English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (6 milliseconds)
English Persian
jump on the bandwagon <idiom> [پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
Other Matches
bandwagon عرابهء دستهء موزیک سیار
on the bandwagon <idiom> مشهوریت گروه جدید
to jump up at somebody به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
jump جهیدن
jump جهش
jump off شروع حمله
to jump on somebody به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
jump on someone <idiom>
jump at <idiom>
jump all over someone <idiom>
jump off اغاز حمله
jump off پرش
jump off اغاز
jump off شروع بحمله
jump جهت
jump پراندن جهاندن
jump جوردرامدن
jump خیز زدن
jump ترقی
jump جهش افزایش ناگهانی
jump پریدن
jump جستن
jump پرش
jump حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jump پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jump پرش به هوا با هر دوپا
jump وفق دادن
jump تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump خیز زاویه پرش لوله توپ
unconditional jump جهش غیر شرطی
step jump پرش و برگشت روی همان پا
waltz jump پرش والس
strong jump جهش ابی شدید
subroutine jump جهش زیرروال
two state jump جهش دو حالتی
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
jump spin چرخش با اغاز پرش بهوا
jump stop توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
jump the gum خطا در اغاز پرش
jump turn تغییر جهت و پیچ در پرش
loop jump پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
scissors jump پرش قیچی در اسکیت
split jump پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
split jump پرش روسی
squat jump کلاغ پر
stag jump پرش با پاهای باز در هوا
water jump مانع ابی
water jump چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
jump suit روپوش
jump down someone's throat <idiom>
jump out of one's skin <idiom>
jump the gun <idiom>
jump through a hoop <idiom>
jump to conclusions <idiom>
to jump at something [colloquial] به چیزی واکنش نشان دادن
to line-jump داخل صف زدن
jump bail <idiom>
go jump in a lake <idiom> رفتن وآزار نرساندن به کسی
To jump the queue. خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
jump suit لباس خانه و استراحت
jump suits روپوش
jump suits لباس خانه و استراحت
jump ski پرشاسکی
jump jet جتیکهمیتواندعمودیپروازکند
jump leads باتریبهباتریکردنبرایروشنکردنماشین
To jump . To be startled. ازجا پریدن
To jump across the stream. ازروی نهر آب پریدن
To jump up . To be startled. از جاپریدن
jump speed سرعت پرش
jump start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump joint اتصال لب به لب
combat jump پرش رزمی
combat jump پرش با چتر درمنطقه دشمن
counter jump پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
electron jump پرش الکترون
hydraulic jump جهش هیدرولیکی
conditional jump جهش شرطی
hydraulic jump جهش هیدرولیک
hydraulic jump پرش هیدرولیک
johnny jump up گل بنفشه امریکایی
jump altitude ارتفاع پرش
broad jump پرش طول
arabian jump نیم پشتک
angle of jump زاویه پرش
jump-start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-started شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starting شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
triple jump پرش سه گام
high jump پرش ارتفاع
long jump پرش طول
ski jump پرش با اسکی
angle of jump زاویه پرش لوله توپ
jump altitude ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
jump ball جمپبال
jump kick شوت درحال پرش
jump line سطر پرش
jump pass پاس در حال پرش
jump racing مسابقه پرش از مانع
jump rider سوارکار در پرش
jump seat صندلی تا شو
jump set پاس پرشی
jump shooter شوت جفت زن
jump spark جرقه جهنده
jump instruction هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
jump instruction دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
jump speed سرعت مناسب برای پرش باچتر
jump instruction پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
jump instruction موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
jump instruction موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
jump fishing ماهیگیری سیار برای کشف محل ماهیها
jump instruction دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
jump ball توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
jump into the lion's mouth <idiom> خود را توی دهان افعی انداختن
jump height curve منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
to queue-jump [British E] داخل صف زدن
jump spark distributor دلکو با جرقه جهنده
jump spark ignition احتراق با جرقه جهنده
to jump-start an engine موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
To jump down somebodys throat. ناگهان وسط حرف کسی پریدن
turnaround jump shot پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
toe loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
tap loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
hop stop and jump قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
standing high jump پرش ارتفاع بدون دورخیز
standing broad jump پرش طول بدون دورخیز
To jump down someones throat. به کسی توپ وتشر زدن
to jump-start someone's car کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
conditional jump instruction دستورالعمل پرش شرطی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com