English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
maximum safe temperature درجه حرارت مجاز حداکثر
Other Matches
maximum temperature درجه حرارت حداکثر
maximum temperature دمای ماکزیمم
maximum surface temperature درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum permissible temperature rise حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
he is safe to be there یقیناانجاخواهدبود
it is safe to say بخوبی میتوان گفت
it is safe to say بدون ترس ازاشتباه یا اغراق گویی میتوان گفت
he is safe to be there حتما انجاخواهدبود
safe مطمئن
safe به ضامن
safe ضامن
safe گاوصندوق
safe محفوظ
safe امن
safe ایمن
safe صدمه نخورده
safe سالم
safe بی خطر
safe صحیح اطمینان بخش
can you pronounce him safe بگویید که اواز خطر محفوظ است
conduct safe خط امان
can you pronounce him safe ایا میتوانید
safe altitude ارتفاع امن
(on the) safe side <idiom> سخت سرزنش کردن
safe bet بیخطر بدونریسک
safe passage مجوزعبور مجوزترددمطمئن
safe sex آمیزشجنسیکنترلشدهماننداستفادهاز"کاندوم "
To be on the safe side. خیلی احتیاط بخرج دادن
safe altitude ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
to play it safe با احتیاط عمل کردن [اصطلاح روزمره]
conduct safe جواز امان
to be on the safe side باقی نباشد
to be on the safe side برای اینکه احتمال اشتباه
safe from danger محفوظ از خطر
safe format عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد
safe distance مسافت امن اطراف مین
safe distance فاصله بی خطر
safe deposit صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
safe deposit گاوصندوق
safe custody حرز
safe area منطقه بی خطر
safe area منطقه امن
safe and sound صحیح وتندرست
render safe بی اثرکردن مین یا وسایل انفجاری یا بمب
render safe به ضامن کردن مین
meat safe قفسه توری
meat safe قفسه گوشت که باتورسیمی درست می کنند
safe guard نگهداری
safe guard حفافت
safe house خانه امن
to be in safe keeping درجای امن بودن
safe yield بده قابل برداشت
safe yield بده قابل اطمینان
safe load بار مجاز
safe velocity سرعت مطلوب
safe valve در رو
safe valve دریچه ایمنی
safe valve دریچه اطمینان
safe pledge وجه الکفاله
safe pledge کفالت
safe life عمر مطمئن
safe keeping حفافت توجه
safe keeping حفظ
safe keeping نگهداری
safe mode حالت عملیات خاص در ویندوز که به صورت خودکارانتخاب میشودوقتی که در شروع خطایی رخ دهد
fail-safe تخریب امن
safe conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe conduct امان نامه
safe conduct امان دادن
safe conduct خط امان
safe conducts اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe conduct رخصت عبور
safe conduct اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe conducts خط امان
safe conduct جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe conducts امان دادن
safe conducts امان نامه
safe conduct جواز امان
safe conduct سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts جواز امان
safe conducts سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts رخصت عبور
fail-safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail-safe با خرابی امن
fail safe تخریب امن
fail safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail safe با خرابی امن
safe-conducts سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts جواز امان
safe-conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe-conducts اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe-conducts رخصت عبور
safe-conducts امان دادن
safe-conducts امان نامه
safe-conducts خط امان
safe conduct holder مستامن
fail safe system سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
safe working load بارکاری مطمئن
safe loads tables جداول بارهای مجاز
property kept in safe custody مال محرز
temporary safe conduct امان
safe water mark علامتآببیخطر
breaking into safe custody هتک حرز
In a secure ( safe ) place. درمحل محکم وامنی
temperature درجه حرارت دما
temperature درجه گرما
temperature درجه حرارت
temperature دما
temperature حرارت
to take one's temperature درجه گرمای کسیراسنجیدن نبض کسیرادیدن
maximum بیشترین
maximum بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum value مقدار حداکثر
maximum value جریان بیشینه
maximum value مقدار بهره برداری
maximum بیشین
maximum بزرگترین وبالاترین رقم
maximum منتهی درجه بزرگترین
maximum بالاترین ماکسیمم
maximum حداکثر
maximum بیشینه
maximum ماکزیمم
maximum بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
neel temperature دمای نل
operating temperature دمای عملیاتی
operating temperature درجه حرارت کار
transition temperature دمای فراگذری
transition temperature دمای تحول
total temperature دمای کل
thershold temperature استانه دمای ذرات
tempering temperature درجه حرارت بازپخت
mixture temperature دمای اختلاط
transition temperature دمای تبدیل
optimum temperature دمای بهینه
temperature selector تنظیمکنندهحرارت
temperature scales میزاندما
temperature control درجهحرارت
desired temperature حرارتمطلوب
actual temperature درجهدمایواقعی
virtual temperature دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
variations of temperature اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما
reversal temperature دمایی که در ان خطوط طیفی گاز برافروخته در مقابل طیف جسم سیاه ناپدیدمیشوند
rise in temperature افزایش دما
temperature gradient گرادیان دما
temperature gradient تغییر درجه حرارت با زیادشدن عمق اب دریا
temperature function تابع دما
temperature correction تصحیح دمایی
temperature coefficient ضریب حرارتی
temperature coefficient ضریب دما
softening temperature دمای نرم شدن
temperature programmer برنامه ریز دما
temperature saturation اشباع دمایی
temperature rise افزایش دما
room temperature دمای اتاق
temperature gauge صفحهدما
temperature variation تغییر دما
temperature stress تنش حرارتی یا دمایی
temperature sense حس دما
temperature scale مقیاس دما
temperature spots نواحی دماگیر
temperature limit مرز دما
internal temperature دمای درونی
drop in temperature کاهش دما
fall in temperature کاهش دما
effective temperature دمای موثر
blackbody temperature دمای جسم سیاه
equiviscous temperature گرمای لزوجت
equiviscous temperature دمای همدوسندگی
filament temperature درجه حرارت فیلامان
final temperature درجه حرارت نهایی
he has no temperature to day امروز تب ندارد
high temperature دمای بالا
ignition temperature درجه حرارت احتراق
intermediate temperature درجه حرارت متوسط
intermediate temperature درجه حرارت میانی
internal temperature درجه حرارت داخلی
inversion temperature دمای وارونگی
kelvin temperature دمای کلوین
low temperature درجه حرارت پایین
curie temperature دمای کوری
cryogenic temperature دمای سرمازایی
ambient temperature دمای محیط
absolute temperature دمای مطلق
ambient temperature درجه حرارت محیطی
annealing temperature دمای تابکاری
barrel temperature دمای پاتیل
boyle's temperature دمای بویل
brightness temperature دمای درخشایی
brittle temperature دمای شکنندگی
critical temperature درجه حرارت بحرانی
critical temperature دمای بحرانی
brittleness temperature دمای شکنندگی
maximum demand بار حداکثر
relative maximum حداکثر نسبی
maximum demand بار پیک
maximum demand پیک بار
relative maximum ماکزیمم نسبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com