English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (7 milliseconds)
English Persian
centre of activities مرکز عملیات
Other Matches
activities اکتیوایی
activities زنده دلی
activities کار چابکی
activities فعالیت
activities کنش وری
activities رکورد فعالیتهای انجام شده
activities سازمان
activities ماموریت عمل
activities کار
activities وفیفه
activities قسمت یکان
activities بخش
activities تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
activities فعال یا مشغول بودن
activities کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
activities بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
activities چراغ یا LED کوچکی که در مقابل دیسک درایو یا کامپیوتر قرار دارد که بیان میکند چه زمان دیسک درایو مشغول خواندن از یا نوشتن بر دیسک است
activities روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
nonmarket activities فعالیتهای غیر بازاری
taxable activities فعالیتهای مشمول مالیات
hostile activities مخاصمات
to phase out their activities فعالیت های خود را به تدریج قطع کردن
chaplain activities fund اعتبار امور مذهبی
chaplain activities fund اعتبارمسجد
make work activities فعالیتهای کاربر
To extend the scope of ones activities . میدان عملیات خودرا گسترش دادن
right centre مرکزقائم
centre third سومینخطمیانی
centre وسط
right-of-centre جناحراست محافظهکاران
centre قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
off-centre لنگ زدن
centre وسط ونقطه مرکزی
centre تمرکز یافتن
centre درمرکز قرارگرفتن
centre مرکز
centre میان
off-centre لنگی
off centre لنگی
centre محل
off centre لنگ زدن
centre نقط ه میانی چیزی
centre قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
centre محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centre سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre pocket گودال
centre strap نوارمیانی
centre forward مرکز
centre half نیمهمیانی
centre Keelson مرکزالوارکیل
centre lane بیندوخط
centre spot خالوسط
centre span مرکزپل
centre post قسمتبدونآرایش
centre point نقطهمرکزی
centre hole مرکزگودال
centre pocket مرکزی
centre line خطمرکزی
centre mark نقطهمرکزی
centre wheel چرخهمیانی
centre-aisle راهرویمیانی
shopping centre مرکزخرید
How far is it to city centre? تا مرکز شهر چقدر راه است؟
remand centre بازداشتگاهموقت
reception centre مکانیکهبرایافرادبیخانماناقامتگاهموقتیفراهممیآورد
leisure centre مرکزتفریحیورزشی
left-of-centre معتقدبهسوسیالیزم
health centre مرکز سلامتی
detention centre پذیرشهتل
community centre محلاجتماعات
centre-stage شرائطبسیار حساسو مهم
garden centre مکاندفنزباله
left centre مرکزچپ
conference centre مرکزکنفرانس
centre-back میانیعقب
Take me to the city centre? مرا به مرکز شهر ببرید.
centre of mass گرانیگاه
profit centre مرکز سود
off centre load بار خارج از مرکز
fluid centre مرکز سیال
cost centre مرکز هزینه یابی
centre of pressure مرکز فشار
civic centre میانگاه شهر
civic centre مرکز شهر
centre plate keel drop
centre pawns پیادههای مرکزی شطرنج
centre of mass مرکز ثقل
centre game بازی مرکزی
centre castle پل فرماندهی
centre of gravity مرکز ثقل
nerve centre مرکز فرمان
profit centre واحد دخل و خرج کننده
profit centre قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
centre of gravity گرانیگاه
centre fielder بازیکنمرکزی
centre electrode الکترودمرکزی
centre court حیاطمیانی
centre console میزفرمانمرکزی
centre circle دایرهمرکزی
centre chief مهاجممیانی
centre base ستونمرکزی
surrending the centre تفویض مرکز
centre field مرکززمین
centre back نیمهعقب
centre flag پرچموسطی
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
centre counter defence دفاع متقابل مرکزی
centre of crest circle مرکز خمیدگی
principal centre of affairs مرکز مهم امور
centre holding variation واریاسیون حفظ مرکز درجوئوکو پیانو
urban centre of a community مرکز شهرک
centre service line خطسویسزنیمیانی
centre of crest circle مرکز انحنای ستیغ
centre back vent پیلیپشت
What's the fare to city centre? نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
in the centre near the railway station در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
Which bus goes to the town centre? کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
Can I drive to the centre of town? آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
centre face-off circle دایرهمرکزیمحلروبروشدنحریفها
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
runway centre line markings خطوسطخیابان
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
He was spending money right,left and centre. چپ وراست پول خرج می کرد
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com