Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (9 milliseconds)
English
Persian
combat team
تیم رزمی
combat team
گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
Search result with all words
combat control team
تیم کنترل رزمی
Other Matches
team up
هم دست شدن
[در کار]
team
گروه
team up
توحید مساعی کردن
first team
تیم اصلی
team up
تشریک مساعی
team
تیم گروهانی
team
گروهان تقویت شده
team
بصورت دسته یاتیم درامدن
team
دسته درست کردن
team
تیم
team
گروهه
team
دسته
team
دست جفت
team
یک دستگاه
team roping
مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
team pursuit
مسابقه تعقیبی تیمی
team line up
به صف ایستادن تیم
team game
بازی گروهی
team teaching
تدریس گروهی
triple team
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
team-mate
همگروه
team-mate
یار
team-mates
همگروه
team-mates
یار
team bench
نیمکتبازیکنان
team shirt
لباستیم
team foul
خطای مهم
team area
محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
company team
تیم مرکب
double team
تیم دونفره
embarkation team
تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
expansion team
تیم تازه وارد به لیگ
factory team
تیم کارخانه اتومبیل سازی
four man team
تیم چهار نفره
functional team
تیم اجرایی
functional team
تیم عمل کننده
pararescue team
تیم تجسس و نجات
programming team
تیم برنامه نویسی
special team
تیم ذخیره ها
specialty team
تیم ذخیره ها
company team
تیم گروهانی
team spirit
روحیهوفاداریمابینیکتیم
helicopter team
تیم سوار بر هلی کوپتر
prosecution team
تیم دادرسی
boat team
تیم قایق اب خاکی
boat team
تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
crisis team
گروه ضد بحران
work team
گروه کار
team tennis
بازیهای مختلف تنیس
work team
دسته
Both of us will make a good team.
ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
battalion landing team
تیم پیاده شونده گردانی
combined arms team
تیم مرکب
mobile training team
تیم اموزشی سیار
member of the national team
عضو تیم ملی
light fire team
تیم دو هلی کوپتره
light fire team
تیم اتش سبک
heavy fire team
تیم اتشهای زمینی سنگین
army assault team
تیم هجومی نیروی زمینی
control and assessment team
تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر
battalion landing team
تیم ساحلی گردان
chief programmer team
سرپرست یک تیم برنامه نویسی
brigade landing team
تیم پیاده شونده تیپی
central planning team
تیم طرح ریزی مرکزی
team handball court
زمین بازی هند بال
team handball court
مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
combined arms team
تیم رستههای مرکب
The future of the team is shrouded in uncertainty.
آینده این تیم بلاتکلیف است.
combat
نبرد
combat
جنگ
combat
زد وخورد
combat
رزم
combat
رزمی
combat
ستیز حرب
combat
مبارزه کردن
combat
رزم جنگیدن با
combat available
اماده به رزم
combat
پیکار
combat
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combat available
اماده به پرواز
combat trail
مسیررزمی
combat trail
مسیر جریان رزم
combat tire
تایر جنگی خودرو
combat tire
لاستیک جنگی
land combat
نبرد زمینی
unarmed combat
درگیریغیرمسلحانه
combat survival
باززیستی در رزم
combat survival
زنده ماندن در رزم
combat trains
بنه رزمی
combat troops
عدههای رزمی
combat vehicle
خودروی رزمی
land combat
نبرد در ساحل
single combat
جنگ تن بتن
single combat
اثبات حقانیت بوسیله نبرد تن به تن battle of wager
combat helmet
کلاه ایمنی جنگی
[ارتش]
hors de combat
از کار افتاده
combat zone
منطقه رزمی منطقه نبرد
combat zone
منطقه رزم
combat surveillance
تجسس میدان رزم
close combat
رزم نزدیک
combat duty
امور رزمی
combat efficiency
کارایی رزمی
combat engineer
مهندسی رزمی
combat essential
مورد نیاز حتمی رزمی
combat essential
اقلام رزمی حیاتی حیاتی در رزم
combat exercise
مانور جنگی
combat exercise
تمرین رزمی
combat fatigue
روان رنجوری جنگ
combat neurosis
روان رنجوری جنگ
combat firing
تیراندازی جنگی
combat firing
تمرین تیراندازی رزمی
combat forces
نیروهای رزمی
combat formation
ارایش رزمی
combat hysteria
هیستری جنگ
combat duty
ماموریت رزمی
combat development
پیشرفت اموزش رزمی
close combat
جنگ تن به تن
combat , echelon
رده رزمی
combat , echelon
یکان رزمی
combat , elements
عناصر رزمی
combat , elements
یکانهای رزمی
combat , elements
عناصر درگیر در رزم
combat area
منطقه رزم
combat arms
رسته رزمی
combat arms
یکان رزمی یکان درگیر در رزم
hors de combat
از میدان رزم خارج شده
combat crew
خدمه رزمی هواپیما یاخودرو
combat crew
خدمه رزمی
combat developer
وسیله اموزش دهنده رزمی مربی رزمی
combat development
توسعه رزمی
combat intelligence
اطلاعات رزمی
combat surveillance
مراقبت رزمی
combat power
قدرت رزمی
combat power
نیروی رزمی استعداد رزمی
combat proficiency
شایستگی رزمی
combat proficiency
مهارت رزمی
combat ration
جیره جنگی
combat ration
جیره رزمی
combat readiness
امادگی رزمی
combat ready
اماده به رزم
combat ready
دارای امادگی رزمی
combat resolution
پایین ترین رده رزمی
combat resolution
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
combat support
پشتیبانی رزمی
combat phase
مرحله درگیری در رزم مرحله رزم
combat pay
فوق العاده رزمی
combat pay
فوق العاده جنگی
combat jump
پرش رزمی
combat jump
پرش با چتر درمنطقه دشمن
combat liaison
ربط و ارتباط رزمی
combat liaison
حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
combat load
بار رزمی هواپیما
combat load
بارجنگی کامل هواپیما
combat loading
بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
combat patrol
گشتی رزمی
combat outpost
پاسدار رزمی
combat orders
دستورات رزمی دستورالعملهای رزمی
combat operations
مرکز عملیات رزمی
basic combat training
اموزش رزم مقدماتی
combat support troops
عدههای پشتیبانی رزمی
combat support troops
یکانهای پشتیبانی رزمی
combat support arms
رسته پشتیبانی رزمی
combat support arms
یکان پشتیبانی رزمی
combat cargo officer
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
combat information center
اطاق عملیات
combat commander's insignia
علامت فرماندهی بر یکان رزمی
combat information center
مرکز اطلاعات رزمی
combat airlift support
پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
combat air patrol
هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
combat air patrol
گشتی هوایی
combat service support
پشتیبانی خدمات رزمی
barrier combat air patrol
گشتی هوایی سد کننده راه دشمن
barrier combat air patrol
گشتی مرزی هوایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com