English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (6 milliseconds)
English Persian
crown colony بعضی از کلنیهای ممالک مشترک المنافع انگلیس که مقام سلطنت بر انها نظارت دارد
Other Matches
colony کلنی
colony جمعش مستعمرات
colony مجتمع
colony مسکن
colony مستعمره
colony مستملکات
colony مهاجرنشین
colony بهرکی
colony جرگه
colony استقرار
colony گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
colony موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
colony گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
colony پرکنه
colony زیست گاه
crown saw اره استوانهای
crown فرق سر
crown راس قله
crown تاج
crown بالای هرچیزی
crown حد کمال
crown تاج دندان
crown تاج گذاری کردن پوشاندن
crown ستیغ سره
crown ستیغ نیمرخ مهره طاق
crown کوژی
crown تحدب
crown تاج قهرمانی
crown کلید طاق
crown tine نوکشاخ
crown block قرقرهراس
Crown Princesses ولیعهد
Crown Princesses همسر ولیعهد
Crown Princess ولیعهد
Crown Princess همسر ولیعهد
the crown of the teeth دندان بیرونی
the crown of the teeth قسمت بیرونی دندان
the crown of the head فرق سر
southern crown اکلیل جنوبی
piston crown تاج پیستون
feather crown پرتاجیشکل
crown court دادگاهیدر انگلستانو ولز
crown-steps لاریز [برجستگی هایی که شکل پله یا کنگره در سرازیرهای شیروانی است.]
crown-tile سفال تیزه
crown-strut [شمع پشتبند عمودی]
crown-steeple منارک برج
crown-post تیرک عمودی
crown-plate بالشتک
crown moulding گچ بری تاجی شکل
crown glass شیشه پنجره [در قرن نوزدهم انگلیس]
crown cornice کتیبه اصلی
crown cornice قرنیز اصلی
crown jewels جواهرآلاتسلطنتی
olive crown تاج زیتون
mural crown ناجی که به نخستین بالارونده ازدیوار شهر دشمن داده میشد
Crown Prince نایب السلطنه
crown knot گره تاج
crown imperial گل سرنگون
crown glass شیشه گردیاچرخی
crown gear چرخ دنده محدب
crown ether اتر تاجی
crown debt طلب دولتی بستانکاری دولتی
crown debt وام بدولت
counsel for the crown وکیل عمومی
counsel for the crown دادیار
Crown Prince ولیعهد
Crown Princes نایب السلطنه
Crown Princes ولیعهد
crown land خالصه
crown law قانون جزائی
crown of arch مهره طاق
heir to the crown ولی عهد
half crown سکه معادل دوشلیلینگ وشش پنس
crown wheel چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
crown tree شمع
crown top تاج
crown top کلاهک
crown stopper سر بطری پهن
crown section برش در کلید قوس
crown paper کاغذی که 38/10سانتیمتردر50/80سانتیمترباشد
crown of arch کلید طاق
crown of the caves way قسمت میان سنگ فرش)
law officers of the crown دادستان
downstream profile at crown نیمرخ کلید در پایین دست
downstream profile at crown نیمرخ پایاب در کلید
crown green bowls بولینگ بین دو بازیگر در چمن وسیع
law officers of the crown وکیل عمومی دادیار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com