Dictiornary-Farsi | mobile training team | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
mobile training team	تیم اموزشی سیار


Other Matches

mobile	متحرک
mobile	روان سیال
mobile	پرجنبش
mobile	تغییرپذیر
mobile	جنبان
mobile	جنگ متحرک
mobile	سیال تغییرپذیر
mobile	قابل تحرک
mobile	سیار
mobile	با تحرک
mobile	قابل حرکت
mobile charge	بار متحرک
mobile unit	واحدمتحرک
mobile homes	تریلی
mobile homes	خانه متحرک
mobile home	خانه متحرک
upwardly-mobile	افرادیاگروهیکهدرحالپیشرفتباشند
primum mobile	محرک اصلی
mobile employment	استفاده از توپخانه پدافندهوایی در نقش پشتیبانی ستونهای متحرک زمینی
mobile phase	فاز متحرک
mobile plant	دستگاه متحرک
mobile station	فرستنده متحرک
mobile warfare	جنگ متحرک
mobile warfare	جنگ سیال جنگی که در ان طرفین بامبادله اتش و کاربرد مانورو استفاده از زمین ابتکارعملیات را به دست گرفته وحفظ می نمایند
primum mobile	اسمان دهم
mobile defense	پدافند متحرک
mobile reserve	احتیاط متحرک
mobile home	تریلی
mobile lubricating equipment	تجهیزات روغنکاری متحرک
mobile filing unit	قسمتفایلهایمسافرین
mobile turnable ladder	نردبان متحرک
mobile drawer unit	قسمتکشویمتحرک
mobile equipment pool	بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
mobile passenger steps	پلههایمتحرکمسافرین
mobile repair shop	تعمیرگاه سیار
team	دسته درست کردن
team up	تشریک مساعی
team	تیم
team	یک دستگاه
team	دست جفت
team	دسته
team	گروهه
team	گروه
first team	تیم اصلی
team	تیم گروهانی
team	بصورت دسته یاتیم درامدن
team	گروهان تقویت شده
team up	توحید مساعی کردن
team up	هم دست شدن [در کار]
functional team	تیم اجرایی
pararescue team	تیم تجسس و نجات
factory team	تیم کارخانه اتومبیل سازی
functional team	تیم عمل کننده
helicopter team	تیم سوار بر هلی کوپتر
four man team	تیم چهار نفره
double team	تیم دونفره
programming team	تیم برنامه نویسی
team-mates	همگروه
team-mates	یار
team bench	نیمکتبازیکنان
team shirt	لباستیم
team spirit	روحیهوفاداریمابینیکتیم
work team	دسته
work team	گروه کار
crisis team	گروه ضد بحران
team-mate	یار
team-mate	همگروه
triple team	سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
special team	تیم ذخیره ها
specialty team	تیم ذخیره ها
team area	محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
team foul	خطای مهم
team game	بازی گروهی
team line up	به صف ایستادن تیم
team pursuit	مسابقه تعقیبی تیمی
team roping	مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
team teaching	تدریس گروهی
team tennis	بازیهای مختلف تنیس
prosecution team	تیم دادرسی
expansion team	تیم تازه وارد به لیگ
company team	تیم مرکب
embarkation team	تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
company team	تیم گروهانی
combat team	تیم رزمی
boat team	تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
boat team	تیم قایق اب خاکی
combat team	گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
combined arms team	تیم مرکب
combined arms team	تیم رستههای مرکب
combat control team	تیم کنترل رزمی
chief programmer team	سرپرست یک تیم برنامه نویسی
central planning team	تیم طرح ریزی مرکزی
brigade landing team	تیم پیاده شونده تیپی
army assault team	تیم هجومی نیروی زمینی
battalion landing team	تیم ساحلی گردان
battalion landing team	تیم پیاده شونده گردانی
team handball court	زمین بازی هند بال
team handball court	مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
member of the national team	عضو تیم ملی
light fire team	تیم اتش سبک
heavy fire team	تیم اتشهای زمینی سنگین
light fire team	تیم دو هلی کوپتره
Both of us will make a good team.	ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
control and assessment team	تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر
The future of the team is shrouded in uncertainty.	آینده این تیم بلاتکلیف است.
