English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
cold cuts گوشت سرد با پنیر یخ زده کالباس واغذیه مشابه
cold cuts گوشت پخته سرد
Other Matches
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
cuts فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند
cuts توپ قوسداربلند
cuts کات
cuts ضربه قوس دارپرتاب به پشت میله ها
cuts حذف بازیگر پس ازازمایش
cuts تغییر سمت سریع
cuts درو زدن ژیمناست
cuts روشی که به صورت خودکار کاغذ را درون چاپگر قرار میدهد
cuts حذف بخشی از متن از یک فایل تا کوتاه تر شود
cuts حذف یک قطعه از فایل
cuts قطعه حذف شده از فایل
cuts برش بریدگی
cuts کند
cuts تراش دادن
cuts کم کردن
cuts قطع کردن
cuts پاره کردن
cuts زدن
cuts بریدن
cuts گسیختن
cuts گسستن چیدن
cuts عبور کردن گذاشتن
cuts برش
cuts خاکبرداری
cuts تقلیل دادن
cuts بریده
cuts تخفیف بریدگی
cuts جوی
cuts کانال
cuts شکاف معبر
cuts چاک
beef cuts قطعات مختلف گوشت لاشهء گاو
short cuts راه میان بر
wage cuts کاهش دستمزد
to draw cuts بوسیله چوبهای کوتاه وبلندقرعه کشیدن
tax cuts کاهش مالیات
crew cuts اصلاح سربطوری که موهاکوتاه شده وشبیه ماهوت پاک کن شود
The tongue is not steel , yet it cuts. <proverb> زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
to keep cold دست پاچه نشدن
cold بدون آماده بودن
cold نه گرم
cold روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
i f. cold سردم است
it is cold سرد است
out in the cold <idiom> تنها
It's too cold. آن خیلی سرد است.
out cold <idiom> به کما رفتن
keep cold دست پاچه نشدن
keep cold خونسردی خود را حفظ کردن
cold خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold روشن کردن یک کامپیوتر
cold زکام سردشدن یا کردن
I have a cold. من سرما خورده ام. [پزشکی]
cold سرما
cold سرماخوردگی
i wonder he did not catch cold تعجب میکنم
head cold نزله
head cold سرماخوردگی معمولی زکام
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
exposure to cold درمعرض سرما بودن
deep cold سرمای ژرف
cold working شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
cold working سردکاری
i wonder he did not catch cold که سرما نخورد
to go through cold turkey <idiom> رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد [به ویژه هروئین]
to catch cold سرماخوردن
to benvmb with cold از سرما بیحس کردن
to go cold turkey یکدفعه اعتیادی را ترک کردن [روانشناسی] [پزشکی]
slight cold سرما خوردگی کم یا جزئی
paradoxical cold سرمای تناقضی
nurse a cold سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
it is proof against cold سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
cold work کار سرد
cold work عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
cold start روش بازنشاندن کامپیوتر
cold start دوباره روشن کردن
cold spot نقطه سرماگیر
cold shut جوش سرد
cold shortness سرد شکنندگی
cold shortness قابلیت شکست سرد
cold short شکسته سرد
cold short شکنندگی در سرما
cold start شروع سرد
cold start boot cold
cold starting راه اندازی در حالت سرد
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold swage اهنگری کردن در حالت سرد
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
cold straining تغییر بعد نسبی در حالت سرد
cold strain تغییر بعد یافتن در حالت سرد
cold steel جنگ افزار سرد
cold steel اسلحه سرد
cold rubber لاستیک سرد
to catch cold زکام شدن
to stop cold something چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
catch a cold <idiom> سرما خوردن
I was shivering all over with cold . از سرما مثل بید می لرزیدم
cold turkey ترک اعتیاد بلامقدمه
I feel cold. سردم است
To kI'll someone in cold blood. درنهایت خونسردی خون کسی را ریختن ( کشتن )
stone-cold بسیارسرد
cold turkey <idiom> ترک کردن اعتیاد بدون دارو
get cold feet <idiom> درآخرین لحظات ترسیدن
to get cold feet نامطمئن شدن
The food is cold. غذا سرد است.
to feel cold از سرما یخ زدن
some cold water مقداری آب سرد
to feel cold احساس سردی کردن
He is sky -cold. <proverb> آدم آسمان جلى است .
in cold blood <idiom> خیلی خونسرد
cold storage سردخانه
cold fish غیر احساساتی
cold coolant مخزنخنککننده
cold frames سرما دورکن
cold frame سرما دورکن
we were perished with cold از سرما مردیم
to shiver with cold از سرمالرزیدن
cold turkey بوقلمون سرد [آشپزی]
to grow cold سردشدن
cold sweat عرق سرد
cold sweat سردخو
cold turkey ترک اعتیاد
cold air هوایخنک
cold turkey بیرو دربایستی
cold turkey به طور صریح و بیپرده
cold turkey بلامقدمه
cold turkey بدون آمادگی
cold turkey بدون تهیه وتدارک
cold turkey خمار
cold turkey محروم
cold form در حالت سرد شکل دادن
cold shoulder بی اعتنایی کردن به
cold-shoulder خونسرد
cold-shoulder بی اعتنایی کردن به
cold draw در حالت سرد کشیدن سردکشی
cold-shouldered خونسرد
cold die حدیده سرد
cold cracking ترک خوردگی فلز سرد
cold-shouldered بی اعتنایی کردن به
cold chisel قلم سردکار
cold cream یکجور مرهم
common cold زکام
common cold گریپ نزله
cold fronts جبهه هوای سرد
cold fault نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
cold fronts پیشان هوای سرد
cold extrusion فشردگی سرد
cold extrusion تراکم سرد
cold extrude فشردگی سرد
cold brittleness شکنندگی سرد
common cold سرماخوردگی
cold extrude تراکم سرد
cold cathode کاتد سرد
cold-shoulders بی اعتنایی کردن به
cold snap یخ بندان بی مقدمه
cold bath ابتنی با اب سرد
catch cold زکام شدن
cold snaps یخ بندان بی مقدمه
cold sore تاول تبخالی
catch cold سرما خوردن
cold sores تاول تبخالی
blow cold هوای سرد دمیدن
cold-shoulders خونسرد
ice cold فوق العاده سرد
cold-shouldering بی اعتنایی کردن به
cold-shouldering خونسرد
cold brittleness شکستگی سرد
cold boot راه اندازی سرد
cold boot روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
cold body منبع سرد
cold blooded بی عاطفه
cold blooded خونسرد
cold bloodedness خون سردی
cold blood خون سردی
asphalt cold اسفالت سرد
cold forming حالت دهی در حالت سرد
cold is merely privative سرما چیزی جز عدم
cold livered بی عاطفه
cold link پیوند دستی
cold link پیوند سرد
cold light نور سرد
cold is merely privative گرما نیست
cold-blooded خون سرد
ice-cold فوق العاده سرد
ice-cold مثل یخ
cold war جنگ سرد
cold livered خون سرد
cold mix امیخته سرد
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
cold riveting پرچکاری سرد
cold roll نورد کردن در حالت سرد
cold reduce نورد کردن در حالت سرد
cold redrawing دوباره کشی سرد
cold rating خروجی ماکزیمم موتور جت بدون استفاده از سیستم پس سوز
ice cold مثل یخ
cold plug شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com