English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (2 milliseconds)
English Persian
crisis team گروه ضد بحران
Other Matches
crisis بحران
economic crisis بحران اقتصادی
energy crisis بحران انرژی
financial crisis بحران مالی
gold crisis بحران طلا
identity crisis بحران هویت
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels. صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
first team تیم اصلی
team up تشریک مساعی
team up توحید مساعی کردن
team up هم دست شدن [در کار]
team دسته درست کردن
team تیم گروهانی
team گروهان تقویت شده
team بصورت دسته یاتیم درامدن
team تیم
team یک دستگاه
team دست جفت
team گروه
team دسته
team گروهه
team teaching تدریس گروهی
team roping مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
team pursuit مسابقه تعقیبی تیمی
special team تیم ذخیره ها
team line up به صف ایستادن تیم
team area محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
team foul خطای مهم
team game بازی گروهی
team tennis بازیهای مختلف تنیس
prosecution team تیم دادرسی
work team گروه کار
work team دسته
specialty team تیم ذخیره ها
team spirit روحیهوفاداریمابینیکتیم
team shirt لباستیم
team bench نیمکتبازیکنان
team-mates یار
team-mates همگروه
team-mate یار
team-mate همگروه
triple team سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
programming team تیم برنامه نویسی
pararescue team تیم تجسس و نجات
embarkation team تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
double team تیم دونفره
expansion team تیم تازه وارد به لیگ
company team تیم مرکب
company team تیم گروهانی
combat team گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
combat team تیم رزمی
boat team تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
boat team تیم قایق اب خاکی
factory team تیم کارخانه اتومبیل سازی
four man team تیم چهار نفره
helicopter team تیم سوار بر هلی کوپتر
functional team تیم عمل کننده
functional team تیم اجرایی
brigade landing team تیم پیاده شونده تیپی
heavy fire team تیم اتشهای زمینی سنگین
mobile training team تیم اموزشی سیار
central planning team تیم طرح ریزی مرکزی
Both of us will make a good team. ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
chief programmer team سرپرست یک تیم برنامه نویسی
combined arms team تیم مرکب
combat control team تیم کنترل رزمی
member of the national team عضو تیم ملی
light fire team تیم دو هلی کوپتره
battalion landing team تیم ساحلی گردان
army assault team تیم هجومی نیروی زمینی
battalion landing team تیم پیاده شونده گردانی
team handball court مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
team handball court زمین بازی هند بال
combined arms team تیم رستههای مرکب
light fire team تیم اتش سبک
control and assessment team تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر
The future of the team is shrouded in uncertainty. آینده این تیم بلاتکلیف است.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com