved roll نورد شیاردار
hot roll نورد کردن داغ
idle roll غلطک کور
dummy roll نورد کور
jack roll چرخ چاه
jelly roll رولت
jelly roll نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
pay roll لیست حقوق
cross roll نورد عرضی
cold roll نورد کردن در حالت سرد
bed roll رختخواب پیچ
bed roll خاموت انکادره
blooming roll نورد شمشه
blooming roll دستگاه نوردشمشه
bottom roll غلطک ماتریسی
break down roll پیش نورد
roughing roll پیش نورد
breaking down roll نورد شکست
call the roll حاضر و غایب کردن
back up roll غلطک پشت بند
chest roll چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
chilled roll نورد سخت کننده
cogging roll دستگاه نورد اولیه شمش
pay roll لیست پرداخت حقوق
call the roll حضور و غیاب کردن
roll back عقبگرد
roll call حاضر و غایب
roll call شیپورجمع
roll call حضور و غیاب
roll call نامیدن افراد
roll call حضور و غیاب سازمانی
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll call حاضر و غایب کردن افراد
roll forward تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll forward , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
roll kitchen اشپزخانه متحرک
roll of thunder غرش رعد
roll back کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
pilger roll غلطک زائر
pick and roll ایجاد سد و چرخش
period of roll زمان تناوب چرخش
plate roll غستگاه نورد صفحه
roll axis محور غلطش
roll back عقب کشیدن
roll back عقب کشی
roll back عمل تنزل دادن
period of roll دوره تناوب
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
arm roll and grapevine بغل رومی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com