training	تعلیم و تمرین
training	آموزش عملی
training	تعلیم
training	پرورش
training	اموزش دادن
training	کاراموزی
training	اموزش
training	ورزش کاراموزی
training school	اموزشگاه حرفهای
training ship	کشتی اموزشی
training table	میز ناهارخوری در اردو
training publication	مدارک اموزشی
training publication	نشریات اموزشی
training program	برنامه اموزش
training manual	راهنمای اموزشی
training gear	گردونه در سمت
training facilities	تاسیسات اموزشی
training facilities	محلهای اموزشی
training distance	مسافت تمرین
training cycle	مرحله اموزش
training time	زمان تمرین
to undergo training	در یک دوره آموزشی شرکت کردن
training school	کاراموزگاه
potty-training	تعلیمدادنبچهبهرفتنبهدستشوئیوکنترلادرارومدفوع
on-the-job training	آموزش ضمن خدمت
training suit	لباسورزشی
training set	ستلباسبچهگانه
annual training	اموزش سالیانه
toilet-training	از قنداق درآوردن
training locations	مکانهای آموزشی
armory training	اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
weight training	بدن سازی
voluntary training	اموزش داوطلبانه
unit training	اموزش یکان
unit training	اموزش یکانی
transfer of training	انتقال اموزش
training track	مسیر تمرینی مسابقه اسبدوانی
training cycle	سیکل اموزشی
escape training	گریزاموزی
circuit training	تمرین دایرهای
circuit training	انجام تمرینهای مختلف ورنه برداری
character training	پرورش منش
omission training	حذف اموزی
on the job training	اموزش ضمن کار
personnel training	اموزش کارکنان
preservice training	کاراموزی پیش از خدمت
bowel training	اموزش دفع
concurrent training	اموزش همزمان
military training	تعلیم نظامی
training wall	دیواره راهنما
deputy for training	معاونت اموزشی
in house training	برنامهای برای اموزش افراددر سازمانی که در ان کارمی کنند
in serving training	اموزش ضمن خدمت
integrated training	اموزش توام
job training	اموزش شغلی
manual training	دوره اموزش هنرهای دستی
military training	اموزش نظامی
reconditioning training	اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
reward training	اموزش با پاداش
training circular	نشریه اموزش
teacher training	تربیت معلم
training college	دانشسرا
training aid	وسیله کمک اموزشی
toilet training	اموزش اداب توالت رفتن
assertive training	جرات اموزی
avoidancae training	اجتناب اموزی
basic training	اموزش مقدماتی
sensitivity training	حساسیت اموزی
basic training	تعلیمات ابتدایی
training bill	برنامه اموزشی
training camp	اردوی امادگی
training center	مرکز اموزش
scout training	پیشاهنگی
disciplinary training center	مرکز اموزش زندانیان نظامی
disciplinary training center	دارالتادیب
athletic training room	اطاق پزشکی- ورزشی
graphic training aid	چارت اموزشی
graphic training aid	پوسترهای اموزشی
graphical training aids	چارت اموزشی
graphical training aids	چارت
computer based training	تربیت مبتنی بر کامپیوتر
active duty for training	اموزش زیر پرچم
advance individual training	آموزش تکمیلی انفرادی
advanced unit training	اموزش تکمیلی واحد اموزش تکمیلی یکان
sensitivity training group	گروه حساسیت اموزی
basic unit training	اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
army training test	راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
code training set	دستگاه اموزش مرس
basic combat training	اموزش رزم مقدماتی
army training program	برنامه اموزش نظامی
army training program	برنامه اموزش نیروی زمینی
rehabilitation training center	مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
advanced individual training	اموزش تکمیلی انفرادی
army training and evaluation program	برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
Training makes the memory absorb more.	آموزش [ورزش حافظه] باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند.