English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (7 milliseconds)
English Persian
go jump in a lake <idiom> رفتن وآزار نرساندن به کسی
Search result with all words
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
Other Matches
lake لاک رنگی
lake برکه
lake استخر
lake دریاچه
artificial lake دریاچه مصنوعی
the transit of a lake عبورازیک دریاچه
lake dwelling اب سرا
salt lake دریاچه شور
lake rampart اب باره
lake dweller اب نشین
trinidad lake asphalt قیر دریاچه ترینیداد
jump off پرش
to jump up at somebody به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
jump ترقی
jump off اغاز
jump off شروع بحمله
jump off شروع حمله
jump جستن
to jump on somebody به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
jump on someone <idiom>
jump off اغاز حمله
jump at <idiom>
jump all over someone <idiom>
jump پرش
jump خیز زدن
jump جوردرامدن
jump وفق دادن
jump تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump پراندن جهاندن
jump خیز زاویه پرش لوله توپ
jump جهش افزایش ناگهانی
jump پریدن
jump جهش
jump جهت
jump حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jump پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jump پرش به هوا با هر دوپا
jump جهیدن
strong jump جهش ابی شدید
two state jump جهش دو حالتی
unconditional jump جهش غیر شرطی
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
subroutine jump جهش زیرروال
step jump پرش و برگشت روی همان پا
stag jump پرش با پاهای باز در هوا
squat jump کلاغ پر
split jump پرش روسی
split jump پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
scissors jump پرش قیچی در اسکیت
loop jump پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
waltz jump پرش والس
water jump مانع ابی
water jump چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
jump down someone's throat <idiom>
jump on the bandwagon <idiom> [پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
jump out of one's skin <idiom>
jump the gun <idiom>
jump through a hoop <idiom>
jump to conclusions <idiom>
to jump at something [colloquial] به چیزی واکنش نشان دادن
to line-jump داخل صف زدن
jump bail <idiom>
To jump the queue. خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
jump suit روپوش
jump suit لباس خانه و استراحت
jump suits روپوش
jump suits لباس خانه و استراحت
jump ski پرشاسکی
jump jet جتیکهمیتواندعمودیپروازکند
jump leads باتریبهباتریکردنبرایروشنکردنماشین
To jump . To be startled. ازجا پریدن
To jump across the stream. ازروی نهر آب پریدن
To jump up . To be startled. از جاپریدن
jump-start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
combat jump پرش رزمی
combat jump پرش با چتر درمنطقه دشمن
conditional jump جهش شرطی
electron jump پرش الکترون
hydraulic jump جهش هیدرولیکی
hydraulic jump جهش هیدرولیک
hydraulic jump پرش هیدرولیک
johnny jump up گل بنفشه امریکایی
counter jump پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
jump altitude ارتفاع پرش
jump altitude ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
jump ball جمپبال
jump joint اتصال لب به لب
broad jump پرش طول
arabian jump نیم پشتک
jump-started شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starting شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
triple jump پرش سه گام
high jump پرش ارتفاع
long jump پرش طول
ski jump پرش با اسکی
angle of jump زاویه پرش لوله توپ
jump start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
angle of jump زاویه پرش
jump ball توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
jump fishing ماهیگیری سیار برای کشف محل ماهیها
jump seat صندلی تا شو
jump spin چرخش با اغاز پرش بهوا
jump pass پاس در حال پرش
jump racing مسابقه پرش از مانع
jump speed سرعت پرش
jump rider سوارکار در پرش
jump speed سرعت مناسب برای پرش باچتر
jump set پاس پرشی
jump spark جرقه جهنده
jump stop توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
jump the gum خطا در اغاز پرش
jump shooter شوت جفت زن
jump instruction موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
jump instruction موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
jump instruction پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
jump instruction دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
jump instruction دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
jump turn تغییر جهت و پیچ در پرش
jump instruction هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
jump kick شوت درحال پرش
jump line سطر پرش
jump into the lion's mouth <idiom> خود را توی دهان افعی انداختن
jump spark ignition احتراق با جرقه جهنده
jump spark distributor دلکو با جرقه جهنده
to queue-jump [British E] داخل صف زدن
standing broad jump پرش طول بدون دورخیز
To jump down someones throat. به کسی توپ وتشر زدن
hop stop and jump قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
turnaround jump shot پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
To jump down somebodys throat. ناگهان وسط حرف کسی پریدن
conditional jump instruction دستورالعمل پرش شرطی
toe loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
tap loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
jump height curve منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
to jump-start someone's car کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
standing high jump پرش ارتفاع بدون دورخیز
to jump-start an engine موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com