Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (10 milliseconds)
English
Persian
hydraulic jump
جهش هیدرولیکی
hydraulic jump
جهش هیدرولیک
hydraulic jump
پرش هیدرولیک
Other Matches
hydraulic
وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
hydraulic
وابسته به مبحث خواص اب درحرکت
hydraulic
هیدرولیکی
hydraulic
روغنی
hydraulic
مربوط به اب
hydraulic
ابی
hydraulic motor
موتور هیدرولیکی
hydraulic lift
بلند کردن اب به نیروی اب
hydraulic lime
اهک ابی
hydraulic lime
اهک اب بند
hydraulic lock
قفل هیدرولیکی
hydraulic machine
ماشین اب بلندکنی
hydraulic machine
دولاب
hydraulic jack
جک هیدرولیکی
hydraulic acid
اسید کلریدریک
hydraulic gradient
شیب ابی
hydraulic gradient
شیب هیدرولیک
hydraulic fluid
سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
hydraulic engine
موتورهیدرولیکی
hydraulic engine
موتور ابی
hydraulic drag
کشش ابی
hydraulic cycle
گردش اب در طبیعت
hydraulic cycle
مدار هیدرولوژی
hydraulic construction
ساختمان ابی
hydraulic conductivity
ضریب ابگذری
hydraulic conductivity
هدایت ابی
hydraulic cement
سیمان اب بند
hydraulic cement
سیمان ابی
hydraulic cement
سیمانی که در زیر اب میگیرد
hydraulic acid
جوهرنمک
hydraulic mortar
ملات ابی
hydraulic mortar
ملات اب بند
hydraulic radius
شعاع هیدرولیک
hydraulic ram
تلمبه خودکاریکه در ان ستونی از اب فرو ریزد ونیروی ان ... دارد
hydraulic roller
غلطک ئیدرولیکی
hydraulic friction
اصطکاک ابی
hydraulic system
سیستم هیدرولیک
hydraulic tappet
تاپت هیدرولیکی
hydraulic shovel
بیلمکانیکی
hydraulic resistance
پایههیدرولیکی
hydraulic hose
شلنگهیدرولیکی
hydraulic cylinder
سیلندرهیدرولیکی
hydraulic coupling
اتصالهیدرولیک
hydraulic radius
شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
hydraulic pump
پمپ هیدرولیکی
hydraulic oil
روغن رانش
hydraulic press
پرس هیدرولیکی
hydraulic pipe
خط لوله هیدرولیکی
hydraulic line
خط لوله هیدرولیکی
hydraulic pressure
فشار هیدرولیکی
hydraulic pressure
فشار اب
hydraulic shock absorber
ضربه گیر روغنی
hydraulic fill dam
سد خاکریز ابی
flap hydraulic jack
جکهیدولیکبالههواپیما
fully hydraulic machine
دستگاه تماما " هیدرولیکی
hydraulic pressure test
ازمایش فشار اب
hydraulic lime engineering
ملاط ابی
hydraulic pallet truck
ماشینحملبارهیدرولیکی
hydraulic lime engineering
ملاطی که در زیراب سفت میشود
hydraulic booster unit
تقویت کننده هیدرولیکی
oil hydraulic transmission
گیربکس هیدرولیکی
hydraulic shock absorber
ضربه گیر هیدرولیکی کمک فنرروغنی
hydraulic tracer control
کنترل پیستونی
hydraulic shock absorber
کمک فنر هیدرولیکی
jump off
اغاز حمله
jump off
اغاز
jump off
شروع بحمله
jump off
شروع حمله
jump off
پرش
jump
پریدن
jump
خیز زاویه پرش لوله توپ
jump
تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump
پرش به هوا با هر دوپا
jump
پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jump
جهت
jump
جهش
jump
خیز زدن
jump
جوردرامدن
jump
وفق دادن
jump
پراندن جهاندن
jump
پرش
jump
جهش افزایش ناگهانی
jump
ترقی
jump
جهیدن
jump at
<idiom>
to jump up at somebody
به کسی پریدن
[مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
jump on someone
<idiom>
jump all over someone
<idiom>
jump
جستن
to jump on somebody
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
jump
حمله شمشیرباز با پرش به هوا
water jump
چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
jump suit
روپوش
jump suit
لباس خانه و استراحت
jump suits
روپوش
jump suits
لباس خانه و استراحت
To jump the queue.
خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
split jump
پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
split jump
پرش روسی
water jump
مانع ابی
squat jump
کلاغ پر
stag jump
پرش با پاهای باز در هوا
step jump
پرش و برگشت روی همان پا
strong jump
جهش ابی شدید
subroutine jump
جهش زیرروال
two state jump
جهش دو حالتی
velocity jump
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
waltz jump
پرش والس
unconditional jump
جهش غیر شرطی
jump bail
<idiom>
to line-jump
داخل صف زدن
jump the gun
<idiom>
go jump in a lake
<idiom>
رفتن وآزار نرساندن به کسی
To jump up . To be startled.
از جاپریدن
to jump at something
[colloquial]
به چیزی واکنش نشان دادن
To jump . To be startled.
ازجا پریدن
jump leads
باتریبهباتریکردنبرایروشنکردنماشین
jump jet
جتیکهمیتواندعمودیپروازکند
jump ski
پرشاسکی
jump to conclusions
<idiom>
To jump across the stream.
ازروی نهر آب پریدن
jump out of one's skin
<idiom>
jump on the bandwagon
<idiom>
[پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
jump through a hoop
<idiom>
jump down someone's throat
<idiom>
jump-start
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump joint
اتصال لب به لب
combat jump
پرش رزمی
combat jump
پرش با چتر درمنطقه دشمن
conditional jump
جهش شرطی
counter jump
پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
electron jump
پرش الکترون
johnny jump up
گل بنفشه امریکایی
jump altitude
ارتفاع پرش
jump altitude
ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
jump ball
جمپبال
jump ball
توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
jump fishing
ماهیگیری سیار برای کشف محل ماهیها
broad jump
پرش طول
arabian jump
نیم پشتک
jump-started
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starting
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
triple jump
پرش سه گام
high jump
پرش ارتفاع
long jump
پرش طول
ski jump
پرش با اسکی
angle of jump
زاویه پرش لوله توپ
angle of jump
زاویه پرش
jump start
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump instruction
موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
jump instruction
موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
jump instruction
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
jump rider
سوارکار در پرش
jump seat
صندلی تا شو
jump set
پاس پرشی
jump shooter
شوت جفت زن
jump spark
جرقه جهنده
jump stop
توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
jump spin
چرخش با اغاز پرش بهوا
jump speed
سرعت مناسب برای پرش باچتر
jump speed
سرعت پرش
jump racing
مسابقه پرش از مانع
jump the gum
خطا در اغاز پرش
jump pass
پاس در حال پرش
jump turn
تغییر جهت و پیچ در پرش
scissors jump
پرش قیچی در اسکیت
jump line
سطر پرش
jump kick
شوت درحال پرش
jump instruction
دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
jump instruction
هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
jump instruction
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
loop jump
پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
jump into the lion's mouth
<idiom>
خود را توی دهان افعی انداختن
standing high jump
پرش ارتفاع بدون دورخیز
to queue-jump
[British E]
داخل صف زدن
standing broad jump
پرش طول بدون دورخیز
tap loop jump
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
toe loop jump
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
turnaround jump shot
پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
jump height curve
منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
To jump down somebodys throat.
ناگهان وسط حرف کسی پریدن
To jump down someones throat.
به کسی توپ وتشر زدن
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
hop stop and jump
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
conditional jump instruction
دستورالعمل پرش شرطی
jump spark distributor
دلکو با جرقه جهنده
jump spark ignition
احتراق با جرقه جهنده
to jump-start someone's car
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
to jump-start an engine
موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com